به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سعید قطبیزاده ضمن خوشامدگویی به عوامل فیلم و نادر طالبزاده، منتقد و مدیر فرهنگی، بابت ساخت فیلم خوب «چند متر مکعب عشق» به نوید و جمشید محمودی تبریک گفت. نادر طالبزاده هم در ابتدای سخنانش با اشاره به علاقهاش به فیلم گفت: فیلم فوق العاده و طبیعی بود و پایان دراماتیک خوبی هم داشت. معتقدم میشود به دانشجویان فیلمسازی، دکوپاژ آن را به عنوان یک الگوی مهندسی دوربین آموزش داد. ازسوی دیگر، این اثر دارای فیلمنامه قوی است.
این منتقد سینما ادامه داد: فیلم درباره اقلیتی به نام مهاجرین افغانی صحبت میکند و علی رغم اینکه ما همیشه شعار حمایت از مهاجرین را دادهایم، اما به آنان بیتوجه کردیم و حتی با بیعدالتی با آنان برخورد کردیم و این فیلم دراماتیزه کردن یک حقیقت در کشور است. به نظرم این فیلم را باید در خارج از کشور اکران کرد و به دنیا نشان داد که ما بلدیم خودمان را نقد کنیم.
طالبزاده در رابطه با پایان فیلم تاکید کرد: پایان فیلم خیلی تراژیک بود. درعین حال، فیلم به زیبایی پایان مییابد و به اصطلاح ژاپنی تمام میشود. کارگردان و تهیه کننده فیلم نگاه پاک و منزه به موضوع دارند. اینکه بتوان چنین موضوعی را در ایران تولید کرد و به اکران رساند و صدای کسی هم در نیاید خودش یک هنر است! البته که «چند متر مکعب عشق» فیلمی خشن است که برخی از مباحث مطرح شده در آن، بُرنده است. فیلم به دو بخش اشاره دارد یکی بخش «هنری» که خیلی جذاب و کامل از کار در آمده و بخش دیگر آن بحث «اجتماعی» است که به مهاجرت و مشکلات مهاجرین افغان در ایران میپردازد.
خانهمان را برای ساخت این فیلم فروختیم
نوید محمودی تهیه کننده فیلم «چند مترمکعب عشق» به شوخی با اشاره به اینکه در ایران باید یک خانه داشت که آن را فروخت و فیلم ساخت؛ گفت: مسئله مهمی که برای تولید یک فیلم به آن نیاز داریم، باور داشتن به آن فیلم است. ما هنگامی که در جشنواره فیلم فجر سیمرغ گرفتیم. یک نفر پرسید چه حسی دارید؟ و من گفتم اگر سیمرغ نمیگرفتیم حس بدی داشتیم. چون ما با این قرار که باید این فیلم دیده شود این فیلم را ساختیم. همه تلاش خودمان را کرده بودیم تا این فیلم دیده شود. ما هنگامی که این فیلم را به دفتر جشنواره فیلم فجر ارائه دادیم، فیلم را به همه لحاظ کامل کرده بودیم تا بعدا افسوس نخوریم که کاش این صحنه را تغییر میدادیم. الان هم که فیلم در اکران است ما همه انرژی خود را صرف کردیم تا این فیلم دیده شود.
سعید قطبیزاده، مجری نشست با با اشاره به فیلمهایی که از ایران به اسکار فرستاده میشوند گفت: چند سالی است فیلمهایی به نمایندگی از ایران به اسکار معرفی میشود که خیلیهایشان چهره ایران امروز را به نمایش نمیگذارند. یعنی معرفی کننده فرهنگ ایران نیستند. درحالی که فیلم خوب «چند مترمکعب عشق» میتوانست از سوی ایران به اسکار معرفی شود.
بعد از ۳۰ سال هنوز شناسنامه نداریم
نوید محمودی تهیه کننده فیلم هم در این رابطه گفت: من و برادرم، افغانی الاصل هستیم. ما سی سال است که در ایران مهاجر هستیم و جالب است بدانید که هنوز شناسنامه نداریم! من و جمشید در ایران به دنیا آمدیم اما چون طبق قوانین ایران، تابعیت به خاک ربط ندارد و به خون است، نمیتوانیم تابعیت ایران بگیریم. به نظرم علت اینکه ایرانیها این فیلم را دوست دارند به این خاطر است که این فیلم کاملاً واقعی است. ما هم خیلی دوست داشتیم که این فیلم، نماینده ایران به اسکار باشد و حتی با رئیس سازمان سینمایی مذاکره کردیم و ایشان گفتند که فیلم یکی از کاندیداها برای ارسال به اسکار است. اما مشکلی که ما به لحاظ قوانین داشتیم این بود که فیلم باید تا اول مهر در ایران اکران میشد. نتوانستیم فیلم را در آن روزها اکران کنیم؛ البته که الان هم فیلم در بدترین وضعیت، اکران شده و کاش عجله نمیکردیم و «چند متر مکعب عشق» را سال آینده در فرصت بهتری اکران میکردیم.
محمودی افزود: بعد از اینکه فیلم از طرف ایران به اسکار معرفی نشد، گفتیم میتوانیم فیلم را از طرف کشور افغانستان به اسکار بفرستیم و از این پیشنهاد استقبال کردند. من بعد از ۲۰ سال به افغانستان رفتم و با افغان فیلم برای اکران مذاکره کردم. مردم افغانستان به شدت از کار استقبال کردند. اما آنجا یک رقیبی داشتیم که آن فیلم محصول افغانستان و هند بود و لابی زیادی هم برای رسیدن به اسکار داشت. هنگامی که هیات انتخاب اسکار افغانستان فیلم ما را دید، «چند متر مکعب عشق» را انتخاب کرد؛ البته ما خیلی دوست داشتیم فیلم از طرف کشور ایران به اسکار برود.
در همین ارتباط نادر طالبزاده تاکید کرد: مسئولین ما باید شجاعت به خرج میدادند و این فیلم را از ایران به اسکار میفرستادند. فیلم به لحاظ مضمونی کاندیدای خوبی برای اسکار بود و نشان میداد که در ایران آزادی وجود دارد و میتوان چنین فیلمهایی ساخت.
معمولاً برای بازیگری با پدرم اختلاف سلیقه دارم
ساعد سهیلی بازیگر نقش اول مرد فیلم هم در مورد نحوه ورودش به سینما گفت: من قبل از اینکه وارد فیلمهای پدرم بشوم، چند سال تئاتر کار میکردم. نقشهای کوچکی هم در تله فیلمها و سریالها داشتم تا زمانی که در یک تله فیلم به کارگردانی بهروز شعیبی جایزه بهترین بازیگر را گرفتم، پدرم به من اعتماد کرد و یکی از نقشهای اصلی فیلم «گشت ارشاد» را به من سپرد. من عاشق بازیگری هستم و خیلی دوست دارم در فیلمهایی مثل «چند مترمکعب عشق» که کارگردان و تهیه کننده آن به فیلمشان باور دارند بازی کنم.
سهیلی در پاسخ به چگونگی هماهنگی با هر دو طیف بازیگران حرفهای ایرانی و نابازیگران افغانِ فیلم پاسخ داد: خوشبختانه من با نادر فلاح خیلی راحت بودم و سریع با هم هماهنگ شدیم. درمورد نابازیگران افغان هم، باید بگویم که این افراد آنقدر دلی وارد صحنه شده بودند که همین انرژی به بازی آنان خیلی کمک میکرد.
ساعد سهیلی در ارتباط به تفاوت بازی در فیلمهایی که پدرش ساخته و فیلمهایی که پدرش در آن نقشی ندارد گفت: از بازی در «گشت ارشاد» راضی هستم و به عوامل فیلم هم مدیونم چون با این فیلم، به مخاطب معرفی شدم. اما در رابطه با بازی من در «کلاشینکف» نقدهایی وجود دارد که طبیعی است. این انتقادات بر میگردد به اینکه من شخصیت جوانیهای پدرم را در این فیلم بازی میکردم و این شخصیت از من دور بود. مجبور بودم یک جاهایی کاملا کپی بازی پدرم را اجرا کنم. شاید احساس آن نقش کم بود؛ من معمولاً در بازیگری، با پدرم اختلاف سلیقه دارم که در نهایت یا ایشان من را توجیه میشود یا من ایشان را قانع میکنم.
با بدترین اکران، سومین فیلم پرفروش سینماهای تهران شدیم
در ادامه سعید قطبیزاده، از جمشید محمودی در رابطه با انتخاب نقش عبدالسلام و بازی نادر فلاح پرسید. جمشید محمودی هم ضمن تقدیر از بازی خوب بازیگر نقش مکمل مرد در فیلمش گفت: نادر فلاح همیشه مظلوم واقع میشود؛ یک مصاحبه از او خواندم که گفته بود با وجود اینکه ۱۰ سال است دارم بازی میکنم، اما همه من را همچنان نابازیگر میدانند. ما در ابتدا یک بازیگر افغان را برای نقش عبدالسلام در نظر گرفتیم و حتی سه روز هم با او سر صحنه رفتیم ولی او نتوانست نقش را در بیاورد و زمانی که فیلم چند روزی متوقف شد ما برای نقش عبدالسلام به سراغ نادر فلاح رفتیم. البته نقشی که فلاح قرار بود آن را بازی کند، به واسطه حضورش در نقش عبدالسلام به کل حذف شد.
کارگردان چند متر مکعب عشق تاکید کرد: ما به فروش فیلم فکر نکرده بودیم. فقط میخواستیم یک فیلم خوب بسازیم. این فیلم گرچه با تعداد سالن کم اکران شد و سرگروه هم ندارد؛ اما هفته گذشته سومین فیلم پرفروش سینماهای تهران شد. ما به جز ساعد سهیلی که تبدیل به چهره شده کسی را در فیلم نداشتیم اما باز هم فیلم از فروش خوبی برخوردار است.
جمشید محمودی در مورد ریتم آرام برخی از صحنهها گفت: فیلم ما خیلی پُر اتفاق نیست؛ یک جاهایی که قصه در عرض پیش میرود و دلیلش تمرکز روی شخصیت عبدالسلام است. ریتم کند بعضی از صحنهها عامدانه بود و بیشتر در صحنههایی که عبدالسلام حضور دارد، این مسئله وجود دارد. کارگردان فیلم در پاسخ به این سوال که چرا در فیلم شما فقط یک شخصیت اصلی زن وجود دارد هم تاکید کرد: این نیاز در قصه احساس نمیشد.
پایان فیلم برگرفته از واقعیت بود
جمشید محمودی در پاسخ به این سوال که چرا پایان فیلم اینقدر تلخ است و آیا برف نشانهای از پاکی و معصومیت است پاسخ داد: فیلم ما روایت عشق و مهاجرت است. پایان فیلم تلخ است اما بعد از خروج از سالن، شما احساس منفی به عشق ندارید. نگاه ما هم به عشق و مهاجرت منفی نیست. پایان تلخ فیلم را باید پذیرفت. چون فیلمهای عاشقانه میتوانند دو پایان داشته باشند: یا «رسیدن» یا «نرسیدن»؛ پایان فیلم تنها رسیدن و نرسیدن ممکن بود که ما میتوانستیم در فیلم نشان دهیم. البته اکثر عشقهایی که در قصههای دنیا هم وجود دارد از پایان تلخ برخوردارند اما چون به آدم نگاه مثبتی به عشق میدهند، آن را میپذیریم.
نوید محمودی تهیه کننده فیلم هم در رابطه با پایان فیلم گفت: قصه این فیلم برگرفته از واقعیت بود. سالها قبل وقتی به افغانستان سفر کرده بودم، مطلبی در یکی از هفته نامههای افغانستان خواندم به نام «عشق در کانتینر» که برای دو نفر چنین اتفاقی افتاده بود. من این قصه را برای جمشید تعریف کردم تا اینکه بلاخره این قصه به فیلمنامه تبدیل شد و برای پایان فیلم به این اتفاق رسیدیم.
