يکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳
ساعت : ۰۸:۳۱
کد خبر: ۱۱۸۱۸۲
|
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۶

«ترانزیت» داستان تلخ فرار از وطن

رمان «ترانزیت» روایتی است از بحران پناهجویان و مهاجرانی که برای فرار از ویرانی‌ها و تلخی‌های جنگ، تلاش می‌کنند هرطور شده، خود را به آمریکا برسانند.
«ترانزیت» داستان تلخ فرار از وطن
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری فرهنگ و هنر،  رمان ترانزیت اثر آنا زِگِرس که به تازگی با ترجمه ستاره نوتاج از سوی نشر ققنوس راهی بازار کتاب شده، روایت مردمانی است که از دست حاکمان مستبد داخلی و یا اشغالگران خارجی، خودخواسته یا به اجبار مجبور به فرار، تبعید و پناهندگی می‌شدند و می‌شوند و روزها و ماه‌ها و حتی سال‌ها در فهرست‌ها و صف‌های انتظار سفارتخانه‌ها، کنسولگری‌ها و گمرک‌ها منتظر می‌مانند تا کاغذی ممهور شده به دست‌شان داده شود، به نشان نجات و آزادی‌شان.

«ترانزیت» داستان تلخ فرار از وطن

نتی رایلینگ با نام مستعار آنا زِگرِس نویسندۀ آلمانی است که سال‌های ١٩٢٩ تا ١٩٤١ را در فرار از آلمان به فرانسه و مکزیک گذرانده و در سال ١٩٤٤ ترانزیت را می‌نویسد و اوضاع سیاسی- تاریخی‌ که خود در آن به سر می‌برده را الگوی نگارش رمان قرار می‌دهد.

زگرس، نویسنده آلمانی متولد سال ۱۹۰۰ میلادی، این کتاب را بر اساس تجربیات خود و اطرافیانش از روزهای دهشتناک جنگ و پس از فرار به مکزیک و آمریکا در زمان جنگ جهانی دوم نوشته است.

ترانزیت به عقیدۀ بسیاری زیباترین اثر زگرس است. داستان در زمان جنگ جهانی دوم می‌گذرد، فرانسه به اشغال آلمان درآمده، و راوی که مکانیک آلمانی جوانی است خود را بجای نویسندۀ مرده‌ای می‌زند تا از مدارکش برای ترانزیت استفاده کند.

او باید از چندین کشور و بندر عبور کند تا به کشوری برسد که در آن اجازۀ اقامت دارد. داستان حول سه شخصیت می‌گذرد: زایدلر مکانیک جوان، وایدل نویسندۀ مرده و ماری همسر او که شهر به شهر پشت سر زایدلر می‌رود و به دنبال شوهر مرده‌اش می‌گردد.

فیلمی سینمایی نیز بر اساس این رمان با همین نام به کارگردانی کریستین پتزولد نیز ساخته شده که محصول سال ۲۰۱۸ است.

این کتاب روایتی است از بحران پناهجویان و مهاجرانی که برای فرار از ویرانی‌ها و تلخی‌های جنگ، تلاش می‌کنند هرطور شده، خود را به آمریکا برسانند؛ ولی پشت سد بزرگی به نام سفارت و بروکراسی اداری متوقف شده‌اند؛ مهاجرانی که به امید زندگی بهتر، به دنبال ویزای آمریکا هستند؛ اما با چالش‌های فراوانی روبرو می‌شوند.

ترانزیت در ۱۰ فصل نوشته شده و در ترجمه فارسی کتاب، پسگفتاری به قلم هاینریش بل می خوانید که در سال ۱۹۶۴ در قالب مقاله در هفته نامه اشپیگل چاپ شده بود.

هاینریش بل، نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی، در توصیف این کتاب و ویژگی‌های آن چنین گفته است:

به باور من، این رمان زیباترین اثری است که زِگِرس نوشته است، شک دارم که در ادبیات ما پس از سال هزارونهصدوسی‌وسه رمانی با چنین قاطعیت خوابگردانه‌ای نوشته‌ شده و در عین حال بی‌عیب و نقص باشد.

داستانی که این‌جا روایت می‌شود؛ موضوعی که بدان پرداخته می‌شود؛ تاثیرگذارتر از هزاران‌هزار مخالفت و اعتراض قاطعانه به وضعیت انسانی است که تمایل به مهاجرت ندارد؛ ولی مجبور می‌شود از شرق به غرب فرار کند؛ و باید برای دریافت چیزی بجنگد -شاید حتی به قیمت خون یا جانش- که حتی خوش‌نیت‌ترین مأموران نیز نمی‌توانند آن را صادر کنند: همان ویزای خروجی که هزاران نفر در سال هزارونهصدوچهل‌وچهار در مارسی آرزوی گرفتن آن را داشتند و برای گرفتنش زیر بار هر ذلتی می‌رفتند.

آنا زِگرِس پس از به‌قدرت‌رسیدن هیتلر مانند بسیاری از نویسندگان دیگر مجبور به ترک وطن شد؛ به همین دلیل به فرانسه رفت و زمانی که فرانسه اشغال شد، خود را به مکزیک رساند.

البته او در سال ۱۹۴۷ به آلمان برگشت و آلمان شرقی را برای زندگی برگزید. دو سال بعد رمانی به نام مرده‌ها جوان می‌مانند به قلم وی منتشر شد که در سال‌های قبل با ترجمه علی‌اصغر حداد به فارسی نیز منتشر شده بود.

هفتمین صلیب نیز نام یکی دیگر از مطرح‌ترین آثار زگرس است که در دهه ۶۰ توسط حسین نوروزی به فارسی برگردانده شد.

زگرس که در آغاز قرن بیستم میلادی در آلمان به دنیا آمد، در ۸۳‌سالگی درگذشت. وی نخستین بار در ۲۸ سالگی و بعد از انتشار کتاب قیام ماهیگیران سن باربارا به عنوان یک نویسنده مطرح شد.

در بخشی از این کتاب آمده است:

ماری گوشۀ اتاق چمباتمه زده بود. حالا همچون غنیمتی در میدان جنگ به دست من افتاده بود. به نظرم آن موقع کمی شرمنده بودم که به این سادگی ماری را به دست آورده ام، انگار به جای دوئل با دکتر، تاس انداخته باشیم. ماری سر روی زانو گذاشته بود و با دستانش صورتش را پوشانده بود اما با نگاه های زیرچشمی از میان انگشتانش مرا در آن سوی اتاق زیرنظر داشت. فهمیدم که خوب می داند چه چیزی در انتظارش است: چه می توانست باشد جز عشق.

البه حالا بایست به حال خود رهایش می کردم تا یک دل سیر از غم رفتن دکتر عزاداری کند. بعد بایست چیزهایش را جمع می کرد و با من می آمد زیر یک سقف (ص.۱۹۰).

رمان ترانزیت در ۳۰۳ صفحه و شمارگان ۷۷۰ نسخه به تازگی از سوی انتشارات ققنوس راهی کتابفروشی ها شده است.
نظر شما