به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران،در هفتاد و پنجمین نشست ادبی ترنم قلم، رمان «اسپان دشت نیسایه» همزمان با هفته کتاب و کتابخوانی با حضور نویسنده کتاب فرزاد عزیزی کدخدایی و منتقدین محمدرضا گودرزی و مهرانگیز اشراقی در کتابخانه گلستان نقد و بررسی شد.
در ابتدای این نشست مهرانگیز اشراقی منتقد، درباره کتاب گفت: این داستان به نوعی افسانهای است که به دوره پادشاهی مادها (جنگ بین آشوریها و مادها) بر میگردد. دشتی است که اسبهای مشهوری دارد و اسبها حضور پررنگی در داستان دارند.
وی افزود: دو اسبی که قهرمان داستان هستند پررنگترند و تعدادی پهلوان و قهرمان را در داستان پررنگ میکند و داستان، عاشقانهای هم دارد. نبردهایی که با خیر و شر همراهاند، جذابیتهایی را به وجود میآورد. در اکثر داستانهای تاریخی و افسانهای نویسندهها باید تحقیقات میدانی انجام داده و کتاب خوانده باشند و حوادث واقعی را در داستان بگنجانند. در این داستان الههها از نمادهایی که از آن زمان به یادگار مانده انتخاب شده است.
این منتقد اضافه کرد: دراین داستان آشوریها به روستاها حمله میکنند. خون میریزند. با اسبها به ستیز ظلم و بیداد میروند. جنگ و جدال بین دو قوم اتفاق می افتد. حوادث و اتفاقاتی در خلال داستان هست که به نظر من این حوادث میبایست با جزیئات بیشتری ارائه میشد تا خواننده خود را، به جای آنها قرار دهد. اما نویسنده در تصویر کردن حقایق و آدمها کمی ضعیف عمل کرده است.
اشراقی افزود: داستان ریتم آهستهای دارد و تکرار ارتباط دو قهرمان داستان است. بخش ابتدایی داستان رنگی ندارد و دیده نمیشود. همه اتفاقات در غالب گفتگو و گزارش ارائه میشود. در متن کتاب که پر از واژههای تاریخی است جزئیات صحنه پردازی خیلی کمرنگ است. بيشتر حوادث در نیمه دوم کتاب است که جنگها زیاد شده و پیروزی و شکست مادها و آشوریها اتفاق می افتد.
وی ادامه داد: تیر آغشته به زهر به قهرمان زن داستان اصابت می کند و مشخص نمیشود که زنده میماند و یا میمیرد. شخصیت مرد داستان میخواهد موبدی را نجات دهد. سوار اسب میشود و همراه او تعداد زیادی از سربازان جنگی هستند و وقتی در باز میشود بدون هیچ صحنه پردازی خاصی خیلی راحت و سریع از در رد میشوند. قهرمانهای داستان دو نفر هستند. اسپدا پسری که قهرمان مرد داستان و مشی یانا قهرمان زن داستان است. بهتر بود قهرمان داستان را خواننده پیدا میکرد.
وی اشاره کرد: در داستان ضدقهرمان وجود ندارد، پدر مشیانا مخالف ازدواج این دو است و در بخش دوم کتاب قهرمان داستان برای نجات هیربد تلاش میکند و آن را ترک اسبش سوار میکند. در داستان کمی اغراق زیاد است. قهرمان تا پای مرگ میرود ولی زنده میشود وقتی قصر را توصیف میکند افراد به راحتی وارد قصر میشوند.
مهرانگیز اشراقی در پایان نظرات خود را اینگونه جمعبندی کرد و گفت: در مجموع این اثر داستان خوبی است.
سپس محمدرضا گودرزی دیگر منتقد این نشست درباره داستان گفت: این رمان اسطورهای – عاشقانه بر بستری تاریخی است. چون تاریخ آن باستانی است و صرفاً از چند شخصیت مشهور تاریخی نام برده شده ولی چون دغدغهی رمان، تاریخ نیست. نمیتوان آن را رمانی تاریخی دانست.
راوی دانای کل است و متن تاکید دارد که اساطیر کهن، بهانهای بودهاند برای نبرد مردم با یکدیگر. البته مردم عادی نه، بلکه پادشاهان و قدرتمندان، اساطیر را بهانه و توجیه کننده اعمال خود قرار میدادند. در این زمان اختلاف مادها و آشوریها، متکی بر اسطورههای متفاوتشان (باورهای متفاوتشان بوده است) هر چند این پوشش، حجابی بر منابع اقتصادی و قدرت طلبی و سیطره جویی آشوریها بوده است. وجه تاریخی – اسطورهای در این رمان تحت تأثیر و حاشیه مسئله دیگر آن، یعنی وجه رمانتیک آن واقع شده است.
گودرزی اضافه کرد: دختری از مغان به پسری که پرورشدهنده اسب است، علاقهمند میشود، اما پدر دختر به دلیل موقعیت اجتماعیاش مخالف این وصلت است. رمان عمدتاً شرححال این دو و مشکلات هجران آنهاست. در نهایت هم، دختر، همسر قدرتمندترین فرد آن زمان یعنی افروتیش میشود و پسر هم، دختر عموی خود را به همسری میگیرد. اما از آنجا که در آثار رمانتیک، همیشه سوز و گداز و هجران به مرگ منتهی میشود، در پایان؛ هم دختر قصه میمرد و هم پسر. با این توضیح که دختر فرزندی میزاید به نام هوخشتر که بعدها تمدن آشوری را نابود میکند.
گودرزی مهمترین ایراد این رمان را اطناب دانست و اضافه کرد: نثر داستان خیلی خوب است و نویسنده از واژگان پهلوی و محلی لکی استفاده کرده که کمی آن را سخت خوان کرده است، اما در نهایت، رمان خوش خوان و جذاب است. شرح درونیات دختر و پسر خیلی صورت گرفته و اگر کم میشد برای رمان بهتر بود چرا که این بخشها خسته کننده شده است.
وی ا فزود: داستان کاملاً ارزش مطالعات فرهنگی دارد و برای آگاهی از باورها – جشنها – آیینها و اساطیر ایران کهن (۲۷۰۰ سال پیش) میتواند مورد استفاده قرار گیرد، آداب و آیینهایی که گاهی تا زمان کنونی هم در بخشهایی از ایران، برقرار است.
در پایان این جلسه نقد و بررسی کتاب، نویسنده ضمن اینکه نقد را زمینه رشد اجتماعی و شخصی دانست، این کار را اولین رمان خود معرفی کرد و گفت: این کتاب، پر از نبرد است و اصلیترین نبرد آن، نیرد خود با زبان کنونی فارسی دّری است که مملو از واژههای غیر ایرانی است.
وی در ادامه تاکید کرد: تاریخ ایران ۵۰۰۰ ساله است و کار کسانی را که آن را ۲۵۰۰ ساله معرفی کردند ظلم به تاریخ ایران است.
عزیزی کدخدایی در پایان گفت: میشد این رمان را سادهتر بنویسم ولی سخت نوشتن در کار اول را تجربه کردم تا به این نتیجه برسم که میشود یک رمان چند صد صفحهای بدون حتی یک کلمه بیگانه نوشت.