به گزارش پایگاه تحلیلی خبری فرهنگ و هنر ، شعر فارسی در دهههای گذشته تلاش کرده گاه با آزمودن فرمهای جدید و گاه با ورود به موضوعات تازه، عرصه جدیدی را در حوزه شعر بپیماید. در این میان، دهه 90 که به تازگی آن را پشت سر گذاشتهایم، دههای متفاوت با سالهای پیش از خود بوده است. دههای که در آن گسترش فضای مجازی و به تبع شبکههای اجتماعی، تأثیر قابل توجه و غیر قابل انکاری بر شعر و زبان فارسی گذاشت. پیوند میان شعر با سابقهای طولانی با تکنولوژی که پدیدهای جدید و نوظهور است نیز در نوع خود جالب و قابل تأمل است. پیوند این دو، همانند هر پیوند کم سن و سالی، از خطا و لغزش به دور نبوده است.
گسترش فضای مجازی از یک سو، ظهور چاپ دیجیتال و تسهیل در انتشار آثار، از سوی دیگر سبب شده تا دهه 90 را دهه «انباشتگی مدعیان» بنامند. اگر در دهههای گذشته انتشار هر دفتر شعری میسر نبود و حتماً و باید مُهر تأییدی از سوی استادی بر آن زده میشد، دهه 90 کار را برای نوقلمان و آرزومندان این حوزه راحت کرد. انتشار کتابهای متعدد اگرچه در وهله نخست امری مبارک است، اما اگر نیک بنگریم، با چاپ شعرهایی مواجه هستیم که تقریباً همدل و همزبانند و کمتر اثری را میتوان در هر سال از این دهه یافت که حرفی جدید و دغدغهای بزرگ در دل کلماتش نهفته باشد.
در گزارش تسنیم آمده است با وجود این، دهه 90 از داشتن ثمرات بیبهره نبوده است. حضور جوانان مستعد، رشد شعر آیینی و ... را میتوان از جمله نقاط مثبت این عرصه یاد کرد. کامران شرفشاهی که هم شاعر است و هم ناشر در اینباره معتقد است که شعر دهه 90، گرفتار رکود شد. شعر در این دوره با حرکتهای ادبی جدیدی همراه بود، اما گاه این حرکتها چندان تأثیرگذار نبوده و بیشتر گذرا بودهاند. او که سابقه فعالیت در حوزه شعر کودک و نوجوان دارد، میگوید که شعر این حوزه در مقایسه با شعر بزرگسال رشد بیشتری داشته است که یکی از دلایل آن، سختی کار در این حوزه است. گفتوگوی تسنیم با شرفشاهی را میتوانید در ادامه بخوانید:
شعر فارسی در دهههای اخیر رویکردها و فضاهای متنوعی را امتحان کرد و در عرصههای جدیدی وارد شد. در دهه 90 هم ما شاهد این تجربهاندوزیها بودیم. با توجه به شناختی که از حوزه شعر دارید، جریان شعر فارسی در دهه 90 را چطور ارزیابی میکنید؟
دهه 90 شاهد خیزشهای بلندی در عرصه شعر نبودیم؛ به گونهای میتوان این دهه را دهه رکود به شمار آورد. بیشتر حرکتهایی که در دهه 90 به وقوع پیوست، حرکتهایی بود که جنبه رفورم مالیستی داشت و شاعران بیشتر تحت تأثیر موج های گذرا بودند. اشخاصی بودند که آمدند و مدعی شدند که لحظههای تازهای را به شعر فارسی اضافه کردند، اما در عمل شاهد این واقعیت بودیم که این حرکتها عمر و دوام چندانی نداشت.
از سوی دیگر، رواج کپینویسی و رواج دل نوشتههای فراوان به نام شعر در دهه 90 بیش از هر زمان دیگری رخ نمایاند. تحت تأثیر جریاناتی که در فضای مجازی شکل گرفت و کانالهایی که در این فضا پدید آمد، شعرها به گونهای بسیار نزدیک به هم بود. از نظر موضوع، مضامین و فرم شعرها نزدیک به هم بود و از نوآوریهای بدیع و حس آمیزیهایی که در گذشته شاهدش بودیم، در این دهه کمتر دیده شد.
