دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۰۸
کد خبر: ۸۲۱۸۶
|
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۶
بیست و سومین نشست «بشنو از نی» با حضور کریم سلگی برگزار شد:
داستان «صوفی و خرش » در بیست و سومین سلسله از نشست های «بشنو از نی» با حضور کریم سلگی در کتابخانه گلستان نقد و بررسی شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ کریم سلگی کارشناس نشست‌های «بشنو از نی» در بیست و سومین نشت به روخوانی و روایت داستان «صوفی و خرش» پرداخت و هرکدام از ابیات داستان را مطابق با اهداف و معانی مورد نظر شاعرمورد نقد و بررسی قرار داد.

کریم سلگی در اپتدای نقد این داستان گفت: یکی از خصوصیات نفس، پذیرفتن آنچه همه آن را قبول کرده‌اند است. تقلید و خودباختگی به جمع دید انسان را نسبت به واقعیت قضایای زندگی کور می‌کند و انسان را در اسارت و سطحی‌نگری فرو می‌برد و زمانی که از بزرگی و اهمیت امور برای انسان کاسته می‌شود، می‌تواند واقعیت امور را ببیند.

وی افزود: انسان، اسیر خودباختگی است و این خودباختگی، انسان را سطحی می‌کند و اصولاً به او اجازه نمی‌دهد که خودش به عمق مطالب برود و اهل تجربه باشد. این از خصوصیات مشخص نفس یا همان هویت فکری است، که انسان را در یک سطحی‌نگری فرو می‌برد. اگر ما به خوبی به اطرافمان دقت کنیم، می‌بینیم که موضوعات بسیار زیادی وجود دارد که نسبت به آنها خودباخته هستیم. برای مثال در فرهنگ خود ما موضوعات بسیاری هست که بسیاری افراد آنها را مورد ستایش قرار می‌دهند و تقریباً سربسته قبول‌شان می‌کنند. اما وقتی از آنها می‌خواهی کمی این موضوع را باز کنند، متوجه می‌شوی که پی به عمق آن نبرده اند.

سلگی اساس داستان «صوفی و خرگوش» را تقلید کورکورانه انسان‌ دانست و گفت: داستان «خر برفت و خر برفت و خر برفت» هر قدر هم که تکرارشود، همچنان وصف حال انسان امروزی‌ست. انسانی که همه چیز را چون دیگران گفته‌اند، می‌پذیرد و روی آن فکر نمی‌کند.

این حکایت معروف مولانا داستان صوفی‌ای را نقل می‌کند که سوار بر خرش سفر می‌کرد. در راه به خانقاهی رسید که صوفیانی در آن مقیم بودند. مولوی در این داستان با تکرار این حدیث که با آمدن فقر، دین از دست می‌رود، می‌گوید این صوفیان مانند نود و نه درصد صوفیان دیگر از فقر و گرسنگی نای فکر کردن به دین را نداشتند. مسافر غافل از ماهیت صوفیان، خر خود را به خادم خانقاه سپرد و به جمع آنان پیوست. در خانقاه مشغول بود که عده‌ای از صوفیان رفتند و خرش را به زور از خادم گرفتند و فروختند و با آن طعام گوناگون خریدند و در خانقاه با هم می‌خواندند: «خر برفت و خر برفت و خر برفت.» مسافر نیز بی‌خبر از همه جا به جمع آنها پیوست. اما فردا صبح متوجه شد که تقلیدی کورکورانه از رفتاران صوفیان کرده است.

علاقه‌مندان برای شرکت در این نشست می‌توانند دوشنبه هر هفته ساعت 17 به نشانی نارمک، میدان هلال احمر، خیابان گلستان مراجعه کنند و برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 7784376 تماس بگیرند.
نظر شما