چشم برای دیدن حریم امن الهی است / آنها که به روزمرگی مشغولند کورند
فاطمه فراهانی در نشست مثنوی خوانی گفت: بو و رایحه خوش دوستداران خداوند باوجود منکران عشق خداوندی آشکارا در جهان پخش میشود. این منکران همچون حشرهای کثیف(جعل) از بوی گل گریزانند یا شبیه کسانی هستند که کم تحملند و طاقت شنیدن صدای دهل را ندارند.

وی با اشاره به داستان گفت: حضرت رسول خدا همراه جنازه مردی از یاران خود به گورستان درآمد. پیامبر اکرم روزی به دنبال جنازه یکی از صحابه به گورستان رفت و او را به خاک سپرد. هنگامی که آن حضرت از گورستان بازگشت نزد عایشه رفت، همینکه چشم عایشه به رسول خدا افتاد پیش آمد و دست بر تن و عمامه و گریبان و بازوی پیامبر (ص) کشید. آن حضرت فرمود: با این شتاب به دنبال چه هستی. عایشه گفت امروز هوا ابری بود و باران بارید و اینک در پی این هستم و میخواهم ببینم آیا تَر شدهای یا نه.
این کارشناس ادبی اضافه کرد: ولی شگفتا که اکنون میبینم که با وجود باریدن باران، لباس و تنت، خیس نشده است. آن حضرت پرسید: هنگام نزول باران روی سرت را با چه چیز پوشاندی ؟ عایشه پاسخ داد با عبای شما. پیامبر (ص) فرمود: آن بارانی که دیدهای باران معمولی نبوده بلکه باران عالَم غیب است و چون عبای مرا بر سر کشیدی آن باران غیبی را شهود کردی.
فراهانی پس از قرائت بیتها به تفسیر داستان پرداخت و عنوان کرد: مولانا در این حکایت میگوید هر چه در این عالم محسوس به نحو جزیی وجود دارد به صورت کُلی در عالم غیب نیز موجود است. پس عالم محسوسات سایه و ظلِ عالم غیب است. چنانکه میگوید عالم غیب نیز همچو عالم محسوسات، باران دارد که همانا، واردات الهی و فیوضات ربانی و فتوحات صمدانی است و تنها بر صاحبدلان، مکشوف است.
وی ادامه داد: مولانا در بیت: این درختانند همچون خاکیان / دستها بر کردهاند از خاکدان، در تشبیهی زیبا میگوید درختان روی زمین مانند اهل خاکاند که از خاکستان وجود خود دستهایشان را به سوی آسمان برافراشتهاند. این بیت اشاره است به آیه 11 سوره ق که میفرماید: «و به باران ، زمین مُرده را زنده ساختیم و بدین سان پس از مرگ سر از خاک برون آرید». منظور از خاکیان آدمیان هستند زیرا خمیره آغازین آنان از گِل و خاک بوده است و منظور از خاکدان کره زمین است. در اینجا در حقیقت مولانا عالم برزخ و اسرار حشر و نشر را برای تفهیم اذهان به درختان و اشجار مَثَل میزند.
او اضافه کرد: این درختان مثل مرغابیانی که زمستان را سر در آب میکنند و بهار که میشه از کلاغ بشکل طاووسی زیبا در میآیند اگرچه خداوند در زمستان آنها راحبس کرد ولی از آن کلاغها، طاووسهایی زیبا بوجود آورد. منظور اینست که بعد از این حبس دنیا ما مبدل میشویم به موجودیتی حقیقیتر و زیباتر. انکار کنندگان میگویند این نشانهها از اول بوده و ربطی به خدا ندارد ولی به کوری چشم اینها حضرت حق در درون دوستداران خودش حقایق و معارفی را مانند باغ و بوستان شکوفا میکند. هرگلی که ازین باغ مکاشفه رایحهای خوش پخش میکند گویای وجود این اسرار الهی است.
این کارشناس ادبی تصریح کرد: بو و رایحه خوش دوستداران خداوند با وجود منکران عشق خداوندی آشکارا در جهان پخش میشود. این منکران همچون حشرهای کثیف(جعل) از بوی گل گریزانند یا شبیه کسانی هستند که کم تحملند و طاقت شنیدن صدای دهل را ندارند. خودشان را مشغول امور روزمره میکنند و غرق در کارهای روزمره میشوند و چشمشان را بروی این درخشش میبندند. مولانا میفرماید چشم برای دیدن حریم امن الهی است و آنها که به روزمرگی مشغولند در حقیقت کورند.
وی درباره بیت: در زمستانشان اگر محبوس کرد / آن غُرابان را خدا طاووس کرد عنوان کرد: اگر چه حق تعالی در فصل زمستان، آنها را محبوس میسازد اما مدتی بعد، همان کلاغها را مبدل به طاووس میکند. در چند بیت قبل از این بیت، مولانا خزان و بهار را تمثیلی از مرگ و رستاخیز میداند. مرگ به منزله خزان نبات انسانی است و حشر به منزله بهار این سبزهزار است.
فاطمه فراهانی افزود: مولانا در بیت بعدی: در زمستانشان اگر چه داد مرگ / زنده شان کرد از بهار و داد برگ میگوید اگر چه حق تعالی در زمستان به درختان مرگ و فنا میدهد ولی در بهاران، تمام درختان را زنده میکند و به آنها برگ و شکوفه میدهد که این بیت اشاره است به آیه 50 سوره روم که میفرماید: «بنگر به آثار و نشانههای رحمت خدا که چگونه زمین را پس از مرگ و یغماگری خزان باز با دَمِ حیات بخش بهار زنده میگرداند. همانا خداست زنده کننده مردگان و او بر هر چیز توانا است.»
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر