شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۲:۰۱
کد خبر: ۷۹۱۳۳
|
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۷
حجت‌الاسلام مرادی در مجلس عزای ام المومنین:
مراسم سوگواری عزای ام المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها عصر روز سه‌شنبه همزمان با دهمین روز ماه رمضان با سخنرانی حجت‌الاسلام شهاب مرادی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مداحی حاج محمود کریمی و حاج عبدالرضا هلالی در حضور گسترده مردم روزه‌دار در مسجد امام جعفر صادق(ع) میدان فلسطین تهران برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در ابتدای مراسم منصور قصری‌زاده از قاریان برجسته و بین‌المللی ایران آیاتی از قرآن کریم را تلاوت کرد. در ادامه کربلایی حنیف طاهری در سوگ ام المومنین مرثیه‌سرایی کرد و بعد نوبت به سخنرانی حجت‌الاسلام مرادی رسید. مداحی کریمی و هلالی همزمان با فرارسیدن لحظه‌های نورانی اذان مغرب پایان‌بخش این گردهمایی معنوی بود و شرکت‌کنندگان در مراسم افطار دهمین روز ماه مبارک رمضان را میهمان سفره حضرت خدیجه(س) بودند.
 
آنچه پیش رو دارید، مشروح سخنان حجت‌الاسلام مرادی در جمع عزاداران رحلت همسر بزگوار پیامبر اسلام و مادر گرانقدر حضرت فاطمه سلام الله علیهم اجمعین است.

در تربیت این یک اصل است؛ هر کسی باید مراقب خودش باشد. مراقب نفس خود، شخصیت خود، رغبت‌هایش، کشش‌هایش چون انسان را همین چیزها می‌سازد؛ دانسته‌هایش، باورهایش، عادت‌هایش. چون بر مبنای خلق انسان رفتارها شکل می‌گیرد و این خلق و رفتار و نیات همه با هم قیامت ما را لحظه به لحظه رقم می‌زند. اگر کریم باشیم، قیامت برای ما سخت نیست؛ اگر بزرگوار باشیم دچار مشکل نمی‌شویم. اما اگر در شخصیت ما، نگاه ما، منش ما، کنش و واکنش ما پستی ورود و ظهور پیدا کند، خدا در دنیا رحمتش رحمت رحمانیه است، یعنی هم خواص را شامل می‌شود هم عوام را؛ مثل باران که بر سر همه می‌بارد و خورشید که به همه روشنایی و گرما می‌بخشد. 

برایش تفاوت ندارد که بر سرش می‌بارد نماز نمی‌خواند یا بی‌رحم است، همه نعمت‌ها در اختیار همه قرار می‌گیرد. قرآن نازل می‌شود برای همه مردم؛ «هدی للناس». نه اینکه نامه سر به مهری باشد که خداوند به پیامبر داده و گفته باشد فقط به گوش ابوذر برسد، مبادا به گوش ابوجهل یا بیابانگردی برسد. این کتاب و تبیانی است برای همه مردم. «اما شاکرا و اما کفورا» چه قدردان باشند چه نباشند. پس در دنیا رحمت خداوند بر همه جاری است، اما اگر پستی سراغ انسان بیاید آن دنیا کار سخت می‌شود. باید مراقب باشیم رفتارهای انسان‌های پست را انجام ندهیم، مثل انتقام گرفتن که حق هر انسانی است، اما سرعت در انتقام و اصرار بر آن کار انسان پست است و انسان لئیم این کار را می‌کند.
 
