سه‌شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳
ساعت : ۲۳:۰۸
کد خبر: ۷۶۶۷۴
|
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۸
به مناسبت سالروز وفات ام البنین؛
آفرینش هماره در دامان مادران می شکفد و در دستان تربیت آنان به رشد و بالندگی می رسد و این برق مهر و عاطفه است که در نگاه به انتظار نشسته آنان نمایان است.
به گزارش شهر، امروز سیزدهم جمادی الثانی مصادف با سالروز وفات ام البنین، مادر قمر بنی هاشم و اسوه اخلاق و شجاعت است.

با نگاهی هر چند گذرا، به کتاب قطور تاریخ، برگ های زرّینی خواهیم یافت که به دست توانای بزرگ مردان بشریت نگاشته شده است. دقت در این سطور ما را به حقیقتی ژرف می رساند و آن اینکه این سطور نگاشته شده در پی سرمشقی است که مادران برای فرزندان خویش نوشته اند. سرمشقی از صفات والای انسانی.

از میان جوانمردان جاودانه تاریخ، عباس بن علی(ع)، تندیس ادب و شجاعت، درخششی دارد به وسعت تمامی هستی و این درخشندگی نخواهد بود مگر از پشت چهره مهربان و برجسته مادری به نام ام البنین. 

فاطمه کلابیه معروف به ام البنین دختر «حرام بن خالد بن ربیعة بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب» است و مادر بزرگوار او «ثمامه» دختر سهیل بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب بوده و پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب، هستند و دارای خوبی ها و صفات خانوادگی مشترک می باشند.

در مورد نَسب مادری ابوالفضل العباس(ع) در کتب تاریخی مطالب زیادی هست که صاحب کتاب بطل العلقمی در حدود 95 صفحه از این خاندان سخن می گوید و از خصلت های پسندیده آنان با دقت و ظرافت تمام می نویسد. 

شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «ام البنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند.

شجاعت، ادب، ایثار و هزاران صفت نیک که در رگ های کودکان جاری است سرچشمه در وجود نیکو مادرانی دارد که خوبی های هستی قسمتی از ارث آنان است و همیشه تاریخ، مادران برجسته، این بهشتیان زمینی، مادر خوبی ها و جوانمردی ها و رشادت ها بوده اند.

عالم رجالی، مامقانی در کتاب خود، تنقیح المقال، ولایت فاطمه کلابیه را این چنین به تصویر می کشد:

همانا علاقه ام البنین به حسین بن علی(ع) به خاطر امامت حضرت است.(نه آنکه چون او را در دامان خویش پرورانده است)

زیباترین چهره عشق به ولایت و رهبری در زندگانی فاطمه زهرا(س) وجود داشت؛ دفاع از ولایت و مبارزه برای حمایت از مقام والای امام علی(ع) و گویی فاطمه دوم، ام البنین، استمرار آن چهره درخشان تاریخ بود.

مامقانی در جای دیگر می نویسد: اینکه او به شرط سلامت حسین(ع)، مرگ چهار فرزند خویش را بر خود آسان می گرفت نشان درجه عالی ایمان او است. من او را از نیکان به حساب می آورم.

عشق و ارادت ام البنین نسبت به مقام والای امامت و ولایت چنان بود که بعد از واقعه کربلا و شهادت چهار فرزند برومند و دلاور او بشیر، سفیر خون و شهادت، به مدینه بازگشت و ام البنین را ملاقات کرد، در حالی که می خواست خبر شهادت فرزندانش را به وی دهد ام البنین گفت: مرا از حسین(ع) خبر ده.

بشیر خبر شهادت یکایک فرزندانش را به وی داد و او باز همان جمله را تکرار کرده و از امام و رهبر خویش می پرسید و سپس با دلی مالامال از عشق به ولایت و امامت گفت «فرزندانم و آنچه زیر آسمان است جملگی فدای اباعبداللّه الحسین(ع)» و آنگاه که خبر شهادت امام، مقتدا و رهبر خویش را شنید ناله ای سر داد و با سوز فراوان گفت: آه که بندهای (رگ های) قلبم را پاره پاره کردی.

