به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سی و هشتمین نشست «ترنم قلم» با موضوع نقد و بررسی رمان «پیاده» و با حضور نویسنده کتاب حمید بابایی، منتقدین خانم شیوا مقانلو و استاد محمدرضا گودرزی در روز سهشنبه ۲۳ تیر ماه در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در ابتدای نشست نویسنده ضمن خوانش بخشی از کتاب، به معرفی کتاب خود پرداخت و گفت: رمان پیاده روایتگر دورهای از خدمت سربازی جوانی است که به همراه هم دورهایهای خود عازم پادگانی در خراسان میشود. این داستان رنگ و بویی از تخیل در آن آمیخته است و به شکل رمان - خاطره بازگوکننده ترسها وتنهاییها و عشقهای قدیمی است که عظمت یک گردان را بازگو میکند. راوی داستان به همرا ه خود کتابی داردکه پدرش به او داده است و این دلتنگی نسبت به بستگان و فضای خالی خانواده در داستان مشهود است. تنها امید این سربازان داشتن مرخصیهای میان دورهای است.
شیوا مقانلو منتقد برنامه، درباره کتاب گفت: رمان پیاده بیشترین جذابیتش را مدیون انتخاب سوژه بکر و بدیعی است که بیش از نیمی از افراد جامعه تجربه مستقیمی از آن ندارند و فقط کسانی که به سربازی میروند میتوانند به طور کامل آن را درک کنند. موضوع سربازی به خصوص در بین رمانهای خنثی و یکنواخت امروزی که خواننده را صرفا میان کافهها و پاساژها میچرخاند موضوع بکری است و پرداختن به این موضوع جسارت میخواهد.
وی افزود: فضاسازی و توصیفات داستان بسیار عالی است مثل تنهاییها، بوی باران، بوی خاک، جادههای پیچاپیچ، لباسها و وسایل همسان سربازی، دیوارهای بلند و... که گرچه پرداختن زیاد به این روزمرگیها باعث شده داستان یکنواخت پیش رود و نقطه اوج یا ضربه اصلی داستان کمی دور شروع شود. دراین داستان عناصر ممیزی و فردی مثل قدکوتاهی، علاقهمندی به فیلمهای خارجی و... به درستی و دقت در متن جا گرفتهاند و در جلو بردن داستان هم موثرند.
مقانلو درادامه اضافه کرد: نویسنده اگر چه برخی از شخصیتها را به خوبی به تصویر کشیده اما در حالت کلی در شخصیتپردازی کمی ضعیف عمل کرده است. ابتدای این روایت، سبک داستان رئالیسم است و در نهایت به سمت سورئالیسم میرود.
محمدرضا گودرزی نویسنده و منتقد دیگر این برنامه در نقد این کتاب گفت: این رمان ساختاری دوگانه دارد. اول به شکل رمان – خاطره است که گزارشی از مشکلات دوره آموزشی سربازان را روایت میکند، که در این بخش اصلا تعلیق ندارد و صرفا خاطره است. در بخش دوم، رمان شگفت میشود و گذشته (سالها قبل) وارد زمان حال میشود و بحث مرگ شخصیتها مطرح میشود و اینکه به مرگ خود آگاه نیستند جزء جذابیتهای داستان است.
گودرزی تصریح کرد: به نظرم بهتر بود این دو وجه به شکل موازی از همان اول رمان، به تناوب میآمد و حجم آنها هم متناسبتر میشد. از طرفی رمان دو خوانش ایجاد میکند؛ اول اینکه همه ماجراهای رمان در کتابی از قبل نوشته شده و کتاب را پدر راوی به او میدهد. (نگاهی اسطورهای به سرنوشت مقدر)، دوم اینکه وسط دوره آموزشی بر اثر انفجار لوله گاز همه میمیرند اما پس از مرگ هم به شکلی عادی به زندگی خود ادامه میدهند. نکته جالب اینجاست که اگر از قبل مرده بودند، نقش انفجار لوله گاز چیست؟ و نحوه و چگونگی مرگ آنها چه بوده؟ و اگر از وسط هم هست چرا پس از آن همه شخصیتها با همان دغدغههای زندگان رفتار میکنند؟
وی افزود: در رمان ۹ شخصیت حضور دارد که شخصیتهای اصلی (راوی – کسری- شاهرخ و علیرضا) است و بقیه فرعی هستند. دراین میان، زندگی و دغدغهها و افکار راوی خیلی خوب روایت شده است. توصیفها روشن و جاندار است و با اینکه مسائل احساسی در رمان وجود دارد (ارتباط شخصیتها با افراد مطلوب خود، در ذهن و حس ناگوار دور بودن از عزیزان) ولی رمان دچار احساسات زدگی نشده است.