دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۲:۲۷
کد خبر: ۸۳۹۲۱
|
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۴
در فرهنگسرای گلستان برگزار شد:
نشست شرح و تفسیر مثنوی «بشنو از نی» با حضور کریم سلگی در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ کریم سلگی در نشست «بشنو از نی» حکایات مثنوی، جهان‌بینی مولوی و تحلیل اشعار او و اهمیت شناختن قطب را در روز دوشنبه ۱۱ آبان ماه در فرهنگسرای گلستان شرح و تحلیل کرد.

سلگی با اشاره به واقعه کربلا گفت: واقعیت شهادت امام حسین(ع) پیروزی خون بر شمشیر است و این طور نیست که ما در عزاداری‌هایمان برای امام حسین(ع) و شهیدانی که شاهدند و ناظر گریه و ماتم راه بیندازیم. آنها فاتحان تاریخند. ما در اصل داغدار این هستیم که چرا به یاری امام عصر و شاهد زمان نشتافته‌ایم.

این مفسر مثنوی با اشاره به تاکید مولوی به ولایت‌پذیری، عنوان کرد: تولا دوست داشتن قطب و پیر زمان است. تنها تولا و دوست داشتن ائمه کافی نیست، بلکه باید با دشمنان آنها دشمن بود و به مقابله با یزیدیان زمان پرداخت و آنها را در دنیا رسوا کرد.

وی در ادامه اضافه کرد: مولوی به توصیه شرع اسلام عمل می‌کند. مشکلات ما هرچند که سنگین و دشوار باشد باید در اولین زمان به جریان پرتوان زندگی بپردازیم و اگر عزیزی را از دست دادیم نباید همیشه و تا آخر عمر داغدار او باشیم. بلکه باید از عشق به خدا راهی به سوی کمال و طی مراحل رسیدن به خدا بپیمائیم.

سلگی در ادامه با اشاره به انواع گریستن در ادبیات فارسی افزود: گریه شوق، گریه فراق، گریه از سر ناتوانی و گریه برای متعلقات دنیا از انواع گریستن است اما برخی از گریه‌ها تر کردن چشم است و مبنای والای معرفتی ندارد. گریه در ادبیات عرفانی ما غم زیبا است که مبتنی بر شناخت و معرفت است.

این مفسر مثنوی در پایان، تصریح کرد: عشق مراتب و مدارج بسیاری دارد از قبیل: عشق با وقار، دروغین، الهی، مجازی، روحانی و... شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی در کتاب «عقل و عشق» به تفصیل به این موضوع پرداخته است. اما به قول مولوی «صوفی ابن الوقت است» و وقت و حال زمانی رخ می‌دهد که با عاشق شریک می‌شویم و به کمال می‌رسیم. وقتی از عشق مراقبت کنیم، ملکه ذهن ما می‌شود و ما را به راه کمال می‌برد.

وی با اشاره ارادت مولوی به شمس تبریزی گفت: مولوی به دلیل این که علاقه بسیار زیادی به شمس داشت همیشه خودش را در معرض انفاس روحانی وی قرار می‌داد. اما زمانی که شمس برای همیشه مولانا را ترک کرد، او غمگین و دغدار جدایی شمس نشد. بلکه گفت: نباید از گذشته حرف به میان آورد و باید ابن الوقت بود.
نظر شما