به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر به نقل از هنرآنلاین، نشست «چالشهای کارگردانی در تئاتر امروز» توسط تماشاخانه ایرانشهر و با حضور عباس جمالی، اشکان خیلنژاد و مصطفی کوشکی و با اجرای آریان رضایی، شنبه ۲۶ آبان ساعت ۱۸:۳۰ در سالن استاد سمندریان تماشاخانهی ایرانشهر برگزار شد.
مصطفی کوشکی در این نشست فقدان گروه را در تئاتر امروز از چالشهای مهم دانست و گفت: «روال و روند تولید تئاتر مثل سالهای گذشته نیست و یکی از دلایلی که اجراهای جدی و تفکر جدی رقم نمیخورد؛ فقدان گروه است. در زمان ما جریان ورود به تئاتر از جشنواره دانشگاهی اتفاق میافتاد و هر سال برای خودمان تماشاگر ذخیره میکردیم و اگر کیفیت لارم را داشتیم، رشد میکردیم.»
او ادامه داد: «هدف ما فرایند خلق کردن و پس از آن اجرا بود. اما تئاتر اکنون در بیشتر موارد از این مفهوم کشف و شهود خالی شده است. روند گروه شدن و ساخت و ساز و اجرای حرفهای رسیدن به این موقعیت است؛ و این روند از همان شکل دانشجویی آغاز میشد، اما جشنواره تئاتر دانشگاهی هم سالهاست منهدم و ناکارآمد شده است.»
این هنرمند بیان کرد: «گروه از کنار هم بودن آدمها در طول زمان و رفاقتها و شکستها شکل میگیرد. به نظرم گروه شدن برای یک یا دو پروژه تعریف نمیشود. گروه تعریف فرآیند بلندمدتی برای رسیدن به تجربههای تازه است نه تکرار خود. در قاعده تئاتر امروز ما گروهها متلاشی شده اند و برای دوستانی که اکنون در حال کار هستند باید زمان بگذرد تا ببینیم در حال شکلگیری گروه جدید هستیم یا همراهی آنها با یک کار تمام میشود.»
عباس جمالی، دیگر مهمان این نشست نیز با تاکید براینکه مسئله گروه نقش مهمی در تئاتر دارد، بیالن کرد: «ما در تئاتر با وضعیت تازه و استیصال جدیدی رسیدهایم. کارگردان ۳ توان دارد که برای من وسوسه برانگیز و قابل تامل است. ابتدا توان فکر کردن چراکه کارگردان اساسا موجودی متفکر است که فکر میکند و انتخاب میکند. توانایی او در فکر و مشاهده دقیق است.»
او ادامه داد: «کارگردان علاوه بر تفکر توان خیال ورزیدن هم دارد. کارش را میتواند با اشیا، بدن، نور و ... تصور کند و این وجه آرتیستی و شاعر بودن و هنری بودن کار اوست.»
این هنرمند بیان کرد: «همچنین سومین توان کارگردان ساختن گروه و اجتماع است. او توانایی ساخت اجتماعی خود بنیاد را داراست و این جاست که تمرین تئاتر در چندصدایی کردن فضای فرهنگی مهم میشود، اما اکنون ما در این اجتماعسازی ناموفق بودهایم.»
جمالی اظهار کرد: «در مقابل این ۳ توان تفکر، خیال و ساختن اجتماع اختلالاتی وجود دارد. بخشی از این اختلال به نظم اقتصادی و سیاسی سانسور باز میگردد. نظم سیاسی همان است که سازمانها میگویند ولی نظم اقتصادی سانسور بسیار سهمگینتر است. زمزمههای نظم اقتصادی سانسور از اواسط دهه ۸۰ شکل گرفت تا جایی که در ظرف چند ساعت با پول فردی را کارگردان معرفی میکنند.»
او ادامه داد: «یکی دیگر از مشکلات ما در این زمینه فقدان سوژه نمایشنامهنویسی برای کارگردانها به شمار میآید.»
