به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، آیین بزرگداشت هوشنگ کاظمی با حضور و سخنرانی قباد شیوا، محسن وزیریمقدم، محمدرضا اصلانی، عباس مشهدیزاده، آرش تنهایی و جمعی از دوستداران هوشنگ کاظمی شامگاه دیروز دوشنبه ۱۶ آبان در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای این نشست، حامدی، مجری برنامه با اشاره به برگزاری پنجاه و یکمین نشست از سلسلهنشستهای پژوهشی هنر که به هوشنگ کاظمی اختصاص دارد، گفت: در مجموعه کمالاتی که از هوشنگ کاظمی ذکر میکنند، همواره به انسانیت ایشان، اشاره ویژهای میشود. کمالات انسانی او در حافظه تمام شاگردان و دوستان و نزدیکانش باقی مانده است.
وی ضمن اشاره به خاطره یکی از شاگردانش مبنی بر مهربانیهای او گفت: من در احوالات بسیاری از دوستانی که از ایران مهاجرت کردهاند، دیدهام که با چه تعصب فراوانی فرهنگ خود را دنبال میکردهاند، از جمله استاد کاظمی. زیرا آنها زحمت زیادی برای فرهنگ این کشور کشیدهاند.
انتقاد وزیریمقدم از فراموشی هنرمندان در زمان حیاتشان
محسن وزیری مقدم، نقاش و مجسمهساز، ضمن خواندن شعری از اقبال لاهوری گفت: یکی از بدبختیهای ما این است که نمیدانیم هنرمندان این سرزمین چه کردهاند. این اخلاق خوبی نیست که میگذاریم افراد بمیرند و بعد از آنها تعریف کنیم. باید این اخلاق بد را کنار گذاشت. الان اشخاص زنده زیادی هستند که محققان ما باید روی آثارشان کارهای جدی کنند و آنها را به دیگران معرفی کنند.
وی با اشاره به رابطه دوستی برادرانهشان گفت: هوشنگ مرد بزرگورای، شاعر، ظریف و حساسی بود. خاطرم هست، زمانی من در دانشکده هنرهای زیبا ویولون میزدم و وضع مالیام هم زیر صفر بود. یک روز هوشنگ جعبه ویولونی برایم آورد. من هیچوقت این لطف او را فراموش نمیکنم. بعدها، هر وقت کاری از دست من برمیآمد، برایش انجام میدادم. البته، بعد از مدتی او برای تحصیل و کار از ایران رفت. در سال ۱۹۵۷ میلادی به رم رفتم تا با هنر روز دنیا آشنا شوم و آن را برای مملکت خودم بیاورم و به دیگران آموزش دهم. و همان جا بود که به دنبال هوشنگ گشتم تا اینکه بالاخره پس از ماجراهای زیادی پیدایش کردم.
وزیریمقدم در ادامه افزود: آنچه برای من زیبا بود، روحیه هوشنگ کاظمی بود. او نقاشیهای زیبایی داشت. او نه تنها انسان، حتی پرندگان و حیوانات و گیاهان را نیز بسیار دوست میداشت. ما با یکدیگر رابطه خوبی داشتیم تا این که در اداره فرهنگ و هنر تغییراتی ایجاد شد. آنقدر در آن زمان، این مرد را ناراحت و اذیت کردند تا اینکه از درس دادن کناره گرفت.
کدام اتفاق موجب مهاجرت کاظمی از ایران شد؟
قباد شیوا، دیگر سخنران این برنامه بود که ضمن رساندن پیام خانواده کاظمی به حاضران در این جلسه و عذرخواهی بابت عدم امکان حضورشان در ایران گفت: اولین آشنایی من با هوشنگ کاظمی در قهوهخانهای نزدیک پیچ شمیران اتفاق افتاد و من هنوز چهره او را در آن زمان، به خاطر دارم؛ مردی بلندقامت، خوشرو، زیبا و مهربان که نمونه یک نژاد پارسی بود.
وی درباره مهاجرت کاظمی گفت: دلیل رفتن هوشنگ از ایران گلایهها و مشکلات نبود. ماجرا از این قرار است که این مرد مهربان روزی در خانه نشسته بود که تلفنشان به صدا درمیآید. هوشنگ تلفن را برمیدارد و کسی از پشت خط میگوید: لطفا به مدرسه دخترتان بیایید. زیرا در حال بازی والیبال بوده است که ناگهان به زمین میافتد و همانجا از دنیا میرود. این اتفاق موجب از هم گسیختن زندگی هوشنگ و به تبع آن ترک ایران شد. پس عامل این مهاجرت نه کمبودها بود و نه زیادبودها.
