عرصه فرهنگ یکی از دغدغههای مهم رهبری است و حوزه فرهنگ دستاوردهای روحی و معنوی ملت است. عالمان اجتماعی تمدن را بخش مادی و فرهنگ را بخش معنوی هر کشور میدانند. بخش معنوی جامعه از طریق خودشناسی حاصل میشود که هویت و فرهنگ جمعی را به ارمغان میآورد. در این عرصه گسترده، مدیریت فرهنگی نیاز به برنامهریزی مدون و انضباط اجتماعی جهادگونه دارد.
مدیریت فرهنگی در جامعه مانند فرمانهای کشتی است که باید جامعه را هدایت کند. نمیتوان فرهنگ را متوقف کرد و آسیبهای آن را برطرف ننمود چراکه آن وقت شکاف فرهنگی و بحران هویت جمعی و فردی بروز مینماید و تهاجم فرهنگی رخنه کرده و دستاوردهای یک قوم و فرهنگ و سنت مشترک جمعی آنها را بر باد میدهد.
آن چه باید در زمینه مدیریت فرهنگی لحاظ کرد توجه ویژه به نگرانیهای رهبر فرزانه انقلاب، کار دلسوزانه و برنامهریزی منسجم است. حساسیت فرهنگسازی به اندازهای است که مدیران فرهنگی بدون نقشه و در نظر نگرفتن ذائقه فرهنگی مخاطبان نمیتوانند به سر منزل مقصود برسند. در واقع مدیریت باید از یک سو به شناسایی و در نظر گرفتن مخاطب و از سوی دیگر به برنامهریزی عالمانه و کارکردی توجه داشته باشد.
مدیران فرهنگی باید با مخاطبشناسی و تدارک بستههای ویژه برای آنها به تولیدات جذاب و درعین حال سرگرم کننده و پر محتوا بپردازند تا بتوانند ضمن جذابیت آثار به خلاءهای فرهنگی موجود پاسخ دهند. این برنامهریزی ضمن اینکه حساسیت بالایی در مرحله تدوین دارد باید به نوعی انعطافپذیری بالایی نیز داشته باشد.
دقت داشتن و انضباط برنامهها هیچگاه به معنای آن نیست که برنامهریزیها خشک و بیروح باشد به طوری که نتوانند خود را با خواستهای اجتماعی همراه کنند و یا انعطافپذیری را با بیبرنامگی و نداشتن انسجام فرهنگی همسان دانست. انعطافپذیری در این حوزه به معنای پرهیز از خودآرایی و همراه شدن با شاخههای نو و فرهنگساز است.
بدین ترتیب کار فرهنگی برنامهای بلند مدت و پرهیز از کارهای کلیشهای و شتابزدگی است که به سنتها و آموزههای دینی کشور ما، عنایت دارد.
در واقع برنامهریزی در این عرصه بستهای جذاب است که خلاءهای فرهنگی را پوشش میدهد. با این گستردگی و پیچدگی، کار فرهنگی، مانند کارزاری است که با نگاهی تیزبین و فراتر از حوادث و مشکلات جاری، نقشه راه را رصد و به چارهجویی همت میکند.