به نظر شما رکودی که به آن اشاره کردید، حاصل چه عواملی است؟
عوامل متعددی بر این موضوع تأثیرگذار بود، از یک سو بحث جشنوارهها را داشتیم که موجب شد برخی از شاعران دچار جشنوارهزدگی و سفارشنویسی شوند. رونق فضای مجازی و تحت تأثیر قرار گرفتن شاعران نسبت به موجها و موضوعاتی که در این فضا مطرح شده نیز بر این امر تأثیرگذار بود. از سوی دیگر بحرانهای اقتصادی و مسئله تحریمها موجب شد عملاً بودجههای فرهنگی بسیار کاهش پیدا کند و همین مسئله تأثیر ناگواری بر کانونها و انجمنهای ادبی گذاشت و بسیاری از کانونهای ادبی در این زمان تعطیل شد که امکان تعامل و بهرهمندی از نظر استادان را فراهم میکرد.
یکی دیگر از نکاتی که تأثیر گذاشت بر جریان شعر دهه 90، مسئله ظهور پدیده کرونا بود که این پدیده هم به نوعی موجب شد تا ارتباط میان شاعران کمتر شود و ارتباطات حضوری به حداقل برسد و کماکان گرایش نسبت به فضای مجازی بیشتر شود؛ فضایی که زمینه نقدهای پویا و منسجم را کمتر دارد.
یکی از پدیدههایی که تأثیر مستقیم بر جریان شعر در دهه 90 داشت، به خصوص بر شعر شاعران جوان، گسترش استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بود. به عقیده بسیاری از منتقدان، شعر در چنین فضایی دیگر از آن فضای نقد حرفهای فاصله گرفت و به بهبه و چهچههای کاربران خلاصه شد. حاصل این شرایط، انتشار شعرهایی بود که به لحاظ مضمون و خلق یک اثر ادبی، کاستیهایی داشتند. به نظر شما این مسئله چه تأثیری بر زبان شعر گذاشت؟
بعضی از حرکتها که در حوزه زبان صورت گرفت و به نوعی حتی تلاش شد این حرکتها تئوریزه نیز بشود، متأسفانه تأثیر شایسته و بایستهای بر زبان فارسی نداشت و بیشتر به یک توهم شباهت داشت تا حرکتی محاسبه شده و قابل اتکا. متأسفانه بسیاری از شاعران نورسیده و کسانی که سرودن را تازه شروع کرده بودند، به پیروی از این جریانات گرفتار شدند و سعی کردند این شیوه را ادامه دهند. این مسئله هم دوام نداشت و جریانی نداشت که از سوی همه طیفهای ادبی حمایت شود و چه بسا بسیاری از شاعران و اساتید زبان فارسی نسبت به این جریانات موضع گرفتند و به تدریج موجب شد تا این حرکتها به حاشیه رانده شود؛ کما اینکه این اتفاقات فقط بازی با زبان بود و از اندیشه پویا و منسجمی در پشت سر خود بی بهره بود؛ لذا قابل پیش بینی بود که دوام چندانی نداشته باشد.
بسیاری از شعرها در دهه 90، بازگو کننده حس و حال شخصی شاعر است تا اینکه دغدغه بزرگتری را بیان کند. به عبارت دیگر، بُعد عاطفه شعرها بر بُعد اندیشه آن برتری دارد. سرودهها عمدتاً شبیه به هم است و حرف جدیدی ندارند. به نظر شما این ضعف اندیشه از کجا نشأت میگیرد؟
شعر روزگار ما به جهات مختلفی دچار آفتهای گوناگون و فراوانی شده است. از یک سو، لازمه رسیدن به اندیشههای بلند، مطالعات عمیق و گسترده است، اما در طول دهه 90 شاهد این هستیم که بسیاری از شاعران خصوصاً شاعران جوان وقتشان را صبح تا شب صرف پرسه در فضای مجازی میکنند و گمان میبرند که با خواندن چند جمله که گاهی جعلی هم هست و قابل اتکا نیست، میتوانند به ستیغ اندیشه برسند؛ در حالی که تمام اندیشهورزان بزرگ خلوتهایی داشتند و در این خلوتها به مطالعات عمیق و وسیعی پرداختند و کتابهای فراوانی را مطالعه کردند و با شخصیتهای برجسته و در انجمنهای مهمی رفت و آمد داشتند تا بتوانند رشد کنند.