به واقع آنگاه که مادری، فرزندان خود را فدایی ولایت و شریعت بداند حق است که جاودانه شود و برای همیشه تاریخ اسوه ای برای اهل ولایت باشد و چه زیباست شکفتن غنچه هایی چون عباس و برادرانش در دامن تربیت مادری این چنین، به گونه ای که مورخان می نویسند: در کربلا زمانی که شمر ـ لعنة اللّه علیه ـ برای عباس و برادرانش امان نامه می آورد عباس می گوید: بریده باد دستت ای شمر و خدا لعنت کند تو را! آیا می خواهی ما در امان باشیم و مولا و امام خود را تنها گذاریم.

این کلام ثمره تربیت ولایی ام البنین بود؛ همان که علی(ع) در آینه آینده می دید.

مورخان می نویسند: آن گاه که فاطمه کلابیه، ام البنین، نزد امیرمومنان آمد، حسن و حسین(ع) مریض بودند؛ او با مهربانی با آنان سخن می گفت و از صمیم قلب آنان را پرستاری می کرد و درست همانند مادری حقیقی با آنها برخورد می کرد. آنان نیز او را بسیار دوست می داشتند و زینب(س) پس از واقعه کربلا به دیدار او آمده و او را تسلی می داد اگر چه خود بیشترین مصیبت را دیده بود و در اعیاد نیز به دیدن او می آمدند همان گونه که اگر مادرشان، حضرت زهرا(س) بود، به دیدن وی می رفتند.

علاقه به فرزندانی که از آنِ او نبود، به خاطر مقام و عظمت مادر و پدرشان، و همچنین پرستاری از آنان و ترجیح آنها بر فرزندان خود از صفات خاص ام البنین بود.

یکی از نتیجه های عاطفه و محبت، حس وفاداری به عزیزان است. انسان هایی که سراسر سرزمین وجودشان و قلبشان را محبت پر کرده است همواره نسبت به بستگان خود وفادار می مانند و در زندگی ام البنین این وفادار در سخنان او پس از شهادت مولای متقیان علی(ع) مشهود است. آنگاه که «امامه» یکی از همسران آن حضرت(ع) توسط «مغیرة بن نوفل»که یکی از مشاهیر عرب است خواستگاری می شود با ام البنین در مورد ازدواج مشورت می کند، او در جواب می گوید «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم.»

این سخن ام البنین نه تنها در اَمامه که در لیلی تمیمیّه و اسماء بنت عمیس نیز اثر گذاشت و تا پایان عمر هر چهار همسر علی بن ابی طالب(ع) ازدواج مجدد نکردند.

در پاره ای از کتب نیز داریم که فاطمه کلابیه پس از ورود به خانه علی(ع) از او درخواست نمود که او را «فاطمه» صدا نکند زیرا ممکن است فرزندان زهرای مرضیه(س) با این نام، بیش از پیش به یاد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گیرد.

از دیگر صفات والای ام البنین فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زیبا و جاودانه وی متجلی است.

در خاندان بنی کلاب شاعران برجسته ای وجود داشتند که عرب همواره به اشعار آنان استناد می کرد آنان در اوج فصاحت و بلاغت قرار داشتند و دقت بادیه نشینان در استفاده از واژه های اصیل و دقیق و در عین حال لطیف نیز زبانزد عام وخاص است. ام البنین در این خانواده ها و در بادیه، آنجا که نهایتی و دیواری برای زندانی کردن احساسات نیست زندگی کرد و با شعر و ادب و فصاحت بیان و صراحت لهجه به رشد و بالندگی رسید.

از جمله اشعار جاودانه وی که مورد تجلیل و تحسین بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وی پس از شهادت پسرش که پدر فضایل بود می باشد:

لا تدعونی ویک ام البنین، تذکرینی بلیوث العرین، کانت بنون لی ادعی بهم، و الیوم اصبحتُ و لا من بنین،

اربعة مثل نسور الرّبی، قد واصلوا الموت بقطع الوتین.

مرا ام البنین نخوانید که به یاد شیران دلاور می افکنیدم. مرا فرزندانی بود که به نام آنها خوانده می شدم ولی امروز فرزندی ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهای شکاری و همگی به شهادت رسیدند.

مورخان می نویسند: ام البنین آنچنان جانسوز برای شهادت فرزندان و بویژه برای امام حسین(ع) نوحه و گریه می کرد که حتی دشمن اهل بیت، مروان بن حکم نیز از شنیدن مراثی وی گریه می کرد. 

