انسان پس از قرنهای متوالی و تحمل رنجهای فراوان برای انتقال اطلاعات و بهطور کلی بیان آرا و عقاید خود به موهبتی به نام نشر دست یافته است و از دیرباز با انتشار کتابها برای رسیدن به این مهم تلاش کرده است، اما همواره میتوان این پرسشها را مطرح کرد که مخاطبان به کدام کتاب بیشتر توجه میکنند؟ یا کدام کتاب برای مدت زمان محدود مخاطبان زیادی دارد؟ یا بهقول امروزیها در چه شمارگانی، به چاپ چندم رسیده است؟ و از همه پرسشهای دیگر مهمتر اینکه کدام کتاب ماندگارتر است؟ فارغ از دستهبندیهایی که در حوزه کتاب برای موضوعهای مختلف قائل میشویم و برای پاسخ به این پرسشها میطلبد که در هر موضوع بهصورت جداگانه به بررسی بنشینیم در این مقال قصد داریم با مقایسه تولید برنامه فرهنگی -که خود محصول فرهنگی است- و تولید کتاب توسط مؤلف و یا مترجم تا حدودی به این پرسشها پاسخ دهیم.
هر چند که خصوصیتهای یک برنامه فرهنگی خوب میتواند متعدد باشد ولی در اینجا پنج عامل را که در حوزه تولید کتاب نیز به آنها توجه بیشتری میشود، مطرح میکنیم. اولین عامل مسئلهمحوری است، کتاب اگر مسئلهای با اهمیت و مهم را دنبال نکند، جذابیّت خود را از دست خواهد داد البته باید آن مسئله بهقدری مهم باشد که نقصانی را نمایان کند و یا نپرداختن به آن باعث بهوجود آمدن ایرادی شود. گاهی نیز کتاب در افق دید مخاطب خود، مسئلهای را تولید میکند بهطوریکه فهم مسئله برای مخاطب امکانپذیر میشود و اشتیاق لازم برای حل آن مسئله در او ایجاد میشود. علاوه برآن لازم است کتاب قدرت لازم در تحلیل آن مسئله و توان پاسخگویی به آن را داشتهباشد تا مخاطب تمام بعدهای مسئله موردنظر را درک کند و در زمان مناسب برای حل آن به راهحلهای مناسب دست یابد.
دومین عامل خلاقیت و نوآوری است همه ما میدانیم که عنصر خلاقیت باید در همه اجزای کتاب نفوذ کند، به بعضی کتابها فقط به دلیل یک نام خلاق توجه میشود، بعضی بهخاطر چاپ متفاوت و بعضی دیگر بهعلت شیوه نگارش و نحوه مواجهه آن با مخاطب مورد توجه قرار میگیرند؛ اما آنچه در این بخش دارای اهمیت بالاتری است، استفاده از خلاقیت و نوآوری در محتوای کتاب است که وقتی این اتفاق میافتد توان پدیدآورنده و تبحّر او در موضوع کتاب نمایان میشود. اینجاست که در بسیاری از کتابها، غافلگیری مخاطب -که ریشه در خلاقیت دارد- عاملی اساسی تلقی میشود. هرچه مخاطب بیشتر به موارد غیرقابل پیشبینی برخورد کند و رویدادهایی را شاهد باشد که خارج از روال ذهنی اوست اشتیاقش بیشتر میشود. این را در بسیاری از کتابهای داستان و یا حتی در کتابهایی که منجر به حل یک مسئله ریاضی یا فیزیک میشود میتوان یافت.
سومین عاملی که کتاب را میتواند برجسته کند توجه آن به مخاطب است هرچه کتاب خود را بیشتر به مخاطب نزدیک کند موفقتر است و هرچه بتواند در امور مختلفی مانند نحوه بیان موضوع، استفاده از تکنیکهای مختلف ارائه و یا حتی شیوه نشر، حال مخاطب را مراعات کند، جذبه خود را افزایش داده است.
حتی در کتابهای خوبی که مخاطب آنها عام هستند توجه به مخاطب در نظر بوده است مانند گلستان سعدی که اگر کسی تنها سواد خواندن داشته باشد از خواندن آن بیبهره نمیماند. بهطورکلی کتاب میبایست توانمندی ارتباط موثر با مخاطب را داشته باشد که اگر در این امر توفیق نداشته باشد شکست خورده است.
چهارمین عامل دانشافزایی است که اگر کتاب به دانش مخاطبان خود نیافزاید و یا باعث فهم و دستهبندی اندوختههای آنها نشود تقریبا «کاری انجام نداده است حداقل کاری که کتاب انجام میدهد این است که باعث ثبت تجربیات گذشته میشود. پس میتوان گفت هر کتاب خوب، باعث ارتقای دانش مخاطب خود میشود.
این خود باعث تولید عامل پنجم بهنام آیندهنگری میشود اینجا به اوج میرسیم یعنی قله جذابیت کتاب جایی است که رویدادی را در آینده به تصویر میکشد یعنی با تمام تلاشهای خود در بیان مسئله، تحلیل آن و ارائه راه حل و پس از آن استفاده از عنصر خلاقیت همه و همه شرایطی را مهیا میکند که آیندهنگری به نحوه مطلوبتری انجام شود.
اما نکته بسیار مهم دیگری وجود دارد که میبایست به آن توجه ویژه و اساسی کرد و آن داشتن ایده ناب برای تولید کتاب است، داشتن ایده ناب برای تولیدکتاب به مثابه داشتن چوب مناسب برای نجاری است. حال این نجار چه بسازد، برای چه کسی و چه منظوری و چطور بسازد، همه به این بستگی دارد که چوب مناسب برای ساختن داشتهباشد یا خیر؟ پس پنج عامل ذکرشده در حوزه تولید کتاب صرفا زمانی موثرند که پدیدآورنده دارای ایده ناب باشد و الگویی را برای بیان ایده خود بهصورت خلاقانه در دست داشتهباشد.