به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، با این شاعر برجسته کشورمان، دقایقی پیش از شروع نخستین جلسه کارگاه «شعر و ترانه» در معاونت فرهنگی - اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش به گفت وگو نشستیم.
نظر شما در رابطه با شعر جنوب چیست و عنصر متمایز کننده آن را چه میدانید؟
منظور ما از جنوب مجموعه استان هرمزگان، بوشهر و طبیعتا سیستان و بلوچستان که در این میان در استان هرمزگان و بوشهر بیشتر شاهد تولید آثار ادبی به زبان فارسی هستیم. تصور میکنم که ما اگر واقعیتی مثل شعر خراسان و شعر شمال و شعر گیلان و شمال غرب ایران داشته باشیم میتوان از منظقه هرمزگان به عنوان یک هویت مستقل ادبی یاد کرد.
البته امروزه سبک ها بیشتر اختصاصی است و گروهها هستند که با بافت و ساختار ویژه زبان خود، هویت شعر خود را شکل میدهند. به ویژه اینکه گسترش رسانهها اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات و جدای از آن مولتی مدیا و فضای مجازی سبب شده است که تشخیص هویت مناطق از طریق آثارشان قدری دشوارتر شود.یعنی علایم کلی تولید آثار قدری شبیه به هم هستند؛ مثلاً ما اگر غزل مدرن را در گیلان جستوجو کنیم همان نشانهها را در شعر هرمزگان و خراسان و لرستان و غرب کشور هم میتوان دید. با این وجود میتوانیم از هرمزگان به عنوان یکی از کانونهای پر تپش و پر سر و صدای شعر معاصر یاد کنیم که جدای از بوشهر، منطقهای است که هم شاعران خوبی درگذشته داشته و هم دارای فعالیتهای شعری خوبی بوده است وتا آنجا که یادم است مرکز همایش های شعر جوان در هرمزگان برپا شده بود؛ البته نه به دلیل فعالیت مدیران فرهنگی اش بلکه به دلیل فعال بودن این منطقه و رشد تولیدات ادبیاش. خیلی از دوستان ما نیز سالها در این منطقه زندگی کرده اند؛ مثل جناب بهمنی که از طریق ایشان با شعر و شاعری جزایر بیشتر آشنا هستیم .
در این سالهای اخیر مجموعه های مستقل که جدا از پیوستگی به نهادها و یا مناطق آزاد در جزیره کیش جلسه تشکیل میدهند در کتابفروشی ها و اماکن فرهنگی گرد هم میآیند که با من نیز ارتباط تنگاتنگی دارند و من هم در معرفی مهمانها و حضور در برنامههای خود از طریق فضای مجازی و گفتگوهای تلفنی و ارسال نوشتار با اینها همکاری می کنم. اینهسته قوی مدتی است رویداد های ادبی ایران را جز به جز با موضوع دوره ادبیات مدرنیسم دنبال میکنند و هر برنامه آنها به چند شخصیت، اختصاص دارد .آدمهای بسیار موجه و محترمی که دعوت این گروه مستقل ادبی را می پذیرند و انگیزه خود من هم از آمدن به اینجا ارتباط با این دوستان بود که به طور جدی درحوزه شعرفعال هستند.
از طرفی باید اشاره کرد که خاصیت جزیره کیش این است که فرصت مغتنمی ایجاد می کند برای کسانی که سروصدا و هیاهو و شلوغی شهرهای بزرگ خود را رها کرده و به دنبال محیط آرام ومناسب اند تا بتوانند ایدهها و خلاقیت خود را بروز دهند.
به نظر شما شاعر در وهله اول باید نسبت به محیط پیرامون خودش تعهد داشته باشد؟
من به عنوان یک پیشنهاد و نظر می گویم که هر منطقه به گویش های محلی و بومی خودش باید بیشتر توجه کند. به این علت که گاهی اوقات از منظر همین گویش های بومی است که میتوان فرهنگ بومی را حفظ کرد. من خودم کرد هستم. در منطقه کرمانشاهان و ایلام چند قطعه شعر به زبان کردی گفتم که نفوذ خوبی در دل مردم این منطقه پیدا کرد. من حدود ۲۰ بیت سرودم. وقتی بر دل مردم نشست هرکس یک بیت به آن اضافه کرد و تقریبا ۱۰۰ بیت شد. این خاستگاه عمیق بومی و اقلیمی که زبان بومی دارد باعث میشود که من توصیه کنم هر کسی که میتواند در کنار زبان معیار و رسمی، به زبان بومی هم شعر بگوید، هرگزدریغ نکند.
از آنجایی که شما خودتان متولد شهرستان هستید و با فضای حاکم در شهرهای کوچکتر بیشتر آشنایید، به نظر شما شاعران این شهرها، بیشتر با چه محدودیتهایی مواجهاند؟
متأسفانه حمایت نکردن از زبان بومی واقعیت تلخی است. من چند سال پیش در کنکره ای که برگزار شد بخشی را اختصاص دادم به زبانهای بومی که اسمش را زبانهای خاموش گذاشتم. نوعی کنایه و اعتراض در آن بود که این زبانها مورد حمایت قرار نمیگیرند و مورد توجه نیستند و بیشتر به زبان رسمی توجه میشود.
