به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهراری تهران؛ امیرعلی نجومیان در ابتدای نشست اندیشه و قلم با موضوع اندیشه نگاری در نمایشنامه «کرگدن» درباره زندگی نویسنده این اثر گفت: یونسکو متولد ۱۹۱۲ در رومانی است. او در کودکی برای مدتی همراه با خانوادهاش به پاریس میآید و دوباره به رومانی رجعت میکند. سالهای نوجوانی و جوانی او همزمان با اوجگیری نازیسم در رومانی و آغاز جنگ جهانی دوم است. سال ۱۹۳۸ او از رومانی فرار میکند و دوباره به نیت تحصیل به پاریس میآید. در سن ۲۶ سالگی نخستین نمایشنامهاش «آوازهخوان طاس» را مینویسد. چند سال پس از جنگ در سال ۱۹۵۷ ابتدا داستان کوتاه «کرگدن» را مینویسد و سپس در سال ۱۹۵۹ نمایشنامهاش را به نگارش درمیآورد و یک سال بعد آن را در پاریس روی صحنه میبرد. به زودی آوازه این نمایش به همه دنیا میرسد و «کرگدن» در سراسر دنیا روی صحنه میرود.
وی با تاکید بر اینکه «کرگدن» یکی از مهمترین نمایشهای قرن بیستم است، گفت: این اثر پایهگذار نمایش «آبزورد» در دنیا است. نمایشی که در عین شوخ و شنگ بودن، وحشتناک و هولناک است. یونسکو با این اثر روی نمایشنامهنویسان بزرگی چون هارولد پینتر، سم شپارد، ادوارد ابی و بسیاری از نویسندگان دیگر تاثیر گذاشت.
دکتر نجومیان در ادامه به بستر تاریخی «کرگدن» اشاره کرد و گفت: این اثر زمانی به نگارش در آمد که جنگ ۱۵ ساله تمام شده بود، اما اثرات آن هنوز در ناخودآگاه جمعی مردم اروپا باقی مانده بود که در این اثر هم به این اثرات مخرب اشارههای زیادی شده است. یونسکو شدیدا شرح حال نویس است و بسیاری از آنچه در آثارش وجود دارد را مستقیما از زندگی شخصی خود نقل میکند. او در دورهای جوانی خود را پشت سر میگذارد که استادان دانشگاه، دانشجویان، روشنفکران و اندیشمندان رومانیایی به گارد استالین میپیوستند.
وی افزود: یونسکو در مصاحبهای که در سال ۱۹۷۰ با یکی از نشریات داشته نقل میکند که از میان ۱۵ دوستی که داشته، هر روز یکی پس از دیگری به نازیها میپیوستند و به مرور تنها او و دو دوستش باقی میمانند. او در «کرگدن» از همین سرایت ایدئولوژیک سخن میگوید. اتفاقی که مردم جامعه اندک اندک به چیزی تبدیل میشوند که فراموش کردهاند از ابتدا ساختگی بوده.
امیرعلی نجومیان در ادامه به بیان مختصری از داستان یونسکو پرداخت و گفت: این نمایش برای اجرا یکی از نمایشهای سخت و پیچیده است به همین دلیل شاید تنها سه یا چهار بار در ایران روی صحنه رفته است. این نمایش از سه پرده تشکیل شده. برانژه شخصیت اصلی این نمایش است. آدمی دلمرده، گوشهگیر، دائم الخمر، او در کافه با دوستش ژان در حال بگو مگو است که کسی وارد میشود و میگوید که دیروز در خیابان یک کرگدن دیده. همه مردم شروع میکنند به تکذیب او چرا که حضور کرگدن در یک شهر مدرن، برخلاف ایدئولوژی آنهاست.
وی افزود: در پرده دوم وقتی برانژه در محل کارش قرار دارد، دوباره یک نفر خبر از دیدن کرگدنها در شهر میدهد. برانژه و دختری که به او علاقه دارد حرف او را باور میکنند اما دیگر همکارن بار دیگر شروع میکنند به تکذیب کردن تا اینکه همسر یکی از همکارانشان وارد میشود و خبر از کرگدن شدن همسرش میدهد. او البته در نهایت خودش نیز به همسرش میپیوندد و یک کرگدن میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: حضور هولناک کرگدنها از اینجای داستان به بعد شکل دیگری به خود میگیرد، کرگدنهایی که ما هیچ گاه آنها را روی صحنه نمیبینیم، بلکه تنها سایههایشان را پشت شیشهها میبینیم و یا صدای وحشت آفرینشان را در جای جای نمایش میشنویم.
