به گزارش شهر به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای فردوس، در برنامه با هم بخوانیم که داستان کوتاهی توسط حضار خوانده می شود، از مجموعه داستان «چهره نگاری دنیا» نوشته فرشته ساری، داستان کوتاه «زمان گمشده» برای مطالعه گروهی انتخاب و خوانش شد.
توزنده جانی در معرفی نویسنده و کتاب گفت: فرشته ساري متولد 1335 در تهران است. او در رشته علوم كامپيوتر و زبان روسي تحصيل كرده، سپس به ترجمه و پژوهش مشغول شده است. خانم ساری در مجموع ۱۷ کتاب شعر و داستان (تألیف و ترجمه) کرده است. ساری در آثارش فرمهای تازه داستانی را تجربه میکند و به مسائل و مشکلات زنان می پردازد.
وی افزود: شروع كار ادبي او با شعر بوده و طي هفت سال (از سال 1365 تا سال 1372) چهار مجموعه شعر چاپ كرده است. ساري از فعالترين شاعران دهه شصت است كه متاسفانه در دهه هفتاد در عرصه شعر حضور چنداني نداشته و بيشتر به نوشتن رمان و داستان و ترجمه پرداخته است. شعر فرشته ساري به ويژه در دو كتاب اول (پژواک سکوت و قاب های بی تمثال) شعري عميقا ً اجتماعي و عاطفي است. او از سه تجربه مهم زندگي خود که یکی از آنها جنگ است (جنگ، عشق و نسلی شورشگر و آرمان خواه) سخن مي گويد اما اين تجربه را نه به صورتي كلي، آن طور كه در اشعار قدما و كهنه گرايان معاصر مطرح مي شد و مي شود، بلكه به صورتي جزئي نگر و با نگاهي تجربي و عاطفي بيان مي كند.
توزنده جانی با بیان اینکه ساری در مذمت جنگ موعظه نمي كند و براي مصيبت ها و فجايع آن به نوحه سرايي نمي پردازد، اضافه کرد: از ديد او جنگ يعني خانه اي كه فقط شيرواني اش بر جاي مانده است، يعني آشپزخانه اي كه شير آبش در لحظه بمباران بازمانده و ننوي كودك چون دسته گلي بر آب شناور است، يعني كودكي كه پلكان و پرنده را از هم نمي شناخت و مرگش هر سه را يگانه ساخت، يعني زني كه لحظه اي پيش از بمباران زندگي را زيبا مي ديده و شاخه اي معطر در خوراك خانواده اش انداخته است و ...
این منتقد و کارشناس ادبی خاطرنشان کرد: تعدادي از داستان هاي كوتاه فرشته ساري به زبان هاي كردي، انگليسي، آلماني، ايتاليايي، لهستاني و هلندي ترجمه و در گزيده ها منتشر شده است. پاره اي از شعرهاي او نيز به زبان هاي كردي، انگليسي، آلماني و هلندي ترجمه شده است.
ساري در حدود 17 كتاب و ترجمه منتشر كرده است. در داستان زمان گمشده (1370) ساري سفري به گذشته و آينده از وراي كابوسي تلخ دارد. همه چيز در نوع ناشناختگي مرموز ميگذرد. معلق بودن زمان و مكان شگردي براي پرداختن به اين موقعيت است.
در ادامه، حضار داستان کوتاه زمان گمشده را به صورت گروهی خواندند که توزنده جانی درباره کتاب نیز گفت: شخصيت اصلي و محور داستان زني است كه يك روز سوار بر تاكسي شده و سر از مكاني ناشناخته و قديمي در ميآورد. او از همان آغاز داستان هنگامي كه ميخواهد سوار تاكسي شود، اسم خيام را به زبان ميآورد كه منظورش خيابان خيام است. سرانجام يك تاكسي او را سوار ميكند و به مكاني قديمي ميبرد. زن هنگامي كه پا از ماشين بيرون می گذارد وارد خانهاي ميشود كه مردي را به جرم زنديق محاكمه و بعد به دار ميزنند. زن ديگري در آنجا در حال جمع كردن خار است و از مردي پيشگو ميخواهد كه آينده كودكي را كه ظاهرا بايد فرزند خودش باشد پيشگويي كند. زن بعد از كمي توقف از آنجا بيرون ميآيد. دوباره سوار همان تاكسي ميشود و در پايان كه پول را ميدهد راننده ميگويد اين پول قديمي است.
