به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ در نشست نقد وبررسی کتاب «عالیجناب شهردار» ابراهیم حسنبیگی بخش هایی از کتاب خود را خواند و سپس درباره این کتاب گفت: من این رمان را سال 88 نوشته بودم که شرایط سختگیرانه و امنیتی در کشور وجود داشت. به همین دلیل کتاب ابتدا از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مردود شد. چرا که میگفتند شخصیت ها را به برخی مقامات ارتباط داده اید. قضیه ادامه داشت تا زمانی که دولت عوض شد و البته شرایط امنیتی کشور نیز رفع شد. ما در خواست چاپ این کتاب را به وزارتخانه دادیم و آن ها سه مورد اصلاحات را خواستند که برطرف شد. البته به صورت محافظه کارانه 7-8 مورد را نیز خودم حذف کردم!
در ادامه این نشست قاسمعلی فراست به صحبت درباره کتاب پرداخت و گفت: به نظر من این کتاب متفاوتترین کتاب ابراهیم حسن بیگی است. البته شاید کسی جرات نکند که بگوید همه کتابهای او را خوانده است اما من در بین کتاب هایی که تاکنون از ایشان خواندم، این اثر را نسبت به کارهای قبلی ایشان متفاوت دیدم. این تفاوت هم از نظر ژانر و هم از نظر موضوعی بود. ویژگی مثبت این کتاب این است که مسئلهای که البته به نظرم سیاسی است، زیر پوستی مطرح میکند و همانند بازیگران که بدون دیالوگ و فقط با نگاه موضوعی را میفهمانند، عمل کرده است. ایشان به صورت زیرکانه به مسائل سیاسی پرداختند که از ویژگی های قابل توجه کتاب است. البته ایشان یک توضیحی را در مقدمه کتاب نوشتند که من دلیل آن را نفهمیدم و نمیدانم که آیا به کتاب کمکی کرده است یا خیر؟
وی ادامه داد: به نظرم این کتاب رمان نیست. دلیل اول این است که رمان پیچیدگی خاص خود را دارد که باید لایه لایه مطرح و باز شود و ما باید از میان حوادث، داستان را روشن کنیم. دلیل دوم نیز این است که رمان حجم بسیار بیشتری دارد. البته اگر قبول کنیم که این کتاب رمان نیست، باید این سوال را پرسید که این کتاب داستان بلند است؟ بله داستان بلند است. اما یک شرط دارد و آن این است که روایتی که نویسنده انتخاب کرده است، روایت هزار و یک شب گونه است.
این منتقد به تفاوت بین داستان و حکایت اشاره کرد و گفت: فرق داستان و حکایت این است که داستان تصویرگری میکند و منظور را از این طریق میرساند. در حالی که قصه و حکایت روایت میکنند. هم چنین چیزی که نویسنده تحت عنوان توضیح ضروری در هر فصل آورده است بیشتر به داستان بودن این کتاب کمک میکند. مایه داستان طنز است و اگر طنز نبود نویسنده برای این کتاب حتما با مشکلات بیشتری روبه رو میشد. اصولا طنز رد گم میکند و اجازه میدهد که حرفهای بیشتری را زد. برای مثال این که خیاط به شاعر میگوید که کتاب باید بدون سانسور باشد، شاید از نظر طنز زیبا باشد اما زیاد جا افتاده نیست. یا هم چنین خیاط در بعضی موارد حرفهایی را می زند که توقع داریم این حرفها را از زبان یک شاعر بشنویم. شاید اگر شاعر به عنوان یک شخصیت منحصر به فرد که میشد او را باور کرد، نمایش داده میشد بهتر بود.
فراست اظهار داشت: جایگاهی که ما برای آدم ها در این داستان قرار دادیم به گونه ای است که این ها آدم های بلند مرتبه ای نیستند و نگاه زیربنایی و عمیق وجود ندارد. هم چنین شگردهایی که برای به زیر کشیدن شاعر آورده شده است، میتوانست قدرتمندانه تر باشد. برای مثال بهتر بود که منشی در فضایی قرار میگرفت که ساحت دشمن شاعر را تامین میکرد. درباره شخصیت پردازی ها نیز باید گفت که خیاط آدم دانایی است او کتاب های بسیاری خوانده اما اگر بخواهیم گذشته این آدم زیرک را تعریف کنیم، اطلاعات دقیقی نداریم.
او در پایان این بخش از سخنان خود گفت: به نظرم کسی که از این شخصیت ها ایراد گرفته است، درست بوده چرا که میتوان فهمید که هر کس معرف چه کسی در سال 88 است. نویسنده غیرمستقیم به افراد و جامعه آن ها تلنگر می زند.
