به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سیامک گلشیری چهارشنبه ۸ شهریور مهمان ششمین محفل ادبی چهارشنبههای کتاب فردوس بود که در این نشست صمیمی، رمان «جنگل ابر»، از این نویسنده با حضور جمعی از نوجوانان و علاقهمندان به ادبیات داستانی، در کتابخانه فرهنگسرای فردوس معرفی و بررسی شد.
در ابتدا عزت اله الوندی، کارشناس مجری برنامه، نویسنده رمان «جنگل ابر» را اینگونه معرفی کرد: سيامک گلشيری سال ۱۳۷۴ در يک خانواده فرهنگی در اصفهان متولد شده است. وی در اواخر دوران دبيرستان به فعاليتهای نمايشی روی آورد و چندين نمايشنامه را روی صحنه برد. در سال ۱۳۷۷ اولين مجموعه داستانش با عنوان «از عشق و مرگ» منتشر شد. گلشيری یکی از پرخواننده ترین نویسندگان ادبیات ایران، تاكنون پنج بار موفق به دريافت جايزه و بيش از ده بار نامزد جوايز مختلف ادبی بوده است. او سالهاست که در دانشگاهها و مراکز مختلف به تدريس داستاننويسی مشغول است.
در ادامه سیامک گلشیری با ابراز خرسندی از حضور در برنامه چهارشنبههای کتاب، در پاسخ به سوال مجری مبنی بر اینکه شما هم در حوزه نوجوان و هم بزرگسال، کتابهای زیادی نوشتهاید، به نظرتان انتخاب موضوع و نوشتن داستان برای کدام گروه سختتر است؟ گفت: من بیشتر علاقه دارم برای نوجوانان بنویسم. نوشتن برای بزرگسال سختتر است. داستان بزرگسال پیچیدهتر و دشوارتر است. در داستان نوجوان بیشتر با حادثه سروکار داریم و بیشتر وقتها حادثه، داستان را پیش میبرد و حادثههای پی درپی داستان را برای مخاطب جذابتر میکند، اما در داستان بزرگسال بیشتر اتفاقها درونی است و درون انسانها رخ میدهد و خیلی وقت ها در ظاهر داستان اتفاقی نمیافتد.
وی در ادامه در پاسخ به اینکه تمایلش برای نوشتن به چه گروهی سنی است، عنوان کرد: اگر سه چهار سال پیش این سؤال را از من میپرسیدید، چون کارم را از بزرگسال شروع کرده بودم، بهطور حتم به شما میگفتم ترجیح میدهم رمان بزرگسال بنویسم. اما حالا واقعاً خیلی وقتها دلم برای نوشتن رمان نوجوان تنگ میشود، به خصوص که میبینیم رمانهای نوجوانم خوانندگان خیلی زیادی پیدا کردهاند.
سیامک گلشیری در خصوص علاقه اش به داستان های ترسناک گفت: آنوقتها به شکل حالا همهجا پر از داستانها و فیلمهایی که شخصیتهای ترسناک دارند، نبود. اما کتابهایی بود یا حتی فیلمهایی که چنین چیزی را لااقل به من القا میکرد. حتی یادم است وقتی بچههای محله را جمع میکردم تا برایشان قصههای ترسناک تعریف کنم، از موجوداتی حرف میزدم که شبیه خونآشامها بودند.
در ادامه نویسنده رمانهای پنج گانه خون آشام به درخواست الوندی، یک خاطره از نوجوانی خود را تعریف کرد: کلاس دوم یا سوم دبیرستان یک شب، دیروقت، وقتی پدر و مادرم خواب بودند، با سه چهارتا از بچههای کوچه، ماشین پدرم را از پارکینگ کشیدیم بیرون و رفتیم به کانال آبی که سی چهل کیلومتری اصفهان بود. ماشین را کنار کانال پارک کردیم و پریدیم توی آب. یکی دو ساعتی توی کانال شنا کردیم تا اینکه یک دفعه یکی از بچهها فریاد زد که ماشینی دارد به کانال نزدیک میشود. همه بیرون آمدیم. ماشین آمد تا نزدیک کانال و بعد زد کنار. پدرهای همهمان از ماشین پیاده شدند و خلاصه حسابی تنبیه شدیم. هنوز که هنوز است نمیدانم چطور آنجا را پیدا کردند. چطور فهمیده بودند رفتهایم به آنجا. فقط گمان میکنم یکی از بچهها قبلاً برای پدرش تعریف کرده بوده که دوست دارد کجا شنا کند. جالب است بدانید که رمانی نوشتهام که دقیقاً اوایلش با این خاطره شروع میشود که البته کار به جاهای دیگری کشیده میشود.
