شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳
ساعت : ۰۶:۵۹
کد خبر: ۱۲۸۱۸۶
|
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۲

مروری بر کتاب«اینجا خط مقدم است» نوشته یحیی نیازی

کتاب «اینجا خط مقدم است» به قلم یحیی نیازی به موضوع رونق تولید در دفاع‌مقدس به روایت محمود زرگر می‌پردازد. این کتاب مجموعه گفتاری است از رونق تولید در دوران دفاع‌مقدس و شامل 4 فصل به همراه مقدمه‌ای در ابتدا و نیز عکس‎های قدیمی و یادگاری در انتهای اثر که در۲۴۰ صفحه از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
مروری بر کتاب«اینجا خط مقدم است» نوشته یحیی نیازیبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر ،  مخاطب در کتاب «اینجا خط مقدم است» با فراز و نشیب‌های زندگی محمود زرگر آشنا می‌شود که سراسر درس مقاومت و ایستادگی در برابر مشکلات و سرانجام چشیدن طعم شیرین پیروزی در ادامه استقامت هدفمند است.

به نقل از همشهری آنلاین : زندگی او در دوران پرتلاطم انقلاب اسلامی و سال‌های پرافتخار دفاع‌مقدس، سراسر سختکوشی، ابتکار و افتخار است و همین مسئله باعث شده زرگر اکنون به‌عنوان یک کارآفرین موفق و نمونه در جامعه اسلامی نقش‌آفرینی کند. محمود زرگر در روزهای متلاطم پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی با کارهای ساده، اما پرثمرش توانسته، دشواری‌ها و سختی‌های روزگارش را جسته و با پشتکار و صبوری، انتخاب‌هایش را اجرایی و ماندگار کند. او با سختی‌های زندگی جنگیده تا چرخ تولید را در شرایط حساس کشور به حرکت درآورد و در این مسیر بارها و بارها موفق شده است. البته شکست هم جزئی از زندگی است که بدون چشیدن مزه آن نمی‌توان شیرینی موفقیت را درک کرد.

 راوی در فصل اول با عنوان دومین شهر نفتی ایران، در کنار روایت زندگی خود و خانواده‌اش، درباره شهر هفتکل در سال‌های قبل و بعد از انقلاب اسلامی هم توضیحات کاملی می‌دهد و مخاطب با زادگاهش آشنا می‌کند. در بخشی از این فصل می‌خوانیم: «یک‌بار که دبیر شیمی برگه‌های امتحان را آورده بود به بچه‌های کلاس گفت: «من دقت کردم به همه سؤالاتی که شما جواب درست داده ‌بودید. زرگر غلط جواب داده ‌بود ولی به سؤالاتی که بقیه جواب نداده ‌بودند او به خوبی جواب داده‌بود...» حق با معلم‌مان بود... شاید دلیلش این بود که من پیچیده به مسائل نگاه می‌کردم.» در سال 1356و پس از دوران سربازی، محمود زرگر در شهر«پونا» کشور هند مشغول به تحصیل می‌شود که به‌دلیل تمام شدن پول و همچنین شروع جرقه‌های جدی شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ایران، درس را نیمه‌تمام رها کرده و به کشورش بازمی‌گردد.

راوی در فصل دوم کتاب به دوران سخت سیل خوزستان و جهاد سازندگی و شکل‌گیری دغدغه اشتغال‌زایی خودش و نیز فعالیت‌هایی که او در این دوران انجام داده می‌پردازد. در بخشی از این فصل به موضوع مبارزه با بیکاری پرداخته می‌شود و نامه‌نگاری زرگر به استاندار وقت خوزستان (سیدمحمد غرضی) و ارائه راهکاری از سوی وی برای حل مشکل بیکاری جوانان شهر.

در ادامه روایت می‌شود که روزنه‌های امید به روی زرگر گشوده می‌شود و استانداری از او برای همکاری دعوت می‌کند. او در این بخش به توضیحاتی درباره ایده آموزش و نحوه‌ عملیاتی کردن آن و همچنین موضوع بودجه و بقیه موارد می‌پردازد.

