یادداشت
چالش بیتفاوتی کارمندان فرهنگی به سینما به عنوان یک رسانه تأثیرگذار- محمد فرجزاده
محمد فرجزاده
سینما، قدرتمندترین و فراگیرترین هنر-صنعت عصر حاضر است که نقش بیبدیلی در شکلدهی به گفتمانهای اجتماعی، بازتاب چالشهای بشری و انتقال مفاهیم فرهنگی دارد. با این وجود، به نظر میرسد در میان برخی از کارمندان و مدیران حوزه فرهنگ، نگاهی حاشیهای، منفعلانه و یا حتی بی تفاوتی قابل تامل نسبت به این رسانه حیاتی وجود دارد.
این بیتوجهی یا کمتوجهی خود را در اشکال زیر نشان میدهد:
- برنامهریزی بدون چشمانداز سینمایی: تدوین استراتژیهای فرهنگی بدون در نظر گرفتن نقش محوری سینما در جریانسازی فرهنگی.
- فقدان سواد رسانهای و سینمایی: عدم درک زبان، زیباییشناسی، اقتصاد و مکانیسمهای اثرگذاری سینما در بین تصمیمگیران.
- نگاه مصرفی یا تفننی: کاهش مقوله سینما به یک «کالای لوکس» یا «سرگرمی صرف»، بدون توجه به ابعاد هویتساز، انتقادی و اندیشهپرور آن.
- غفلت از آموزش و توانمندسازی: عدم سرمایهگذاری بر روی آموزش فیلمسازان، منتقدان و مخاطبان به عنوان سه ضلع مثلث توسعه فرهنگی.
ریشهیابی احتمالی:
۱. تسلط نگاه سنتی و جزیرهای به فرهنگ: محدود کردن حوزه فرهنگ به هنرهای کلاسیک (مانند موسیقی، تئاتر و شعر) و عدم باور به قدرت رسانههای مدرن.
۲. ترس از محتوای انتقادی: سینما به دلیل ماهیت واقعنمایش، اغلب بازتابدهنده تضادها و آسیبهای اجتماعی است و این ممکن است برای برخی مدیران خوشایند نباشد.
۳. پیچیدگی و هزینهبر بودن سینما: درک نشدن اقتصاد سینما و نگاه صرفاً هزینهای به آن، در مقایسه با سایر فعالیتهای فرهنگی.
۴. شتابزدگی در عصر دیجیتال: غلبه فضای سریع و کوتاهمدت شبکههای اجتماعی، باعث کمطاقتی برای درک آثار سینمایی که نیاز به تأمل دارند، شده است.
پیامدهای این غفلت:
- جدایی از جامعه و دغدغههای آن: سینما آیینه جامعه است. بیاعتنایی به آن یعنی قطع ارتباط با پرسشها، آرزوها و دردهای مردم.
- از دست دادن عرصه نبرد نرم: سینما یک میدان نبرد ایدئولوژیک و فرهنگی است. غیبت در این عرصه، به معنای سپردن بیچون و چرای آن به جریانهای دیگر است.
- فروپاشی زنجیره ارزش فرهنگی: سینما تنها «فیلم» نیست؛ از ایده و فیلمنامه شروع میشود و به نقد، تحلیل، مطالعات آکادمیک و تأثیر بر سایر هنرها میرسد. نادیده گرفتن آن، این زنجیره ارزش را متلاشی میکند.
- ناتوانی در دیپلماسی فرهنگی: سینما کارآمدترین ابزار برای معرفی فرهنگ یک ملت به جهان است. فقدان نگاه استراتژیک به آن، به معنای محرومیت از این ابزار قدرتمند است.
راهکارهای پیشنهادی:
۱. گنجاندن «سواد سینمایی» در شرح وظایف: آموزش مستمر تاریخ سینما، زبان سینما و تحلیل فیلم برای تمامی کارمندان و مدیران ارشد فرهنگی.
۲. ایجاد پل ارتباطی مستمر با جامعه سینمایی: تشکیل شوراهای مشورتی با حضور فیلمسازان، منتقدان و نظریهپردازان برای هماهنگی برنامههای کلان.
۳. حمایت هوشمند و نه directive (دستوری): ایجاد بسترهای قانونی، مالی و بیمهای برای تولید آثار باکیفیت، بدون دخالت در محتوای خلاقانه.
۴. توجه به «آموزش سینما» از مدارس تا دانشگاهها: نهادینه کردن فرهنگ فیلم دیدن و نقد کردن از سنین پایین.
۵. استفاده از ظرفیت سینما برای بازتعریف هویت شهری: تولید آثاری که روایتگر تاریخ، فرهنگ و چالشهای کلانشهر هستند؛ و در انتها:
در عصر حاضر، «فرهنگ» بدون «سینما» معنایی ناقص و ناتوان دارد. یک کارمند یا مدیر فرهنگی که سینما را نمیشناسد و جدی نمیگیرد، مانند یک سپهبد است که نقشه میدان جنگ را نمیخواند. نگاه به سینما نباید یک «انتخاب» که یک «ضرورت استراتژیک» برای بقا و تأثیرگذاری در فضای فرهنگی امروز است.