وی ادامه داد: در صحنه پایانی این نمایش ما به خانه ژان میرویم. ژان بیمار است و برانژه برای عیادت از او میرود. نزاعی بین آنها صورت میگیرد و کم کم ژان، جلوی چشم ما تبدیل به کرگدن میشود. صدایش تغییر میکند، شاخ در میآورد و پوستش سخت میشود و به بیرون خانه، پیش کرگدنهای دیگر میرود. دودار دیگر همکارشان به منزل ژان میآید و خبر میدهد که همه به کرگدن تبدیل شدهاند، به جز او، رانژه و دیزی عشق مشترکشان. در این صحنه ما میبینیم که دیزی هم به رانژه علاقهمند است و برای اولین بار عشقشان را به هم نشان میدهند. دودار از منزل بیرون میرود و او هم تبدیل به کرگدن میشود.
نجومیان ادامه داد: دیزی هم بعد از مدتی از هم رنگ جماعت نبودن خسته میشود و میگوید که ما چرا نباید مثل بقیه باشیم؟ او میگوید کرگدنها چقدر زیبا هستند و دوست دارم کرگدن شدن را تجربه کنم. در نهایت تنها برانژه باقی میماند که هویت خود را حفظ کرده است و انسان باقی مانده و نمایش با تک گویی (مونولوگی) طولانی توسط برانژه به پایان میرسد.
وی در ادامه به شخصیت برانژه اشاره کرد و گفت: برانژه در این اثر در واقع قهرمان ماست، یا در واقع ضد قهرمان این داستان است. و در واقع انسان نوعی است که یونسکو با او هم ذات پنداری میکند. انسانی دلزده از همه چیز، دلزده از محیط کار، انسانها و اطرافیانش. او با همه بیگانه است، مانند مورسو در بیگانه کامو. او بارها در دیالوگهایش میگوید که این دنیا برایش قابل فهم نیست؛ او درست مقابل شخصیت ژان، به فرهنگ اهمیتی نمیدهد، به ظاهرش اهمیتی نمیدهد و انسان بی مسئولیتی است. ژان اما مغرور، منظم و با نزاکت است و بارها در سخنانش از قدرت اراده سخن میگوید؛ چیزی که او را به ابرمن نیچهای شبیه میکند همین تاکید همیشگی او به «اراده معطوف به قدرت» است. او خودش را فراتر از اخلاق میداند و یونسکو معتقد است در جامعهای یک مسخ جمعی اتفاق میافتد که مردم آن خودشان را بالاتر از اخلاق ببینند.
این استاد ادبیات و فلسفه در ادامه به دیگر شخصیتهای این نمایش اشاره کرد و گفت: در این نمایش شخصیتی وجود دارد به نام منطقدان، کسی که همواره تحلیلهایش به طرز مزحکی اشتباه در میآید و همیشه سوالهای اشتباه میپرسد. مثلا زمانی که از وجود کرگدنها در شهر مطمئن میشود تنها سوالش این است که «این کرگدنها آسیایی هستند یا آفریقایی؟»
دکتر نجومیان در پاسخ به اینکه چرا یونسکو از کرگدنها برای نمایشاش استفاده کرده گفت: کرگدن از اساس یک موجود منزوی است و کمتر دیدهایم که به کسی آسیبی بزند، همانطور که در این شهر نیز وقتی تنها یک کرگدن وجود دارد، کسی آسیبی نمیبیند، دومین کرگدن هم تنها یک گربه را له میکند اما یکی از آخرین کرگدنها ژان، به حدی خطرناک است که ما در لحظاتی گمان میکنیم برانژه را له خواهد کرد. اگر در این نمایش حیوانی انتخاب میشد که از اساس درنده است، هیچگاه وحشتی که از این نمایش برای نشان دادن «شر جمعی» وجود دارد، به وجود نمیآمد.