متأسفانه فضای ادبی جامعه ما در دهه 90 از این ویژگیها چندان برخوردار نبوده است و شاعران دچار نوعی سطحیزدگی شدند. این سطحیزدگی به شکلهای دیگری نمود پیدا کرد، مثلاً ظهور تکنولوژی چاپ دیجیتال سبب شد تا هر شاعری شروع به چاپ مجموعه شعر خود کند؛ حال آنکه در گذشته نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری وجود داشت. شاعر بزرگی مانند استاد شهریار معتقد بود که شاعر تا زمانی که در قید حیات است، بهتر است شعرهای خود را چاپ نکند؛ چون در حال تحول و عبور است و مجموعه شعر شاعر باید پس از مرگ او منتشر شود. اما ما در دهه 90 شاهد حضور ناشرانی بودیم که مدعی بودند که ناشر تخصصی شعر هستند و با روشهای ناصواب و کاسبکارانهای به سراغ جوانها رفتند و مجموعه شعرهای این شاعران را گرفتند و چاپ کردند؛ آثاری که برخی از آنها دارای ارزش ادبی نیست و برخی دارای ضعفها و نارساییهای فراوانی است که به هرحال به صورت کتاب چاپ شدهاند. چنین آثاری کار را برای کتابهای خوب تنگ کرده است. برخی از مخاطبان با خریداری این کتابها گمان میکنند مفهوم شعر همین است که خب این نوع نگاه موجب دلزدگی عمیق علاقهمندان به شعر میشود.
مجموعه این افتها موجب شده است تا ادبیات دهه 90 به خصوص در حوزه شعر در جایگاه رفعیی قرار نگیرد؛ البته فضای مجازی به نوبه خود میتواند فرصتی برای شعر امروز ما باشد؛ مثلاً فعالیت کانالهای ادبی که اشراف ادبی داشته باشند و بتوانند وقت کافی برای بررسی و نقد اشعار صرف کنند، میتواند در ارتقای کیفی شعرها مؤثر باشد.
از سوی دیگر باید یکی از دلایل را در نقد جستوجو کرد که مشکل همیشگی ماست. اینکه بکوشند تا نقدشان بدون تعارف و رودربایستی و حب و بغضها باشد. در این صورت میتوان از فضای مجازی به عنوان یک فرصت یاد کرد. اما در حال حاضر کانالهای ادبی ما در سطح مطلوبی قرار ندارند و با مروری بر اکثر این کانالها متوجه میشویم که متأسفانه جنبه ضد شعری برخی از این کانالها و عوارض منفی آنها بیش از نتایج مثبت آنها است.
وضعیت شعر کودک و نوجوان را چطور ارزیابی میکنید؟
در قلمرو شعر کودک و نوجوان ما شاهد وضعیت بهتر و امیدبخشتری بودیم؛ زیرا قالب اکثر سرودههای کودک و نوجوان چهارپاره و کلاسیک است و هر کسی نمیتواند وارد این حوزه شود و در این حوزه دوام بیاورد. به همین اعتبار میتوان گفت شعر کودک و نوجوان ما در دهه 90 حرکت مثبتتری را داشت. شاعران در زمینه ادبیات کودک و نوجوان همواره سعی کردند به سراغ مضامین تازهای روند و این مسئله گاه موجب شد تا برخی از شاعران با هدف یافتن مضامین جدید، به سراغ ادبیات خارجی و مجموعههای شاعران دیگر کشورها رفتند که البته این مسئله از جهتی میتواند مثبت و از جهاتی میتواند تأثیر نامطلوبی داشته باشد؛ زیرا هر جامعه سخن و موضوعات خاص خود را دارد و شاعر نباید از زمانه و جغرافیایی که در آن زندگی میکند، پرت شود. در جامعه ما نکات فراوان برای گفتن و سرودن وجود دارد و این مسئله البته جنبه امیدبخش شعر این حوزه است.
شعر کودک و نوجوان سالها مورد غفلت قرار گرفته بود، اما در چند دهه اخیر شاهد جهش و رویکردی در این زمینه و ظهور شاعرانی بودیم که در این عرصه ظهور کردند.
در مجموع باید گفت که در زمینه شعر رویکرد شاعران ما بیشتر به سمت کوتاهسرایی و قالبهای کوتاه بوده است. شاعران در سالهای اخیر از به کارگیری قالبهای بلند مانند قصیده و مثنوی که روزگاری با شاعرانی مانند علی معلم و احمد عزیزی احیا شده بود، فاصله گرفتند. اما در سالهای اخیر به خصوص در دهه 90 ما شاهد یک بازگشتی نسبت به قالبهای کوتاه هستیم و این مسئله تابع زمان و روزگار ماست که انسانها بیش از هر زمان دیگری گرفتار هستند؛ هیمن مسئله ایجاب میکند که شاعران اندیشهها و احساسات خود را در کوتاهترین قالبها و با کمترین کلمات به مخاطب بیان کنند.
امیدوارم دهه پیش رو دهه پرثمری باشد و بسیاری از موانع و مشکلاتی که در دهه 90 پدیدار شد برای جامعه ادبی ما برطرف شود.