تاثیر اصلی فیلم وقتی از تلویزیون پخش شود مشخص خواهد شد
در ادامه سعید قطبیزاده خطاب به طالبزاده گفت: اگر پایان فیلم به شکل دیگری انتخاب میشد آیا فیلم این تاثیری را که الان داشت احساس میشد؟ یا به عبارت دیگر، آیا این فیلم ساخته نشده بود برای اینکه به این پایان برسد؟
طالبزاده به عنوان منتقد جلسه با تایید این مطلب یادآور شد: به نظر میرسد که تمام بازیها و فهم و درک بازیگر و کارگردانی به این طرف رفته که تماشاگر شاهد همین پایان غم انگیز باشد. من به عنوان مخاطب هنگامی که در پایان فیلم، برف را دیدم آرام شدم. داخل کانتینر سیاه میشود و حس هولناکی به آدم دست میدهد اما هنگامی که صحنه برف را میبینید متوجه میشوید که کارگردان صحنه خوبی را برای پایان انتخاب کرده؛ تضاد سیاهی داخل کانتینر به سپیدی برف مخاطب را آرام میکند. پایان فیلم غمانگیز و تلخ است اما هر کجای دنیا که این فیلم را نشان دهید یک تاثیر وضعی برای آدمها خواهد داشت. این تاثیر هم روی مردم و هم روی مسئولین خواهد بود. فیلم در ایران میتواند یک تغییر سیاست نسبت به اقلیت افغانها ایجاد کند. اگر «چند متر مکعب عشق» در تلویزیون و در یک زمان خوبی پخش شود متوجه خواهید شد که چقدر میتواند تاثیرگذار باشد.
تلاش نکردیم افغانیها را مظلوم نشان دهیم
طالبزاده از محمودی پرسید شما میخواستید یک فیلمی بسازید که یک شوک وارد کند و سیلی به گوش کسانی بزند که خودشان را در مورد مهاجرین به خواب زدند یا اینکه میخواستید یک فیلم عشقی بسازید. کارگردان «چند مترمکعب عشق» پاسخ داد: ماجرای اصلی که مایل بودم در فیلم حاکم شود ماجرای «عاشقانه» فیلم بود و «مهاجرت» فقط دلیلی بود تا اینکه عبدالسلام با ازدواج دخترش با یک فرد ایرانی موافقت نکند. ولی اینکه توانسته است از بقیه فیلمها، بیشتر تاثیر بگذارد و مخاطب را به گفتگو بکشاند شاید به دلیل نگاه صادقانه فیلم باشد. ما در این فیلم، تلاش نکردیم افغانیها را مظلوم نشان دهیم چون لحظههای دیگری از آنان در فیلم دیده میشود اما از سوی دیگر هم افغانیها را مثل برخی از فیلمها، خیلی سیاه و بزهکار نشان ندادیم.
قطبیزاده هم در انتقاد از فیلم گفت: «چند متر مکعب عشق» با همه نکات مثبتی که دارد، اما یک اشکال عمده در آن دیده میشود؛ فیلم روند یکنواختی دارد و تصور میکنم فیلم فقط بر مدار یک رابطه عاشقانه میچرخد و همه کاراکترها در همین راستا تعریف میشوند که یا به این عشق کمک میکنند یا مانع میشوند. محمودی در پاسخ به این سوال گفت: عبدالسلام در حالی که مانع رسیدن این عشق است اما تمام مسائل اجتماعی و مهاجرت را بر دوش دارد. ولی اینکه در این فیلم میشد شاهد اتفاقات دیگری باشیم را رد نمیکنم و آن را به حساب تجربه اول من بگذارید. شاید در قصه بعدی این اشکالات را نداشته باشم.
این فیلم را سیاستمداران باید ببینند
نادر طالبزاده نیز در صحبتهای پایانی خود گفت: هرگاه فیلمی شعار ندهد و ادعا هم نداشته باشد ولی کاملا تکنیک درستی داشته باشد آن فیلم یک اثر موفق است. معتقدم این فیلم را باید سیاستمداران ببینند. این درحالی است که براساس این فیلم میشود یک مستند خوبی تولید کرد؛ یعنی بخشهایی از فیلم را نشان بدهیم و مصاحبههایی هم با مسئولین داشته باشیم. معتقدم قوانین مهاجرت که ما به سال ۱۹۱۷ برمی گردد نیاز به بازنگری دارد. این فیلم شعار نمیدهد اما ازسوی دیگر، همه شعارها هم در آن وجود دارد. این موضوع انسان را به وجد میآورد.
در انتهای این نشست عبدالمطهر محمدخانی، رئیس فرهنگسرای انقلاب از کارگردان و عوامل فیلم تقدیر کرد و میهمانان نیز تابلوی یادبود پنجاهمین و یکمین نشست باشگاه فیلم فرهنگسرا را امضا کردند.