برای تمیز انسان متعالی و انسان پست فقط کافی است به این سئوال جواب بدهیم که آیا شما از غذا خوردن بیشتر لذت می‌برید یا از سفره پهن کردن و غذا دادن؟ کسانی که از غذا دادن خوششان می‌آید کریم‌اند و کسانی که از عذا خوردن بیش از آن خشنود می‌شوند، لئیم. انسان کریم دست بخشنده دارد، دوست دارد به جای اینکه از دیگران سور بگیرد، سور بدهد. همین چیزهای کوچک است که شخصیت ما را شکل می‌دهد. هر کجا از این مدار خارج شدیم؛ سریع باید مدیریتش کنیم. این مطالب را به عنوان مقدمه عرض کردم تا به یک نکته اشاره کنم که یکی از نشانه‌های پستی این است که انسان از دیگران تشکر نکند. کسی در حق شما کاری می‌کند، تشنه‌اید، گرسنه‌اید دعوتتان می‌کند و به شما خدمتی می‌کند؛ هر کسی که بشنود می‌گوید: مشخص است که تشکر می‌کنیم اما به این سادگی نیست. وقتی یک رفتاری آنقدر ساده بیان می‌شود همه می‌پذیرند اما وقتی مال من و شما شود و فقط مقداری پیچیده شود، همه‌چیز تغییر می‌کند. تشکر نمی‌کنند و حواسشان نیست که پست شده و نرمی‌شان را از دست داده‌اند، سفت و زمخت و خشن شده‌اند. باید ببینیم چقدر شکرگذاریم، چقدر در حق کسانی که بر گردن ما حقی دارند دعا کرده‌ایم. این دعا و شکرگذاری کار فردی ماست، خودمان باید برای خودمان انجام دهیم نه در برابر تشکری که دیگران به واسطه کارهایمان از ما می‌کنند. وقتی می‌خواهیم بگوییم الله اکبر باید ببینیم در این الله اکبر گفتن بدهکار چه کسی هستیم یا در سلام آخر، باید به یاد بیاوریم چه کسی باعث شد من نماز خواندن یاد بگیرم. انسان‌های بزرگ دائما به یاد کسانی هستند که حقی بر گردنشان دارند،‌ هر شب برای مادرشان قرآن می‌خوانند و برای پدرشان طلب مغفرت می‌کنند.
 
اسلام تا ابد بدهکار خدیجه کبری است. ما به عنوان یک مسلمان باید ابراز تشکر کنیم از حضرت خدیجه، در این روزگار ما کم گذاشتیم و فضائل ایشان را نگفتیم، نگفتیم که پیغمبر طبیبی بود که غمخوار، پرستار و طبیبش خدیجه کبری است. او که پناه همه امت بود و تا زنده بود می‌گفت خدیجه پناهم بود. ما این‌ها را نگفتیم. کم گفتیم. اسلام بدهکار حضرت خدیجه کبری است. پیغمبر زمانی که مبعوث شدند و گفتند فرستاده خداوند هستند، تکذیبش کردند، حضرت خدیجه، این زن بزرگ، ملکه عرب، زنی که خیلی آبرو داشت در میان عرب‌ها، دوشیزه‌ای بود که تمام مردان و بزرگان عرب دوست داشتند وقتی به خواستگاری می‌روند جواب مثبت بگیرند، وقتی به قول زنان قریش با یتیم عبدالله ازدواج کرد، همه برآشفتند که تو با این ثروت و جایگاه می‌خواستی مردان عرب را خوار و ذلیل کنی؟ چرا این مرد را قبول کردی؟ چرا پذیرفتی؟
 
خانه پیامبر خانه حضرت خدیجه بود، همان خانه‌ای که چند سال قبل وحشی‌ها خرابش کردند، همان‌هایی که 90 سال پیش مزار حضرت خدیجه کبری را ویران کردند، همان‌هایی که بقیع را ویران کردند که امروز زائر ما وقتی به مدینه می‌رود فکر می‌کند از همان زمان مزار ائمه اطهار همین گونه بوده است، در حالی که 90 سال پیش مردم دست در شبکه‌های ضریحی می‌انداختند که اصفهانی‌ها ساخته بودند. غارت و ویران کردند، ان شاء الله می‌سازیمش، ایوان حسن(ع) عجب صفایی دارد، خیال و تصورش هم زیباست. ان شاء الله دوباره می‌سازیم. همان‌طور که بارها حرم مطهر امام حسین(ع) را ویران کردند، به آب بستند، گندم کاشتند که مردم نتوانند بروند و مردم همه این گندم‌ها را روی چشم‌شان می‌گذاشتند.
 