سپس محمدرضا گوردزی به صحبت پرداخت و گفت: به نظر من مهم ترین نکته تحلیل ژانر داستان است و براساس ژانر انتخاب شده است که میتوان انتظار داشت. اکنون آقای فراست براساس انتظاری که از ژانر داستان بلند داشت صحبت کرد که ممکن است با انتظارات من از یک ژانر دیگر متفاوت باشد. به نظر من این داستان تمثیل است. در تمثیل نیاز به شخصیت پردازی نیست و موضوع تیپ غالب است. هر کس تیپ یک نفر در جامعه است. برای مثال خیاط در واقعیت کسی است که میبرد و میدوزد و در داستان نیز تیپ یک شخصیت را از او شاهد هستیم. در طول تاریخ تمثیل زمانی استفاده میشده که یک سخن را نمیتوان در یک شرایط متعارف زد. نویسنده با مثال آوردن تلاش میکند که ما مثال های دیگری را در ذهن بیاوریم. من تمثیل را در دودسته قدیم و جدید دسته بندی میکنم. کتاب های کافکا را تمثیل مدرن میدانم چرا که در تمثیل های قدیمیبرای شخصیت ها ما به ازای بیرونی وجود دارد. در این کتاب تمثیل از نوع قدیمیآست که البته شاید به خاطر سیاسی بودن کتاب مجبور به استفاده از چنین چیزی باشند. در تمثیل ها معمولا گفتن به جای نشان دادن به کار میرود و خیلی از قواعدی که در حالت تعادل در رمان وجود دارد برقرار نیست. این کتاب به نظرم تمثیل اجتماعی سیاسی واقع گرا است. به نظرم این تمثیل، تمثیل قدرت است که نهایتا به این می پردازد که کارکرد قدرت چیست؟
وی ادامه داد: راوی داستان دانای کل است. اصولا برای تمثیل از راوی دانای کل استفاده میکنند که بتواند تمثیل را خوب بیان کند. داستان بیش از آنکه طنز باشد، هجو است که البته بسیار خوب هم جواب داده است. تعلیق متن نیز قابل قبول است. راوی دانای کل خود تعلیق را دامن می زند که بسیار قابل توجه است. نکته مهم پایان بندی این تمثیل است. این تمثیل همانند تمثیل های دیگر که اغلب پایان خوش دارند، نیست. که میتواند از جهاتی خوب باشد. در اکثر تمثیل های کهن داستان خیلی خوب ختم به خیر میشد. اما در این جا اگر تمثیل خوب تمام میشد خواننده به احمق بودن دچار میشد. نکته مهم دیگر نیز وجه تاویلی بودن آن است. قدرت، توخالی بودن افراد و... همگی به این نکته اشاره دارند.
این منتقد بیان داشت: نکته مهمیکه توجه من را جلب کرد مصداق سخن حضرت امیرالمومنین (ع) در نهجالبلاغه بود که میفرمایند قدرت فساد میآورد و زمانی که شخص به قدرت رسید مورد امتحان قرار میگیرد. هم چنین مهم ترین نکته فلسفی نیز شک به آن چیزی است که واقعی به نظر میرسد. طبیعی است که وقتی موضوع داستان این چنین سیاسی است کار فرمیکمتر انجام میشود چرا که موضوع مهم انتقال مفاهیم است.
گودرزی در پایان سخنان خود گفت: متن های تاریخی سیاسی وابسته به زمان هستند که در موقعیت های مختلف کارکردهای متفاوت دارند. باید توجه داشته باشیم که مخاطب این داستان کیست؟ به نظرم خواننده این کتاب خواننده عمومی است و کتاب در سطح وسیع میتواند خوانده شود.
قاسمعلی فراست در بخش دوم سخنان خود به داشتن تاریخ انقضا برای چنین کتاب هایی اشاره کرد و گفت: نشانه هایی که در داستان آمده است باعث میشود تاریخ انقضای کتاب روزی تمام شود. مثلا میگوید که سطل زباله ها را آتش زدند. شما با شنیدن این موضوع یاد چه زمانی میافتید؟ به نظرم کسی که جرات میکند چنین موضوعی را بنویسد بسیار خوب است.
نویسنده کتاب، ابراهیم حسن بیگی در پایان جلسه گفت: فکر میکنم تمام این اتفاقات در تمام کشورها باشد. این داستان زمانی آمد که هر کس به دنبال پیدا کردن مصداق در جامعه بود. مثلا اگر هر کس کتاب «قلعه حیوانات» را بخواند ممکن است فکرش به دنبال مصداقی در جامعه خود برود. حتی اگر در تاریخچه کشور او باشد. من سعی کردم تا چیزی را بنویسم که هر نفر آن را خواند، در ذهنش بخشی از کشورش و اتفاقات آن شکل بگیرد. در حقیقت جهان شمول باشد.