در نشست نقد و تحلیل فیلم Mother در فرهنگسرای اندیشه عنوان شد:
بدنِ مادرانه یعنی عبور از خویشتن خویش
نشست نقد و تحلیل فیلم Mother ساخته بونگ جونهو در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد؛ مینو خانی، مدرس و منتقد سینما و محسن سلیمانی فاخر، کارشناس و منتقد سینما، به واکاوی بازنمایی مادر، خشونت طبقه، ضعف نهادهای نظارتی و فروپاشی اسطوره مادری در این فیلم پرداختند. در این نشست، بر نقش عشق افراطی، ساختارهای معیوب عدالت و تصویر مادرِ در بستر جامعهای بیپناه تأکید شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، مینو خانی، مدرس و منتقد سینما با اشاره به اینکه فیلم بهگونهای ساخته شده که «شخصیتها مخاطب را میبلعند»، گفت: «دست به قتل زدن این مادر ناشی از جنون عشق به فرزند است؛ زمانی که پیرمرد با شواهد به قاتل بودن پسرش اشاره میکند، مادر عنان از دست میدهد و مرتکب قتل میشود و همینجاست که به پذیرش نمیرسد و عمل غیرانسانی رخ میدهد.»
وی ادامه داد: «دویدن عاشقانه و ایثارگونه مادر در ابتدای فیلم، زمانی که پسرش با یک خودرو تصادف کوچکی میکند، نشان میدهد که این مادر بهشکلی جنونآمیز و بیقید و شرط از فرزندش حمایت میکند.»
مادر به فرهنگ یا سرزمین خاصی تعلق ندارد
خانی با تأکید بر اینکه «مادر به فرهنگ یا سرزمین خاصی تعلق ندارد» افزود: «ما مادر ایرانی یا فرانسوی نداریم؛ مادر، مادر است و ترکیبی از عشق، علاقه، جنون، ازخودبیگانگی و وابستگی شدید. جمله معروف "مادر نشدی تا بفهمی" شاید عامیانه باشد، اما معنایی متعالی دارد: مادر کاری میکند که از هیچکس دیگری برنمیآید.»
این مدرس دانشگاه همچنین گفت: «در فیلم، جز یک نمونه مرفه، هرچه میبینیم طبقه فرودست بیامکانات است و فلاکتی که تجربه میکنند. درواقع، تقابل طبقاتی آشکاری وجود ندارد؛ فقر یک وضعیت عمومی است.»
خانی افزود: «سینمای کره مملو از خشونت است؛ نه به این دلیل که جامعه کره تا این حد خشن است، بلکه میخواهد خشونت را آشناییزدایی کند. این بازنمایی، تصمیمی کلان و استراتژیک است؛ گویی فیلمساز میخواهد به رقیبان خود بفهماند که با او شوخی نکنند.»
وی تصریح کرد: «در جامعهشناسی، هر دولت دو ابزار برای کنترل دارد: نهادهای ایدئولوژیک و ابزار سرکوب. بونگ جونهو در این فیلم ضعف پلیس را نشانه میگیرد؛ نهادی که باید نظم ایجاد کند، اما دچار ناتوانی است. در Mother همین ضعف باعث میشود مظنونی بهجای قاتل معرفی شود.»
او در پایان تأکید کرد: «مادر در فیلم نشان اسطورهای خود را از دست میدهد، همانطور که پلیس اقتدارش را از دست میدهد.»
عدالت ناقص و سیستم قضایی ناتوان، افراد را ناچار می کند خودشان وارد میدان شوند
محسن سلیمانی فاخر، کارشناس و منتقد سینما، گفت: «ژولیا کریستوا، فیلسوف بلغاری، خود را خواهان یک «گفتمان مادری نو» معرفی میکند از تفاوتی که جامعه میان «بدن مادرانه» و «بدن زنانه» قائل است سخن میگوید. به زعم او بدن مادرانه با عبور از خود، به فداکاری یا عمل غیر اخلاقی قابل شناسایی است.»
او در ادامه اظهار کرد: «در جهانی که عدالت ناقص و سیستم قضایی ناتوان است، مادر ناچار است خود وارد میدان شود؛ چون ساختاری که باید از او حمایت کند، خودش عامل بیعدالتی است. وقتی میگوییم هر آدمی ممکن است مرتکب قتل شود، این فیلم نشان میدهد که هر مادری هم میتواند به هیولایی تبدیل شود؛ هیولایی نه از جنس شر، بلکه از جنس عشق افراطی. مادر عبور از اخلاق و عبور از اسطوره مادری است؛ جایی که عشق شدید مادر را به مرزهایی میرساند که مخاطب انتظارش را ندارد.»
سلیمانی فاخر با اشاره به لایههای طبقاتی گفت: «خشونت طبقه در این اثر پنهان اما تعیینکننده است. فرودستی مادر، اخلاق او را فرسوده و او را به موجودی چندلایه با انتخابهای خاکستری تبدیل میکند. روایت فیلم تنها یک معمای جنایی نیست؛ نوعی نگاه کارآگاهیِ اخلاقی است که مادر را هم به حقیقت و هم به ویرانی اخلاقی نزدیک میکند.»
وی درباره شخصیت پسر گفت: «پسر کمتوان، بازنمایی معصومیتی مخدوش است؛ معصومیتی که جامعه سریعتر از دیگران قربانیاش میکند. فیلم مادر درباره فرد نیست؛ درباره جامعهای است که از افرادش مراقبت نمیکند. مادر خسته، پسر کمهوش و قربانی بیصدا، همگی در ساختاری معیوب گرفتارند. بونگ جونهو جهانی اخلاقی و در عینحال خاکستری میسازد؛ جهانی که خیر و شر در آن مرزی روشن ندارند.»
او در پایان گفت: «پایان تکاندهنده فیلم و رقص نهایی مادر یک مکانیزم دفاعی است؛ تلاشی برای نادیدن حقیقتی که تحملش ممکن نیست. این همان نهایت مادریِ هیولاوار است.»