وی در ادامه به بیان زیبایی شناسی در این اثر پرداخت و گفت: کرگدنهای بزرگ و زمخت، کم کم به یک موجود زیبا تبدیل میشوند، چرا که از اساس زیبایی اثر به جامعه وابسته است و به این بستگی دارد که اکثریت درباره آن چه نظری دارند. در طی داستان کرگدنها از اقلیت، تبدیل به اکثریت میشوند و همین باعث میشود که از زشت تبدیل به زیبا شوند. زمانی که آنها به جمع کرگدنها تبدیل میشوند، اغوا کنندهاند و البته خطرناک.
دکتر نجومیان در ادامه درباره دیدگاهها فلسفی این اثر تاکید کرد: این اثر یک کار اگزیستانسیالیسم است، البته نه به صورت تام و تمام، بلکه یونسکو فهم و درک خودش از اگزیستانسیالیسم را بروز میدهد. او مخالف سرسخت سارتر یکی از مهمترین نطریه پردازان این مکتب است، جرا که او در برابر کشتار استالین، چشمان خود را بسته است. البته کی یرکه گارد دیگر اندیشمند این مکتب روی یونسکو تاثیر گذاشته، یونسکو هم مثل او به «وجود پیش از اصالت» معتقد است.
وی در این باره توضیح داد: ما هرگز نمیتوانیم به ذات پدیدهها نزدیک شویم. اسباب و لوازم کافی را از نظر قوه شناختی نداریم. ما به تنها چیزی که میتوانیم نزدیک شویم وضعیت انسان در این جهان است. جهانی که سراسر پوچ است و انسان از همان ابتدای تولد در آستانه مرگ قرار دارد.
نجومیان تاکید کرد: نسخه یونسکو برای این جهان پوچ، عشق به انسانیت است. شاید این تنها راهی باشد که به این زندگی در آستانه مرگ، معنا ببخشد. ما در این داستان شاهد دو جور دگردیسی هستیم. اتفاقی که برای مردم میافتد و تبدیل به کرگدن میشوند و اتفاقی که برای برانژه میافتد و از یک آدم بیمسئولیت تبدیل به یک انسان با هدف و با مسئولیت میشود. مسئولیتش براندازی کرگدنهاست. او اعتقادی به اراده معطوف به قدرت ندارد، او معتقد به اراده معطوف به مسئولیت است. ارادهای که انسان به کمک آن میتواند به زندگی خود معنا ببخشد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: موضوع مهم دیگر این نمایش، جنون است. در روند این نمایش ما با یک روانپریشی جمعی مواجهیم. موضوع دیگری که این نمایش بر آن بنا شده داستان «هویت» است. جامعهای که مردم آن به یک شکل تبدیل شدهاند، جامعه بیهویتی است. انتقاد از نازیسم، کمونیست و نژاد پرستی هم در این اثر به وضوح وجود دارد.
نجومیان با اشاره به نظریه «هانا آرنت» گفت: آرنت نظریهای دارد به نام «عادی بودن و پیشپا افتادگی شر» او در این نظریه عنوان میکند که اصولا شرهای بزرگ از آدمهایی که ذات شرگونه دارند، رقم نمیخورد، شر توسط آدمهای روانی و سادیسمی اتفاق نمیافتد. تفکر کلاسیک این است که شر محصول انسانهای شرور است اما شر را آدمهای عادی، عاقل، با پشتکار و پرتلاش و مهمتر از آن مسئولیت پذیر بر اساس یک ساختار بروکراتیک و دیوان سالارانه انجام میدهند.
وی افزود: آرنت این نظریه را بر اساس سالها تحقیق روی آدولف آیشمن، از سران نازی که در اسرائیل محاکمه شد، عنوان میکند. او معتقد است آیشمن یک آدم بسیار عادی است؛ او کارمندی است که تنها دستورات را اجرا میکرده.
وی در پایان بیان کرد: یونسکو به شدت به نظریات فکری ایبسن نزدیک بود. ایبسن همواره از انسان تنها به عنوان یک انسان قدرتمند یاد میکند و اعتقاد دارد انسانی که تنهاست در برابر جمع و در برابر اعتقادات دیگران تسلیم نمیشود.
هشتمین نشست اندیشه و قلم با موضوع اندیشه نگاری در رمان بیگانه آلبر کامو، عصر دیروز با حضور امیرعلی نجومیان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.