از محدودیتهای بخش بومی این است که مشکل نوشتاری دارند؛. یعنی جایی که بشود رسم الخط معیاری برای نگارش زبان بومی طراحی کرد وجود ندارد.حتی در همین شعر جدی نیز مشکل رسم الخط داریم . هر کس به شیوه خودش مینویسد یکی به حروف توجه میکند و دیگری به حرکات. داشتن رسم الخط واحد باعث میشود زبان های بومی ما بتوانند گفتار را به نوشتار تبدیل و به شکل اثری مکتوب منتشر کنند. باید گفت اکنون که امکانات بهتر شده است و امکان انتشار فایلهای صوتی به زبان بومی و محلی وجود دارد، نمیتوان بهانهای آورد. اینجاست که علاقه خود افراد را طلب میکند و حمایت مراکزی مانند مرکز فرهنگی و هنری منطقه آزاد یا فرهنگسراها.
درمنطقه ما یعنی ایلام زبانهای بومی اصالت بیشتری دارند و همچنین در مناطقی مانند جنوب شیراز در ناحیه لار زبان اچمی طرفداران بسیاری دارد، یا در بندر با توجه به دوستان بندری که دارم، می دانم زبان بومی از استقبال خوبی برخوردار است. هم چنین لرستان، همدان و مشهد زبان بومی قابل توجهای اند؛ مخصوصا مشهد که بیشتر از همه درآن گویش های بومی رواج دارد وبسیار راحت ترانه سرایی می کنند. در منطقه ایلام و کرمانشاهان ما شاعران متشخص زبان بومی داریم مانند شاعر بزرگ مرحوم حشمت منصوری که جز شاخص های شعر کردی محلی و جز افتخارات استان بود و درگذشت او توجه همه را به خود جلب کرد. این بزرگان به حوزه ادبیات بومی توجه کردند و از آنها فایلهای صوتی نیز منتشر شده است. اما خیلی بها داده نمی شود.
خود شما چه تلاشهایی در رابطه با این مساله مهم حفظ زبانهای بومی انجام دادهاید؟
دردنیا ملتها به آداب و رسوم توجه بسیاری میکنند و این چنین اتفاقاتی در کشورما نیز یک الزام محسوب می شود. من نیز تا جایی که مسئولیت داشته باشم عمل می کنم. به عنوان نمونه در یک جشنواره کشوری، بخشی به نام «زبانهای خاموش» را اضافه کردم و به تعدادی از شاعران بومی هدایایی تقدیم شد.
من تا آنجا که در توانم بوده خودم آثاری را با موضوع زبانهای بومی سرودم و قطعاتی را گفته ام که یکی از این قطعات را خانم هانا کامکار بازیگر و خواننده سرشناس با آهنگسازی جناب خلعتبری خواند که بسیار بین کردهای داخل و خارج ایران معروف شد. هم چنین به تازگی قطعهای به زبان کردهای لبنانی به ایشان دادهام؛ برای همدردی و همدلی با حادثه انفجار بیروت .
با توجه به گسترش روزافزون فضای مجازی، به نظر شما این فضا تا چه اندازه در پیشبرد شعر و شاعری موثر بوده است؟
فضای مجازی وضعیت ادبیات را خیلی تحت الشعاع قرارداد و ازحالت پیشین به شرایط جدید منتقل کرد. در واقع میتوانم بگویم ویترین ادبیات را عوض کرده است. یعنی چهرههایی که پیش از فضای مجازی ویترین بودند، به نوعی کنار رفتند و چهرههایی دیگر مورد توجه قرار گرفتند. البته ممکن است عدهای به این موضوع انتقادی نگاه کنند. زیرا امکان دسترسی همه به انتشار اثارشان فراهم شده است. ازطرفی ما تراز جدی برای نقد آثارادبی نداریم و با جامعه فرهیختهای که اثر خوب را از بد تشخیص دهد، مواجه نیستیم. اکنون هم درفضای مجازی می بینید که گاهی آثار سست و پیش پا افتاده به بزرگان ادب فارسی نسبت داده می شود. وقتی قوه شنیداری و دیداری مردم در خواندن آثار بزرگان آموزش حداقلی دیده است، باعث میشود که ویترین شعر ما هم عوض شود؛ یعنی کسانی طرف توجه قرار بگیرند که شعر آنها به نوعی به جای اینکه حس زیبایی شناسی مخاطب را تحریک کند حس کنجکاوی او را تحریک می کند.
بنابراین درجامعه ما که آموزشها کم و ناچیز است، چهرههایی در فضای مجازی تبدیل به عناصر درجه یک ادبی میشوند که کمتر مورد توجه هستند. البته رفته رفته پایگاه ادبی شکل گرفت و نقد در فضای مجازی جدیتر شد. به نحوی که اگر اثری به غلط به کسی منسوب شود، به سرعت کمپین تشکیل میدهند تا جلوی چنین اتفاقاتی گرفته شود.
