کار عاشقانه
احمدرضا دالوند
جبران خلیل جبران مینویسد: «کار، همواره تهی است، مگرآنکه عشق را در سینه داشته باشید، و چیست کارکردن عاشقانه؟... بافتن پارچهای از تار و پود دل، گویی دلدارت از آن پارچه، جامه خواهد دوخت. ساختن خانهای است از جنس مهر، گویی دلدارت در آن خانه خواهد ساخت، افشاندن بذری است از روی لطف، و درو کردن محصول است با شور و شوق، گویی دلدارت حاصل کار را به خانه میبرد. کار عاشقانه، دمیدن پارهای از روح خویش است درهرآنچه میسازی».
اگر نمیتوانی عاشقانه کار کنی و اگر کار خود را به زهر بیزاری و نفرت میآلایی، پس بهتر آن است که دست از کار بداری و از کسانی که شادمانه و عاشقانه کار میکنند، صدقهبگیری؛ زیرا اگر نان را به آتش توجه و التفات نپزی، نانی تلخ خواهی پخت و گرسنه را نیم سیر رها خواهی کرد.
نویسندهای دیگر در این باره مینویسد:
بسیار غم انگیز است که انسانها، کار و حرفه را تنها وسیلهای برای پر کردن شکم خود بدانند و از این تأسف بارتر، وضع افرادی است که در عنفوان جوانی به جای اینکه سرشار از روحیه، نشاط و آرزو باشند، نسبت به کار و فعالیتشان احساس ملال و خستگی میکنند.
زیباترین و به یادماندنیترین آثار و بقایای انسانی ریشه در «کار عاشقانه» دارد. کار، اغلب برحسب وظیفه انجام میگیرد، ولی آنگاه که کار برحسب عشق انجام شود، از معنای متعارف «کار» فراتر رفته و آثار و برکاتش هرگز به هدر نمیرود، حتی اگر زمان زیادی از آن بگذرد.
در کار عاشقانه است که انسان خستگی نمیشناسد و فراتر از معیارهای معمول مادی کار را انجام میدهد.
اگر به کار و حرفه خود مباهات کنید و از انجام آن رضایت خاطر داشته باشید، در این صورت، حرفه شما سرچشمه شادی و لذت بیپایان خواهد بود.
مردمی که تمام سعی و کوششان بر این است که وقتشان بیهوده تلف نشود و برای کار، حد و مرز نمیشناسند، قطعاً موفق ترند از کسانی که تنها در حد انجام وظیفه کار میکنند.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر
آخرین اخبار