چند سال بعد وحی نازل شد یا رسول الله، خدا قرار است به تو هدیه بدهد، به تو فرزندی بدهد، کوثر، لازم است شما 40 شب خدیجه را نبینی، پیامبر دیگر به خانه نمی‌روند و احتمالا به عمار می‌گویند که برود به حضرت خدیجه سلام برساند و بگوید که نگران نباشد و یک موقع دلش نگیرد که پیامبر به آسانی از او جدا شده است، بلکه وحی نازل شده و به زودی می‌آید. پیامبر می‌گویند: این را بدان خدیجه، خداوند عزوجل به کرام ملائکه‌اش هر روز پشت سر هم به وجود تو مباهات می‌کند. چه زنی است که پیغمبر که به امر خدا قرار است چند روز نزد او نرود اینگونه ناز می‌کشد، شما باید درس بگیرید از این جنس مهربانی که حرفی که او می‌زند از جنس حرف‌های زمینی نیست. بدترین توهینی که عرب به حضرت محمد(ص) می‌کند این است که ایشان شعر می‌گویند و شاعرانگی در شأن او نیست.
 
در معراج وقتی پیغمبر برمی‌گشت به جبرئیل رو کرد و گفت: در زمین کاری نداری؟ گفت: فقط یک حاجت دارم. سلام من و سلام خدا را به خدیجه برسان. ما نمی‌شناسیم خدیجه کبری را؛ او زنی است که تنها سه خانم هم طراز ایشان هستند، آسیه، مریم و فاطمه(س). انسان کامل است. خیلی حضرت خدیجه گمنام است. عشق خداوند به یک فرد قاعده دارد. دلیل دارد. به نظر من روی شمشیرها و سلاح‌هایی که می‌سازند باید بنویسند: یا علی بن ابیطالب؛ بنویسند «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» اما روی سکه‌ای که ضرب می‌کنند باید بنویسند «خدیجه» چون پول مسلمین بدهکار حضرت خدیجه است و اصل این سرمایه مال خدیجه است. چه کنیم که خدیجه کبری آستان و حرم ندارد که درخواستی بدهند و سکه یادبودی به نام ایشان ضرب کنند.
 
حضرت خدیجه در بستر بیماری رو می‌کنند به همسرشان می‌گویند: آقا جان من را ببخش، کم گذاشتم؛ رسول خدا به گریه افتاد که تو کم گذاشتی؟ تو که زمانی که همه مرا تکذیب کردند، تو که تمام سرمایه‌ات را فدای من کردی. گفت من سه نگرانی دارم: یکی اینکه آنطور که باید به تو خدمت نکردم، نگرانی دوم این دختر پنج ساله‌ام فاطمه است، بعد از من فاطمه را اذیت می‌کنند، مراقب دخترم باش! و نگرانی سومم هم یا رسول الله رویم نمی‌شود به شما بگویم، به فاطمه گفته‌ام. پیامبر فاطمه را صدا زدند که چه گفته مادرت؟ گفت: مادر می‌گوید من از قبر می‌ترسم و پولی ندارم برای کفن، آن عبای خودتان را برایشان کفن کنید.
 
خدیجه رفت، حضرت خواست خدیجه کبری را کفن کند. جبرئیل نازل شد که: داستان خدیجه با خداست، کفن می‌خواهد خدا برایش می‌فرستد. کفنی از بهشت آمد. برای 5 نفر استفاده شد: خدیجه کبری، رسول خدا، فاطمه زهرا(س)، علی بن ابیطالب(ع) و برای امام مجتبی(ع). حضرت فاطمه انگار از مادرش یاد گرفته بود که برای پسرش حسین پیراهنی کنار گذاشت و به زینب وصیت کرد: برادرت که رفت، پیراهن را به او بده. همان پیراهنی که با خنجر پاره شده بود تا کسی رغبتی به دزدیدنش نداشته باشد.

نظر شما