شیوا افزود: وقتی که در سال ۱۳۵۹ از امریکا به ایران بازگشتم، خبر رفتن ایشان را از ایران شنیدم. ولی اشکال اینجاست که ما همکاران، در کار حرفهاییمان چندان از او یاد نکردهایم. حتی نسل بعد از انقلاب هوشنگ کاظمی را نمیشناسد.
این هنرمند با نشان دادن تنها کتاب ثبتشده از هوشنگ کاظمی گفت: نسل فعلی ما باید این کتاب را بخواند و بداند که چه کسانی گرافیک این مملکت را شکل دادهاند. کاظمی نخستین دانشآموخته گرافیک ایران است. ولی هیچگاه اهل مصاحبه نبود و جز در مراسمهای علمی سخنرانی نمیکرد. و اینها همه به دلیل افتادگی و تواضع این مرد بود. او در این سالهای اخیر خیلی دلش میخواست که به ایران بازگردد ولی دکترها اجازه این پرواز طولانی را به او نمیدادند.
وی با اشاره به ماندگاری آثار گرافیک کاظمی افزود: آن زمان، قدر کاظمی را ندانستند و آنقدر این شخص والا را رنجاندند که قهر کرد. کاظمی روی کارهایش تعصب داشت و شخص خودفروختهای نبود تا به هر سازی برقصد. ما باید از کاظمیها یاد کنیم. ملتی که تاریخ و فرهنگ خود را فراموش کند، رو به زوال میرود.
هوشنگ کاظمی پدر گرافیک ایران است
محمدرضا اصلانی، مستندساز، نیز از دیگر سخنرانان این نشست بود که گفت: گرافیک تا سالهای ۵۰ در ایران به اندازه کافی شناختهشده نبود. کلمه گرافیست که امروز بین ما رایج شده است، اصلا در زبان انگلیسی وجود ندارد و در واقع ما ایرانیها، بر اصطلاحات لاتین افزودهایم. دهههای ۳۰ و ۴۰، سالهای پوست انداختن جامعه صنعتی ایران بود. این تحولات با بازگشت دانشجویان خارج از کشور و دانش و هنری که با خود به ایران میآوردند، انجام شد.
این نویسنده افزود: من هوشنگ کاظمی را پدر گرافیک ایران میدانم. او خیلی گمنام مانده بود. کاظمی فقط فقط مشغول کارهای گرافیکی نبود. بلکه اندیشه گرافیک را راهاندازی کرد. اندیشهای فلسفی پشت این گرافیک شکل گرفته بود.
آرش تنهایی، پژوهشگر نیز گفت: یکی از نگرانیهای من برای برپایی این نشست، آن بود که مبادا نسل جوان به دلیل مهجوریتی که استاد هوشنگ کاظمی داشتند، از جلسه استقبال نکنند. ولی این طور نشد و من از تمام جوانان حاضر در این جلسه تشکر میکنم. ما امروز بسیاری از آثار دیدهنشده استاد را به نمایش درآوردهایم تا همگان با هنر ایشان بیشتر آشنا شوند.
وی با اشاره به لوگوهایی که کاظمی طراحی کرده بود، گفت: هوشنگ کاظمی فرزند دوران گذار است. دورانی که حکومت از قاجار به پهلوی میرسد. کاظمی نقطه عطفی در تاریخ هنر ایران است زیرا دانش گرافیک را وارد ایران کرد. ولی هیچ نامی از او در کتابهای درسی نیامده است.
عباس مشهدیزاده، مجسمهساز و مدرس دانشگاه، نیز گفت: من از قدیمیترین شاگردان نزدیک به هوشنگ کاظمی بودم. او رسالت احیای فرهنگ این کشور را بر عهده داشت. او مردی گریزان از شهرت بود. من برای مادران ارزش زیادی قائل هستم زیرا آنان پیامبران و هنرمندان و بزرگان را به دنیا میآورند. پس من هوشنگ کاظمی را مادر هنر فرهنگی ایران میدانم.
این برنامه با پخش فیلمی از زندگینامه زندهیاد کاظمی به پایان رسید.
گفتنی است نمایشگاهی از آثار و عکسهای استاد کاظمی به همراه پوسترهایی از طراحان برجسته کشور از جمله ابراهیم حقیقی، کیانوش غریبپور و قباد شیوا با موضوع چهره این هنرمند در فرهنگسرای ارسباران برپا شده است که علاقهمندان میتوانند تا روز ۲۰ آبان از ساعت ۱۲ تا ۱۸ از آن بازدید کنند.
فرهنگسرای ارسباران در تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از پل سیدخندان، خیابان جلفا قرار دارد.