بحث درباره کتاب مورد نظر به اینجا میرسد که مقانلو میگوید: «داستان خوب داستانی است که مخاطبش را از جایی که ایستاده است یک قدم تکان بدهد و آن تکان دادن خیلی مهم است چه داستان کوتاه باشد یا رمان. اما آن تیپ داستانهای کلیشهای ژانر عشقی در ایران مخاطبشان پنجاه سال هم آنها را بخواند همان جایی که ایستاده میایستد. در ژانرهای دیگر هم که اساساً خیلی داستانی نوشته نشده و تنوعی نداشتهایم و شاید ادبیات ژانر نیازمند تجربههای زیستی است که کمتر بین نویسندههای ما اتفاق افتاده است.»
و در ادامه اضافه میکند: «اعتقاد دارم که من اجازه ندارم از کار کسی ایراد بگیرم و اگر به چیزی نقد دارم باید خودم داستان خودم را بنویسم و ایجابی عمل کنم نه سلبی و اگر به نوع یا سبک خاصی از نوشتن اعتقاد دارم خودم باید آن کار را بکنم. این سبکی که در اولین رمانم ٬اسرار عمارت تابان٬ به کار گرفتهام حاصل همه این چیزهایی است که گفتم. سعی کردم با امضای خودم و با دغدغههایی که درباره تاریخ و فرهنگ و جغرافیای کشورم دارم و با این دغدغه که مخاطب بیشتری را به میدان بیاورم اما باج ندهم و بدون این که سادهانگاری از اصول داستاننویسی که بیشتر رمانم را بخوانند، با حفظ تمام این شرایط و اصول رمانی بنویسم در ژانر معمایی حادثهای که یک پایه عشقی هم دارد و به تاریخ و جغرافیای مشخصی از ایران هم اشاره میکند. اما حالا خوانندگان و منتقدان باید بگویند که چه قدر در این قضیه موفق بودهام.»
مقانلو در پایان میگوید اگر تاباناش مورد محبت و استقبال مخاطبان قرار بگیرد، در کتابهای دیگر هم ادامه پیدا خواهد کرد و هر بار برای یک کشف باستانشناسی جدید سر از جای تازهای از ایران در خواهد آورد و این ماجراها را ادامه خواهد داد.