به طور کلی من تاثیر فضای مجازی در ادبیات را رو به رشد و مثبت میبینم و حداقل میتوانم بگویم به فاجعه تبدیل نشده است؛ میتوان علت این امر را، واکنشها و آشنایی بیشتر مردم با فضای مجازی و استفاده از اینترنت برای مطالعه کتاب دانست.
در خصوص حضور پررنگتر ادبیات در سطح شهر، به نظر شما چطور میتوان از فضای شهری استفاده بهینهای کرد؟
یک ویژگی مهم کیش این است که محل اجتماع اقوام است و حضورگویشهای متنوع و رایج درآن باعث میشود بتوانیم از آن به عنوان ایران کوچک یاد کنیم و طبیعتاً ایجاب میکند درعناصر هنری و در هنرهای تجسمی و در فعالیتهای فرهنگی- هنری همه اینها مورد توجه قرار گیرد. همانطور که در شرکت نفت فلات قاره هر یک از سکوها به نام شهری و منطقهای نامگذاری شده من دوست دارم به عنوان ایلامی وقتی به کیش میآیم شاهد یکی از علایم شهرم مثل مفاخر و چهرهها و یا یکی از جلوههای شهرم باشم. مثلاً قلاقیران که یکی از ارتفاعات مشهور از نظر شکل و ترکیب درشهر ماست و من دوست داشتم از این منطقه شاهد نماد هایی درکیش باشم.
شما به عنوان کسی که سراینده اشعار بسیاری برای تیتراژ سریالها و فیلمها بودهاید، نظرتان نسبت وضعیت امروز این حوزه چیست؟
تقریباً غالب افراد آشنا با فضای ادبی وآشنا با فضای موسیقی کشور حس خاطرهانگیزی نسبت به تیتراژهای تلویزیون دارند به ویژه آثاری که از این طریق به عنوان آثار الگو مطرح میشود؛ چه در زمینه آثار آیینی ، نغمات ، نوحه ها ، مداحی ها و چه در زمینه شعرها و سرودها که متأسفانه اکنون بسیار کمتر شاهد چنین آثاری هستیم. بخشی به دلیل تکبر مدیران کلان تلویزیون و حذف چهرههای رسمی هنر ما در سالهای گذشته است. چون مدیریت صداوسیما نسبت به مولدان آثار فرهنگی و هنری نگاه غلطی دارد. تصور می کنند که ابزار شهرت هنرمندان میشوند،در حالی که کاملاً برعکس است و اینان باعث شهرت رسانه میشوند.
متاسفانه شرایط عوض شده اما ذهنیت هنوز در صدا و سیما متروک مانده و محصول آن هم همین مجموعه مردهای است که چه در فیلمسازی و چه درتولید فرهنگ و هنر و فکر و اندیشه، شاهد آن هستیم. تقریباً میتوان گفت صدا و سیما از ضعیف ترین و نازلترین درجه های هنری برخورداراست و به یک ابزار سیاسی برای پیشبرد عقاید و افکار و اندیشه عدهای تبدیل شده است. چنان که بسیاری از چهرههای ادبی حذف شدند؛ درهمان دوران درخشان تیتراژها تا دهه ۸۰ بسیاری از چهرههای درخشان ادبی حضورداشتند؛ حتی خود من تیتراژ مجموعههایی مانند دلنوازان، ارمغان تاریکی، شیدایی، را سرودم که این کارها بسیار چشمگیر بود.اما به یکباره الزام کردند که این افراد نباشند. چه جرأتی و چه اجازه حقوقی برای حذف آدمها دارند؟ متأسفانه صدا وسیما در زمینه حذف افراد هیچ وقت پاسخگو به هیچ ارگانی نبوده است و برای حذف افراد هم هیچ نامه نگاری و سندی رد و بدل نمیشود؛ جز اقوال گفتاری که قابلیت پیگری قانونی هم نداشته باشد. تهیه کنندگان را تهدید میکنند که چنانچه فلانی در تولید موسیقی یا شعر سهم داشته باشد، کارت مجوز نمی گیرد.
تهیه کنندگان هم معمولا ریسک نمیکنند و قبلش استعلام میکنند. مثلاً از بنده برای حضور در برنامه یکی از مجریان مشهور دعوت به عمل آمد اما بعد که استعلام کرده بودند با حضورم مخالفت شده بود. توقع دارند در موضع گیری ها و در نقد سیاسی و اجتماعی پیرو بخش نامه های سازمان عمل کنی و نگاه مخالف را برنمیتابند. مانند خطیبان بسیار مشهوری که تلویزیون امکان حضور به آنها نمیدهد اما در فضای مجازی طرفداران بسیاری دارند. اما متأسفانه ساعتهای زیادی از تلویزیون به به آدمهای مسالهدار و بیسواد و بی ذوق اختصاص داده میشود. البته در خصوص این مجموعه که همچون تابوت مردهای است بیشتر از این نمیتوان حرف زد مگر اینکه دستی از غیب بیرون آید و کاری کند تا به روزهای شکوهمند خود باز گردد.