در برنامه «در کوی نیکنامان» مطرح شد؛
تا زمانی که اصول برقرار نباشد نمیتوان راجع به فروع آن صحبت کرد
در صد و سی و چهارمین برنامه «در کوی نیکنامان» حجتالاسلام وحیدی با اشاره به اینکه اصل هر چیزی مهم است، گفت: تا زمانی که اصول برقرار نباشد نمیتوان راجع به فروع آن صحبت کرد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، صد و سی و چهارمین برنامه تجلیل و گرامیداشت خانواده معزز شهدا با عنوان «در کوی نیکنامان» به مناسبت گرامیداشت حماسه ۹ دی، با حضور خانوادههای معزز شهدا؛ سعید و محسن اردستانی و داریوش یاوری در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در ابتدای این برنامه حجتالاسلام و المسلمین وحیدی گفت: دقت کنید که اصل هر چیزی مهم است و تا زمانی که اصول برقرار نباشد نمیتوان راجع به فروع آن صحبت کرد. در مورد دین نیز این چنین است. اصول دین سه چیز است؛ توحید، نبوت و معاد. همچنین در توحید شاخهای به نام عدل وجود دارد و در نبوت نیز شاخهای به نام امامت وجود دارد. باید دقت داشت زمانی که اصول دین درست شد، نوبت به فروع دین میرسد. در حقیقت، باید اصول دین محکم شود و سپس به سراغ فروع دین برویم. متاسفانه بعد از رحلت پیامبر از آنجا که حکومت در دست نا اهلان افتاد، فروع دین جای اصول دین را گرفت. اکنون دید مسمانان راجع به خداوند چگونه است و چه میزان نسبت به این مساله مطالعات داریم؟ به شما میگویم که تا زمانی که اعتقاد و باورمان نسبت به خداوند بالا نرود، هرچه قدر هم نماز بخوانیم، ما را به اندازه سانتیمتری بالا نمیبرد. همچنین تا زمانی که مرگ را نشناسیم، روزه ماه رمضان یک کار عبث و بیهوده است. این مساله به مانند این است که برای ساخت یک ماشین، موتور نداشته باشیم اما ۱۰۰ عدد صندلی و فرمان برایش بسازیم. متاسفانه غالب متدینین اینگونه هستند که بسیار نماز میخوانند اما نمیتوانند راجع به مرگ، توحید و نبوت پنج دقیقه صحبت کنند.
وی با اشاره به موضوع معاد گفت: ما به دنیا میآییم که بمیریم و اصلا قرار نیست که در این دنیا بمانیم. این مساله مانند یک بچهای است که به مدرسه میرود تا روزی فارغالتحصیل شود و قرار نیست که برای همیشه در آن بماند. ما نیز برای مردن به دنیا آمدهایم و قرار نیست در اینجا بمانیم. بنابراین نباید به اطرافیانمان به گونهای نگاه کنیم که برای همیشه میمانند بلکه آنها هم روزی میمیرند. باید باور کنیم که همه ما به دنیا آمدهایم که روزی بمیریم. علاوه بر این باید توجه داشت مرگ برای تمام انسانها به مانند برداشته شدن یک حجاب است ما اکنون در عالم مادیات هستیم و این مادیات یک حجاب برای ما به حساب میآید و باعث میشود که حقیقت را نبینیم. حال زمانی که انسان از این عالم مادیات بیرون برود، حقیقت برای او روشن میشود. در عالم بعد از مرگ، هیچ باطلی وجود ندارد و خبری از دروغ و آمیخته شدن حق و باطل نیست. در بهشت اصلا احساس نیاز وجود ندارد چرا که خود نیاز یک عذاب به شمار میرود. در مقابل در جهنم، همه چیز نیاز است. از همین منظر باید گفت کسی که از مرگ میترسد، از حقیقت میترسد و با دروغ مانوس است.
در بخش بعدی این برنامه، از خانواده معظم شهدا تجلیل شد.
مادر شهید یاوری گفت: پسرم متولد سال ۵۲ و خلبان هواپیمای F14 ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در روز ۳۱ خرداد سال ۱۳۸۳ در پایگاه شهید بابایی و در جریان یک مانور هوایی، همراه با سرتیپ علی ابوعطا به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. از ایشان یک فرزند ۲ ساله به یادگار ماند که اکنون ۱۸ ساله شده است.
وی به خاطرات آن شهید اشاره کرد و گفت: خاطرم هست که وقتی برای دانشگاه اقدام کرد در سه رشته قبول شده بود که یکی از آنان خلبانی بود. خودش دوست داشت که خلبان شود اما من مخالف این انتخاب بودم چرا که احساس میکردم عمر خلبانها کوتاه است. خاطرم هست که آخرین دیدار ما ۴ روز قبل از شهادتش بود. همراه با هم به زیارت قبر شهدا در بهشت زهرا رفته بودیم و به من میگفت که چه قدر خوب است که آدم شهید شود. نظر منم همین است. بالاخره مرگ حق است اما چه قدر خوب است که آدم شهید شود.
در بخش بعدی، برادر شهیدان محسن و سعید اردستانی گفت: برادرم سعید، در عملیات بیتالمقدس و در جریان آزاد سازی شهر خرمشهر به شهادت رسید. ایشان در آن زمان ۲۰ ساله بود. همچنین برادر دیگرم، محسن، پاسدار بود و در عملیات کربلای ۵ در ۲۰ سالگی به شهادت رسید. زندگی با شهدا همهاش خاطره است. خاطرم هست که آقا محسن از ابتدای جنگ، در جبههها حضور داشت و چندین بار مجروح شده بود. ایشان در عملیات کربلای ۴ شدیدا مجروح شدند. وقتی ایشان را به بیمارستان رساندیم، دکتر گفت که ترکشی در سینه او وجود دارد که اگر حرکت کند، منجر به شهادت ایشان میشود. همین مساله باعث شد که ایشان در عملیات کربلای۵ به شهادت برسد.
وی اضافه کرد: ایشان در عملیاتهای مختلفی مجروح شده بودند. خاطرم هست که یکبار بعد از مجروح شدن، ایشان را به بیمارستان رساندیم و در همان زمان عمل جراحی شد. در حین عمل میدیدم که پرستارها با چشمانی گریان از اتاق عمل بیرون میآیند. در ابتدا با خود فکر کردم که ایشان به شهادت رسیده است اما وقتی از آنان علت این مساله را جویا شدم، گفتند که اولین صحبتهای برادرتان بعد از به هوش آمدن، بیان چیزهایی است که در جبهه دیده است. این خاطرات و اتفاقاتی که بر سر زن و بچهها آمده است، ما را واقعا متاثر کرد.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر
آخرین اخبار
نخستین نشست ادبی شاعران کانون ادبی سپیدار در فرهنگسرای فردوس
«قصههای خوب برای بچههای خوب» در کتابخانه مصطفی رحماندوست
«آرامش در بحران» در کارگاه روانشناسی خانه فرهنگ محصل
شب شعر «آوای جان» در کتابخانه مصطفی رحماندوست
نشست ادبی «با هم بخوانیم» کتابخانه داوودیه
شرح و تفسیر سومین دفتر مثنوی معنوی در کانون مثنویپژوهان نور