گلشیری در پاسخ به اینکه خونآشامهای شما از کجا آمدهاند؟ چه شد که به حضورشان در تهران رسیدید؟ عنوان کرد: خیلی بهتدریج شکل گرفتند. اینطور نبود که من از قبل به آنها فکر کرده باشم. من فقط یک داستان ترسناک در ذهنم داشتم. یک خانه و چندتا موجود خبیث که در آن خانه زندگی میکردند. درواقع حتی نمیدانستم آن موجوداتی که راوی و دوستش بیرون خانه دیده بودند، که هستند.
این نویسنده نام آشنای کشور در خصوص علت نوشتن یک کار سریالی ترسناک برای نوجوانان، که حدود پنج سال زمان صرف آن کرده، تصریح کرد: قرار نبود چندگانه باشد. من هرگز پیش از آن به رمان چندگانه فکر نکرده بودم. البته بدون شک استقبال مخاطب هم بیتأثیر نبوده. اما حالا فکر میکنم گاهی واقعاً لازم است. بعضی از داستانها قابلیت این را دارند که ادامه پیدا کنند و چیزهای بیشتری در آنها کشف شود. درواقع به این نتیجه با اهمیت رسیدم که گاهی میشود با ادامه دادن داستانی، موقعیتهای بسیار پیچیده و درخشان خلق کرد.
وی در خصوص اساس و چگونگی انتخاب اسم کتاب ها گفت: گاهی وقتها انتخاب اسم برای کتاب سختترین کار است. به عنوان مثال رمان بزرگسال تازه من شش ماهی است که آماده شده، اما هنوز اسم ندارد. الان دیگر چارهای ندارم که بفرستم برای دوستان نویسنده تا آنها اسمی پیشنهاد کنند. بدون تردید اسمی که از همه جذابتر باشد و علاوه بر آن حال و هوای کلی داستانها را هم دربر گیرد انتخاب می کنم.
سیامک گلشیری در پاسخ به این سوال که در کتاب هایتان زبان نوشتاری شما بسیار ساده، خونسرد و روایی است، به گونهای که درک مطلب برای مخاطب عام بسیار راحت است، دلیل خاصی دارد؟ بیان کرد: بحث این است که من تا آنجا که میتوانم قید و صفت را از داستانهایم حذف میکنم. نمیخواهم هیچ چیزی را برای خواننده توضیح بدهم و یا وصف کنم. میخواهم خواننده خودش پا به میدان داستان بگذارد. به همین دلیل زبان روان و خنثی میشود.
عزت اله الوندی با بیان این مطلب که رمانهای گلشیری کاملا تصویریاند و برای فیلم شدن مناسب هستند، از وی پرسید تاکنون کارگردان یا تهیهکنندهای از شما نخواسته یکی از کارهای شما را فیلم کند؟ فکر میکنید این کتابها در اقتباس خوب دربیاید؟ و گلشیری در پاسخ گفت: بله، مطمئنا همینطور است. اما باید اثری شانس بیاورد و کارگردان خوبی هم به پستش بخورد. آن هم در این روزگار که خیلی از کارگردانها به دنبال اقتباس نیستند. اگر هم فیلمی خواست ساخته شود، باید هفتخوان رستم را بگذراند.
سیامک گلشیری در خصوص بهترین پیشنهاد خود به نوجوانان برای ساختن آینده بهتر، بیان کرد: اینکه نوجوان باید بداند که نوجوان است؛ نیرویی دارد که باید در همین نوجوانی از آن استفاده کند. باید دست به آزمون و خطا بزند. بسیاری از چیزها را باید خودش تجربه کند و البته لازم نیست هر چیزی را که میشنوند، به راحتی قبول کند. به گمانم رمان و به طور کلی ادبیات در این قضیه میتواند کمکش کند. رمان قدرت تحلیلی به انسانها میدهد که قابل مقایسه با هیچ دانش دیگری نیست. مسلماً نوجوانی که ده رمان خوانده، بسیار از کسی که هیچ رمانی در زندگیاش نخوانده، متفاوت است.
وی در پایان با خوانش دو داستان کوتاه، از نوجوانان علاقهمند به نویسندگی خواست که فقط کتاب بخوانند؛ چرا که کتاب بهترین معلم برای شروع و ادامه نویسندگی است.
برنامه با جشن امضای کتاب و اهدای کتاب جنگل ابر با امضای نویسنده به مخاطبان و اهدا لوح تقدیر و هدیهای به رسم یادبود از سوی فرهنگسرای فردوس به این نویسنده نام آشنا به پایان رسید.