در ادامه برنامه، وی درباره داستان خوانده شده اظهار داشت: داستان درباره گذر است. گذر از حال و رفتن به گذشته. گذشتهاي كه ميتواند بخشي از تاريخ و گذشته خود شخصيت زن باشد. نويسنده از همان آغاز زمينه را براي چنين سفري آماده ميكند. بادي كه دائم بر دامن زن ميپيچيد. مردهايی كه سر فرو افتاده به راه خود ميروند و تصور زن از اين كه جز خودش كس ديگري را در خيابان نميبيند. همه و همه دست به دست هم ميدهند تا هم زن سفري به گذشته كند و هم خواننده آن را باور كند. اما همه اينها باعث نمي شود كه داستان سير طبيعي و واقعي خود را طي كند و بتواند پاسخي به سوالي كه ممكن است خواننده در ذهن خود داشته باشد بدهد. سفري كه زن به گذشته داشته ناشي از چيست يا اصولا با اين سفر نويسنده ميخواسته چه چيزي را به خواننده خود بگويد؟ آيا زن دچار توهم ناشي از تنهايي و بي كسي شده است. آيا او شخصا علاقهاي به مكانهاي قديمي دارد؟ داستان جوابي به اين سوال نميدهد و به همين خاطر است كه شايد بتواند گفت ناقص براي هميشه در ذهن خواننده خود ميماند.
در ادامه، داستان کوتاه دیگری از این کتاب به نام «سرباز غایب» به انتخاب حضار خوانش شد که توزنده جانی درباره این داستان نیز بیان داشت: اين داستان هم همچون داستان قبلي سفري به گذشته است. گذشته هما. اما نه به صورت سفر در زمان كه با رجوع به مكان قديمي و به ياد آوردن خاطراتي كه در اين كوچه داشته باشد. هما دوست دارد گاهي به آنجا سر برند. اما دخترش از همان آغاز مخالف اين سفر است. هما از يك طرف دل بسته خاطرات گذشته است و از طرف ديگر دخترش است كه نميخواهد كه مادر به گذشته برگردد. هما در اين بين گرفتار شده است. در پايان هم اين دختر است كه او را به آينده ميبرد.
وی افزود: داستان از همان آغاز همه چيز را درباره سفر به گذشته از طريق خاطرات بيان ميكند. اولين جمله اي كه داستان با آن شروع ميشود اين است. «تاكسي سر كوچه امير زماني ايستاد. راننده گفت: خانم كوچه ماشين رو نيست». اگر به اسم كوچه دقت كنيم همه چيز مشخص ميشود. امير زماني يعني اين كه اين كوچه زماني براي خودش اميري داشته است و به ديگر سخن ميتوان گفت زماني براي خودش اميري بوده است و برو بيايي داشته است. اما حالا تبديل به كوچه بن بستي شده است كه راه در رو ندارد. يعني نميتوان از كوچه به جايي رسيد. بلكه بايد برگشت و رو به آينده رفت. هما از همان آغاز به اين كوچه توجهاي خاص دارد. اين كه هر بار به پشت بام ميرود و موشكهاي كاغذي به داخل مياندازد ميتواند نشان از اين باشد كه او انگار ميخواهد اين گذشته را زنده كند.
توزنده جانی ادامه داد: هما در اين كوچه كودكياش را گذارنده. پژمان همان نماد كودكي گذشته او است. اما از طرف ديگر يك كودك ديگر هم دارد. كودك درونياش كه دخترش نماد و نشانه آن است و دلش ميخواهد رو به آينده برود. سرانجام هم او به اين كشف ميرسد كه ديگر اين كوچه چيزي براي گفتن ندارد و همه چيز رنگ نابودي و پيري به خودش ميگيرد. ديدن چهره پير و چروكيده پژمان او را به اين باور ميرساند و تصميم ميگيرد از آنجا برود.
برنامه باهم بخوانیم یکشنبه های هر هفته به منظور آشنایی با سبک های مختلف ادبی، آشنایی با نویسندگان ایران وجهان ساعت 17 در فرهنگسرای فردوس برگزار می شود که علاقه مندان برای شرکت در این برنامه می توانند به این مرکز واقع در فلکه دوم صادقیه، بلوار فردوس، بعد از چهارراه مخابرات مراحعه کرده و یا برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 44081049 تماس حاصل بگیرند.