يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۰:۴۴
کد خبر: ۸۴۴۲۴
|
تاریخ انتشار: ۰۴ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۴
کارگاه داستان نویسی «محفل داستان» با حضور محمدرضا گودرزی در فرهنگسرای گلستان برپا شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در ابتدای این نشست تعدادی از داستان‌های اعضا قرائت، نقد و بررسی شد. سپس محمدرضا گودرزی با اشاره به فعالیت‌های ادبی فیتز جرالد، بیان کرد: فرانسیس اسکات فیتزجرالد متولد ۲۴ سپتامبر ۱۸۹۶، نویسنده‌ آمریکایی رمان و داستان‌های کوتاه بود که روز ۲۱ دسامبر ۱۹۴۰ درگذشت. او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم شناخته می‌شود، یکی از اعضای «نسل گم‌شده» ‌دهه‌ ۱۹۲۰ آمریکاست. این نویسنده در طول عمرش چهار رمان نوشته است که «این سوی بهشت»، «لطیف است شب» و شاهکار کلاسیک «گتسبی بزرگ» از آن جمله‌اند. 

وی با اشاره به داستان «ممنون از بابت آتیش»، عنوان کرد: این داستان حدود یک قرن پیش توسط اسکات فیتزجرالد نویسندهٔ مطرح آمریکایی برای مجله نیویورکر ارسال شد. هفته نامه نیویورکر یکی از مهم‌ترین و پرثمر‌ترین نشریات زیربنایی فرهنگ نویسندگان آمریکا است به طوری که در دوران فعالیت پربار خود توانسته است نویسندگان ارزشمندی چون سلینجر، جان آپدایک، ریموند کارور، شرلی جکسون و... را به دنیای ادبیات معرفی کند. 

وی با قرائت داستان «ممنون از بابت آتیش»، تصریح کرد: این داستان با مضمون ارتباط فرد و کلیسا نوشته است. قهرمان داستان زنی است که در جامعه نباید سیگار بکشد. او به دلایلی به دالان کلیسا پناه برده و کشیش به او پناه می‌دهد. نویسنده قصد دارد از خلال این واقعه به درونیات افراد توجه کند و اینکه رحمت خداوند شامل تمام انسان‌ها می‌شود. 

نویسنده «نعش کش»، اضافه کرد: ساختار این داستان شباهت زیادی به داستان «موسی و شبان» در مثنوی مولانا دارد. 

گودرزی با اشاره به توصیف مکان در داستان نویسی، گفت: هر داستانی در جایی اتفاق می‌افتد. شخصیت‌های داستانی در مکان‌هایی رفت‌وآمد دارند، در فضاهایی با شخصیت‌های روبه‌رویشان صحبت می‌کنند و... در واقع مکان و موقعیت جغرافیایی داستان مسئله‌ای است که باید درباره‌اش فکر شود. بدون شک جهان داستان به موازات ماجرا و شخصیت و موضوعش مکانی را می‌خواهد که خود را به تصویر بکشاند. بنابراین انتخاب مناسب مکان وقوع حوادث و رویداد‌ها و نحوه‌ چگونگی توصیف آن در نگارش داستانی قابل قبول، نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. 

وی در ادامه افزود: زمان و مکانی را که در آن عمل داستانی صورت می‌گیرد، صحنه می‌گویند. کاربرد درست صحنه بر اعتبار و قابل قبول بودن داستان می‌افزاید و انتخاب درست مکان وقوع داستان به حقیقت‌مانندی آن کمک می‌کند. 

در بخش‌هایی از این داستان آمده: مدت درازی از زمانی که او نیایش می‌کرد گذشت. به‌ندرت می‌فهمید برای چه نیایش می‌کند. بیشتر برای همکارانش دعا کرد، برای مشتریان دسمونس و کانزاس سیتی. وقتی دعا را تمام کرد، همچنان روی زانو، سر بلند کرد. تصویری از مریم مقدس در فرورفتگی طاقچه بود حدود ۶ پا بالا‌تر از سرش. به طور مبهمی به آن ادای احترام کرد. بعد، از روی زانو بلند شد و از روی خستگی در گوشهٔ نیمکت فرو رفت. در تصوراتش، مریم مقدس پایین آمد، مثل نمایش «معجزه»، و از او شکم‌بند و کمربند خرید و خسته بود؛ درست مثل او. بعد برای چند لحظه خانم هنسون به خواب رفت.  با این درک بیدار شد که چیزی تغییر کرده است و به‌تدریج حس کرد که بویی آشنا که بوی بخور نبود، در هواست و اینکه انگشتانش می‌سوزند. بعد دریافت که سیگاری که در دستش دارد روشن است. داشت می‌سوخت. هنوز خواب آلوده‌تر از آن بود که فکر کند، یک پک زد تا آتش را روشن نگه دارد. بعد به طاقچهٔ مبهم مریم مقدس در فضای نیمه‌تاریکش نگاه کرد و گفت: «برای آتش ممنون.» به نظر کافی نمی‌رسید، برای همین زانو زد، دود بین انگشتانش می‌چرخید. دوباره گفت: «بابت آتش خیلی ممنونم.» 

کارگاه داستان نویسی «محفل داستان» روزهای سهه شنبه با حضور محمدرضا گودرزی و علاقمندان ادبیات داستانی در فرهنگسرای گلستان برپا می شود.
نظر شما