اشکان خیلنژاد نیز بیان کرد: «تئاتریها همواره با مسائلی مواجه میشوند که باید به آن فکر کنند و راه کاری برای فرار از آن ارائه دهند. مسائل امروز ما همان مواردی است که گروههای تئاتری چند دهه پیش هم با آن درگیر بودند و احتمالا اکنون با یک صورت بندی متفاوت به چشم میآید.»
او ادامه داد: «استقلال و استقرار مسئله مهم تئاتر ماست. تئاتر ما به فراخور بحرانهای اجتماعی و سیاستورزیهایی که به آن تحمیل میشود ناگزیر است دست به تصمیاتی بزند و گاهی هم ممکن است به خودش آسیب برساند.»
خیلنژاد افزود: «استقرار یعنی گروه صاحب مکانی باشد که بتواند ایدههای خود در زمینه آموزش، پژوهش و کارهای نو راپیش ببرد و استقللال به این معناست که هم بتوانند صاحب حمایت دولت و نهادها باشد و هم بدون اینکه نظارت شوند بیلان کاری برای فعالیتش داشته باشد.»
او بیان کرد: «تئاتر همیشه میان مردم و دولت است و نمیتواند این موازنه را به هم بزند. اگر هنرمندان به هر دلیلی نمیخواهند با دولت وارد تعامل شوند شاید بیشتر در بخش سانسور و ممیزی است. چراکه ما در کشوری زندگی میکنیم که نیاز داریم برای تولید هنری حمایت شویم.»
این بازیگر و کارگردان تئاتر گفت: «من وقتی در جامعه و در خیابان با واقعهای مواجه میشوم که از اجرای تئاتر تماشاییتر است و قرار است با اجرای خودم به عنوان بازیگر، کارگردان یا هر عنوان دیگری بین مردم و دولت باشم؛ از خود میپرسم چه تئاتری میتوانم تولید کنم که از میزانسی که دیدهام باکیفیتتر باشد و بتواند گفتگوگویی ایجاد کند. این بحران زیباییشناسی پس از ۱۴۰۱ بحران جدید ما در تولید تئاتر است.»
او ادامه داد: «تئاتر امروز ما در حال این تفکر است که شکل تولید جدید چگونه باشدو این فکر و سوال ایجاد شده، اما هنوز اثری ندیدهایم که پاسخگو باشد. نسل دهه ۸۰ همان نسل جدید ناخواسته به سمت مسیرهایی برای ابداع رفته اند. مسیرهایی که شاید خام دستانه باشد، اما قابل احترام است.»
این هنرمند بیان کرد: «تئاتر اکنون هرآنچه در گذشته سعی در حفظ آن داشته، دور ریخته است و جستجوگرانه دنبال شکل جدیدی از ارتباط است. اجراهای جدید که اغلب غیر رسمی به صحنه میروند تا جایی که میتواند سلسله مراتب را از بین میبرد. هنرمندان با مسئلهدار کردن جایگاه تماشاگر سعی دارند تا راه ارتباطی تازهای پیدا کنند.»
او افزود: «من به جایگاه کارگردان و نمایشنامهنویس به شکل سلسله مراتبی مشکوک هستم به اینکه یک فرد تعیینکننده امور تلقی میشود و دیگران باید طبق نظر او پیش بروند. اما اکنون احتمالا از تئاتری حرف میزنیم که نمیخواهد این شکل را ادامه دهد؛ بنابراین باید به جایگاه جدید نمایشنامهنویس و کارگردان توجه کنیم.»
خیلنژاد اظهار کرد: «در گذشته ساختار رابطه گروه با دولت به واسطه کارگردان بود و در تمامی موارد کارگردان پاسخگو بود. در حالیکه در دیگر جوامع یک کمپانی به عنوان تولیدکننده محصولی که حاصل تفکر چندین فکر است، پاسخگو هستند. در واقع بخشی از این بحرانها به بیرون از خودمان برمیگردد که نقش سنگین و بیهودهای برعهده کارگردان گذاشتهایم و باید به همه موارد برای کار فکر کنیم.»