 فصل سوم کتاب با عنوان«شیپور جنگ» به سلسله وقایعی در زندگی محمود زرگر اختصاص یافته که همزمان با وقوع جنگ تحملی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران به‌وقوع می‌پیوندد. کمتر از 2هفته مانده به شروع جنگ، محمود زرگر به توصیه استانداری به شرکت کربن ایران می‌رود تا برای جلو بردن کارهای شرکت با مدیرعامل آن همکاری کند. اما جنگ شروع می‌شود و زرگر راهی جبهه می‌شود.

 با این حال، پس از بازگشت به منزل به او خبر می‌دهند که از طرف شرکت فراخوانده شده و به این شکل، دست تقدیر، آینده‌ دیگری برای محمود زرگر رقم می‌زند. «فردا صبح با رگه‌هایی از نگرانی به شرکت رفتم. آنجا بود که فهمیدم قرار است مدیرعامل شرکت بشوم... بین عقل و دلم نزاعی سخت در جریان بود. عقل می‌گفت موفقیت در این شرکت درآن شرایط سخت و شکننده، ارزش‌اش کمتر از حضور در خط مقدم و نبرد با دشمن بعثی نیست. و انگار یک ندای درونی می‌گفت این ‌راه تو را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند.» در نهایت محمود زرگر تصمیم می‌گیرد مدیریت شرکت را به‌عهده بگیرد. در ادامه‌ اثر به ایده‌ها و کارهایی که او در رابطه با شرکت و نحوه‌ اداره‌ آن انجام می‌دهد پرداخته‌ می‌شود. با آنکه مشکلات یکی از پس از دیگری بر سر شرکت فرود می‌آیند، اما روحیه جهادی زرگر و دوستانش مشکلات را پس می‌زنند و فاتح نبردها در جبهه کار و تولید می‌شوند.

 در بخشی از کتاب می‌خوانیم:«پیش از شروع به‌کار مجدد کارخانه با ماده اولیه جدید، گاه گاهی کارخانه هدف موشک‌ها و بمباران‌های هوایی دشمن بعثی قرار می‌گرفت و برخی مواقع به‌حدی شرایط سخت می‌شد که کارخانه را خاموش می‌کردیم. به ناچار باید کارخانه را به‌خصوص برای شب در یک استتار و پوشش اطمینان‌بخش قرار می‌دادیم و سنگرهای مناسبی در سطح کارخانه ایجاد می‌کردیم. تا شروع به‌کار کارخانه فرصت مناسبی پیدا شده بود که به این ضرورت‌ها و فراهم کردن مقدمات کار تولید برسیم.

مخاطب در کتاب «اینجا خط مقدم است» با فراز و نشیب‌های زندگی محمود زرگر آشنا می‌شود که سراسر درس مقاومت و ایستادگی در برابر مشکلات و سرانجام چشیدن طعم شیرین پیروزی در ادامه استقامت هدفمند است.

زندگی او در دوران پرتلاطم انقلاب اسلامی و سال‌های پرافتخار دفاع‌مقدس، سراسر سختکوشی، ابتکار و افتخار است و همین مسئله باعث شده زرگر اکنون به‌عنوان یک کارآفرین موفق و نمونه در جامعه اسلامی نقش‌آفرینی کند. محمود زرگر در روزهای متلاطم پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی با کارهای ساده، اما پرثمرش توانسته، دشواری‌ها و سختی‌های روزگارش را جسته و با پشتکار و صبوری، انتخاب‌هایش را اجرایی و ماندگار کند. او با سختی‌های زندگی جنگیده تا چرخ تولید را در شرایط حساس کشور به حرکت درآورد و در این مسیر بارها و بارها موفق شده است. البته شکست هم جزئی از زندگی است که بدون چشیدن مزه آن نمی‌توان شیرینی موفقیت را درک کرد.

 راوی در فصل اول با عنوان دومین شهر نفتی ایران، در کنار روایت زندگی خود و خانواده‌اش، درباره شهر هفتکل در سال‌های قبل و بعد از انقلاب اسلامی هم توضیحات کاملی می‌دهد و مخاطب با زادگاهش آشنا می‌کند. در بخشی از این فصل می‌خوانیم: «یک‌بار که دبیر شیمی برگه‌های امتحان را آورده بود به بچه‌های کلاس گفت: «من دقت کردم به همه سؤالاتی که شما جواب درست داده ‌بودید. زرگر غلط جواب داده ‌بود ولی به سؤالاتی که بقیه جواب نداده ‌بودند او به خوبی جواب داده‌بود...» حق با معلم‌مان بود... شاید دلیلش این بود که من پیچیده به مسائل نگاه می‌کردم.» در سال 1356و پس از دوران سربازی، محمود زرگر در شهر«پونا» کشور هند مشغول به تحصیل می‌شود که به‌دلیل تمام شدن پول و همچنین شروع جرقه‌های جدی شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ایران، درس را نیمه‌تمام رها کرده و به کشورش بازمی‌گردد.

راوی در فصل دوم کتاب به دوران سخت سیل خوزستان و جهاد سازندگی و شکل‌گیری دغدغه اشتغال‌زایی خودش و نیز فعالیت‌هایی که او در این دوران انجام داده می‌پردازد. در بخشی از این فصل به موضوع مبارزه با بیکاری پرداخته می‌شود و نامه‌نگاری زرگر به استاندار وقت خوزستان (سیدمحمد غرضی) و ارائه راهکاری از سوی وی برای حل مشکل بیکاری جوانان شهر.

در ادامه روایت می‌شود که روزنه‌های امید به روی زرگر گشوده می‌شود و استانداری از او برای همکاری دعوت می‌کند. او در این بخش به توضیحاتی درباره ایده آموزش و نحوه‌ عملیاتی کردن آن و همچنین موضوع بودجه و بقیه موارد می‌پردازد.

 فصل سوم کتاب با عنوان«شیپور جنگ» به سلسله وقایعی در زندگی محمود زرگر اختصاص یافته که همزمان با وقوع جنگ تحملی حکومت بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران به‌وقوع می‌پیوندد. کمتر از 2هفته مانده به شروع جنگ، محمود زرگر به توصیه استانداری به شرکت کربن ایران می‌رود تا برای جلو بردن کارهای شرکت با مدیرعامل آن همکاری کند. اما جنگ شروع می‌شود و زرگر راهی جبهه می‌شود.

 با این حال، پس از بازگشت به منزل به او خبر می‌دهند که از طرف شرکت فراخوانده شده و به این شکل، دست تقدیر، آینده‌ دیگری برای محمود زرگر رقم می‌زند. «فردا صبح با رگه‌هایی از نگرانی به شرکت رفتم. آنجا بود که فهمیدم قرار است مدیرعامل شرکت بشوم... بین عقل و دلم نزاعی سخت در جریان بود. عقل می‌گفت موفقیت در این شرکت درآن شرایط سخت و شکننده، ارزش‌اش کمتر از حضور در خط مقدم و نبرد با دشمن بعثی نیست. و انگار یک ندای درونی می‌گفت این ‌راه تو را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند.» در نهایت محمود زرگر تصمیم می‌گیرد مدیریت شرکت را به‌عهده بگیرد. در ادامه‌ اثر به ایده‌ها و کارهایی که او در رابطه با شرکت و نحوه‌ اداره‌ آن انجام می‌دهد پرداخته‌ می‌شود. با آنکه مشکلات یکی از پس از دیگری بر سر شرکت فرود می‌آیند، اما روحیه جهادی زرگر و دوستانش مشکلات را پس می‌زنند و فاتح نبردها در جبهه کار و تولید می‌شوند.

 در بخشی از کتاب می‌خوانیم:«پیش از شروع به‌کار مجدد کارخانه با ماده اولیه جدید، گاه گاهی کارخانه هدف موشک‌ها و بمباران‌های هوایی دشمن بعثی قرار می‌گرفت و برخی مواقع به‌حدی شرایط سخت می‌شد که کارخانه را خاموش می‌کردیم. به ناچار باید کارخانه را به‌خصوص برای شب در یک استتار و پوشش اطمینان‌بخش قرار می‌دادیم و سنگرهای مناسبی در سطح کارخانه ایجاد می‌کردیم. تا شروع به‌کار کارخانه فرصت مناسبی پیدا شده بود که به این ضرورت‌ها و فراهم کردن مقدمات کار تولید برسیم.
نظر شما