به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در نشست «تقابل فعل و امر سیاسی در اندیشه هابرماس»
که ۱۲ شهریور با حضور کمال پولادی، نویسنده کتاب «از دولت اقتدار تا دولت عقل»، حسینعلی نوذری، مجید کمالی، محمد میلانی و محمد رجبی برگزار شد، مفاهیمی مانند امر سیاسی و سیاست، نظریههای مختلف در مورد حکومت و مشروعیت، نسبت تئوری و عمل، پساسیاست و نقش آگاهی اجتماعی مردم در بهبود جوامع، مورد بررسی قرار گرفتند.
در ابتدای مراسم حسینعلی نوذری مسئله امر سیاسی، اجتماعی را به سالهای بعد از دهه ۶۰ میلادی، و گفتمانی شدن علوم اجتماعی و سیاسی مربوط دانست و گفت: امروزه این گفتمان مطرح است که چرا اساسا به دولت یا حکومت نیاز داریم؟ امر سیاست باید در سایه ضرورت و عدم ضرورت وجود دولت مورد بررسی قرار بگیرد وگرنه تبدیل به بحثی انتزاعی میشود. امروز امرسیاسی را به لحاظ تبارشناسی و دیرینه شناسی به عصر کلاسیک بر می گردانم، امری که که همواره دغدغه اساسی فلاسفه سیاسی و یک پرسش واحد بوده است که امروز نیز همچنان به قوت خود باقی است: چه کسی باید/بهتر است/می توانn حکومت کند؟ این مسئله به ظاهر بسیار ساده است اما بیانگر دغدغه انسان در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی،فرهنگی و .... است که مفهوم «قدرت» در کانون آنها قرار دارد که با حوزههای دیگر امر سیاسی، کنش، فعالیت و هویت سیاسی مرتبط است.
وی سوال چه کسی باید بر اریکه قدرت تکیه کند و توزیع یا انباشت و اعمال قدرت را تجربه کند؟ را سوالی دانست که گرچه تجریدی به نظر میرسد، اما با زندگی روزمره سر و کار دارد.
نوذری در ادامه توضیح داد: پاسخ این سوال بسته به نظریهای است که به آن پاسخ و مشروعیت را به مفهوم خاصی میدهد که بر همان اساس، دارای عواقبی نیز هست. قدیمیترین پاسخ به این سوال، نظریههای دینی هستند که از زمان به وجود آمدن اولین شهرها در ایران، یونان، روم و مصر باستان مطرح شده اند. در این نظریهها، حکومت قدسی و حقی الهی است که مشروعیت آن نیز از قدسی بودن آن ناشی میشود. تلاش بشر همواره بر این بودهاست که قدسی بودن حکومت را به مناسبات عادی تقلیل دهد.
وی افزود: رویکرد دیگری که سابقهای طولانی دارد و در راستای نظریه حق الهی است، نظریه قدرتمندان است که از قرار گرفتن قدرت به عنوان امر سیاسی در کانون مسائل سیاسی، واهمه ندارد. در این نظریه، داعیه قدرت بر یک مفهوم اساسی است؛ «قدرتمند به حق است». از قرن ۱۴ میلادی به بعد، قراردادهای وضع شده توسط مردم مطرح میشوند، یعنی آن چه میتواند جای اراده الهی یا اراده قدرتمندان را بگیرد، اراده اجتماعی است که از آن قرائتهای مختلفی وجود دارد.
این پژوهشگر حوزه علوم سیاسی همچنین گفت: هابز با مطرح کردن لویاتان استعارههای دینی در فلسفههای دینی بسیار به کار میروند معتقد است از آن جا که بشر به شکل طبیعی با مسائل اجتناب ناپذیری مواجه است، باید عاملی از بیرون بر او اعمال کنترل کند. بنابراین ضرورت وجود دولت را بر میشمارد که وظیفه اصلی آن، برقراری امنیت و بعد عدالت است که با چنین شرایطی، مردم نمیتوانند ضد دولت شورش کنند. اما جان لاک نظر متفاوتی دارد که دولتها با رضایت و نه با زور، روی کار میآیند. بدین معنی که او معتقد است قدرت میتواند به گروهی از مردم داده و از آن ها بازخواست شود.
در ادامه مجید کمالی یکی از مسائل قابل توجه در اندیشه هابر ماس را نسبت تئوری و عمل دانست و گفت: نظریه و عمل دو نوع حیات هستند که در اندیشه هابر ماس، هیچ کدام تابع دیگری نیست، بلکه با یکدیگر توازنی را ایجاد کرده اند. رسیدن به چنین هارمونی صرفا فلسفی نیست بلکه به شکل تاریخی، از شرایط آلمان برآمده است. اندیشه های هابر ماس نیز گرچه داعیه جهان شمول بودن دارد، کاملا بومی است.
کمالی همچنین یکی از مولفههای اصلی تفکر هابر ماس را مرتبط کردن اندیشه سیاسی به حوزه زبان دانست و یکی از مولفههای تفکر هابر ماس را رهایی عقل برشمرد و بیان کرد که این فیلسوف زمینه گذر سلیقه شخصی به عمومی را فراهم کرد.
در ادامه کمال پولادی، نویسنده کتاب «از دولت اقتدار تا دولت عقل» ضمن بیان این که بین عقل سیاسی و امر سیاسی در نظریه هابر ماس تقابل وجود دارد گفت: اگر به امر سیاسی به مفهومی که اشمیت به عنوان نظریه پرداز امر سیاسی به کار بردهاست به نظریههای هابر ماس، به ویژه نظریه دموکراسی او نگاه کنیم، متوجه تضادی میشویم که جای بحث دارد. واژه امر سیاسی و تمایز آن با سیاست، بحثی است که اشمیت، متفکری مطرح میکند که در زمان اوج فعالیت نازیها، به آن ها میپیوندند. او زمانی نظریه خود را مطرح کرد که لیبرالیسم سخت مورد هجمه بود. امر سیاسی همواره امر منازعه، یا دوست/دشمن است، در حالی که لیبرالیسم به اجماع اعتقاد دارد.
این پژوهشگر نتیجه گیری کرد: در مورد امر سیاسی نیز نظر واحدی وجود ندارد و ما وارد دوران پساسیاسی شدهایم که سیاست به معنای منازعه گروهها، سازمانها و ستادهای سیاسی و.... روزبهروز بیشتر معنای خود را از دست میدهد. در حال حاضر به سمت دورهای پیش میرویم که مسائلی که قبلا شخصی تلقی میشد به امر سیاسی تبدیل شدهاند.
در نهایت، محمد میلانی به نقش مردم در امر سیاسی اشاره کرد و گفت: نگاه مردم به مفهوم فعل و امر سیاسی است که تعیین میکند رفتار دولتمردان به چه شکل باشد. اگر نگاه جامعه، نگاه پخته و کاملی نباشد و مردم با مفهوم فعل سیاسی آشنایی نداشته باشند، به همان میزان یک سیاستمدار به خود اجازه می دهد تا تمام اعمال خود را با فساد پیش ببرد و عکس این موضوع نیز صادق است. سواد سیاسی- اجتماعی مردم امروزه به عنوان یک شاخص در کشورهای در حال توسعه مطرح است که نشان می دهد شناخت مردم تا چه حد می تواند تاثیر گذار باشد. کشورهایی به مدرنیته رسیده اند که توانسته اند مسئله امر سیاسی را برای خود حل کنند.