از دیگر اشعار وی در مورد عباس، تندیس بزرگ شجاعت، است که می گوید:

یا من رَاَی العباس کرّ علی جماهیر النقد، و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد، نبئّت اَنّ ابنی اصیب براسه، مقطوع ید، ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمل، لو کان سیفک فی یدیک لما دنامنه احد.

ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می کرد و فرزندان حیدر پشت سر او بودند. می گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی شد.

پاره ای از مورخان بر این باور هستند که پس از مرگ دخت آفتاب، حضرت فاطمه(س)، علی بن ابی طالب(ع) با «اَمامه» دختر زینب، دختر رسول گرامی اسلام، ازدواج کرده و یکی از وصیت های حضرت زهرا، ازدواج علی(ع) با «اَمامه» دختر خواهرش بوده و برخی دیگر معتقد هستند که حضرت علی(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه(س) با ام البنین ازدواج کرده است.

به نظر می رسد با توجه به اینکه ابوالفضل(ع) هنگام شهادت 34 سال داشت و طبق نقل مورخان «در سال 26 هجری قمری به دنیا آمده است» و فاصله تولد عباس بن علی با شهادت فاطمه زهرا(س) در سال 11 هجری، حدود 15 سال می باشد؛ اولین ازدواج علی بن ابی طالب(ع) پس از فاطمه زهرا(س) با امامه بوده است و پس از وی با ام البنین ازدواج کرده است.

به هر حال بنا به سفارش دختر گرامی پیامبر اسلام و با وجود فاصله زیاد بین تولد اولین فرزند ام البنین و شهادت حضرت زهرا(س) می توان ام البنین را سومین همسر علی(ع) به شمار آورد.

فاطمه کلابیه پس از ورود به خانه علی(ع) از او درخواست نمود که او را «فاطمه» صدا نکند زیرا ممکن است فرزندان زهرای مرضیه(س) با این نام، بیش از پیش به یاد مادر بزرگوار خود افتاده و غم و حزن وجودشان را فرا گیرد.

مورخان می گویند: عباس بن علی هر گاه حسین(ع) را مورد خطاب قرار می داد از واژه «یا مولای» و «یا سیدی» استفاده می کرد و کمتر اتفاق می افتاد که او را با لفظ برادر صدا کند. اگر چه هر دو از یک پدر بودند اما تواضع و ادب او نسبت به حسنین(ع) به علت نگرش عمیق او به عظمت حضرت زهرا(س) بوده است و این درسی است که از کودکی آنگاه که سر بر دامن معلم اولین خود، ام البنین، می نهاد آموخت.

آری، درس ادب، ولایت، عشق به همنوع و آشنایی با دردهای زمان از جمله درسهایی بود که چهار پسر ام البنین در مکتب مادر آموختند و همواره به آنها پای بند بوده و با آنها جاودانه شدند.

اعتقادات و باورهای دینی عباس(ع) گویی با خونی که در رگ های او بود عجین شده بود. به گونه ای که نوشته شده است: در اولین روزهایی که عباس(ع) زبان گشوده بود و الفاظ را از پدر می آموخت امام امیرمومنان به او فرمود «بگو یک» و عباس گفت «یک» حضرت فرمود «بگو دو» ولی عباس گفت: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم.

این نهایت عظمت این کودک است که به واقع خداباور و دین باور است و کودکی با این سن کم باید در دامان مادری معتقد و دین باور پرورش یافته باشد که چنین شیوا پاسخ پدر را گوید.

ام البنین، مادر چهار شهید در یک جبهه، الگو و اسوه ای است برای مادران شهدای کربلای ایران. اگر نبود صبر و بردباری و بصیرت این زن در تاریخ اسلام، به یقین دفتر صبر و استقامت بی سرمشق می ماند و مادران شهیدان در ایران باافتخار و سربلندی از جوانان به خاک خفته خویش چنین صبورانه سخن نمی گفتند.

ام البنین پس از واقعه عاشورا در مدت 9 سال به افشاگری ظلم بیدادگران زمان خویش مشغول بود و در سال 70 هجری قمری دار فانی را وداع گفت. قبر مطهر او در قبرستان بقیع، بُقعه ای از آسمان است و مردان و زنان دین باور به زیارت او می روند تا جرعه ای از دریای بیکران مجد و عظمت او را جویا شوند و کویر تفتیده خویش را حیات بخشند.

برگرفته از: کتاب مادر ماه نوشته ناهید طیبی
نظر شما