شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۵:۱۸
کد خبر: ۱۱۸۰۰۰
|
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۸
دومین شب از مراسم عزاداری فرهنگ و رسانه با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی و در فضای باز فرهنگسرای رسانه برگزار شد.
روضه‌خوانی عصر عاشورا در شعر آیینی/ ماجرای سربازی که به پیروی از «حاج قاسم» پیروزی در برابر داعش را به ارمغان آورد
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری فرهنگ و هنر، مراسم عزاداری اهالی فرهنگ و رسانه با حضور اهالی رسانه، مردم و عزاداران سیدالشهدا در فضای باز مجاور فرهنگسرای رسانه برگزار شد.

در ابتدای این مراسم و پس از قرائت قرآن، حجت الاسلام و المسلمین مهدیار صحبت کرد و گفت: در شب گذشته درباره افرادی صحبت کردیم که به دلیل صفات نیکویی که دارند مورد توجه همه قرار گرفته و در دلشان جا می‌گیرند. یکی از مثال‌هایی که زدیم، شهید سلیمانی بود که دل‌های بسیاری را به سمت خود کشید چون صفات نیکویش بسیار زیاد بود.

وی با نقل خاطره از دلاوری‌های سردار دلها از زبان یکی از مدافعین حرم صحبت‌های خود را ادامه داد و گفت: خاطرم هست یکی از مدافعان حرم با من صحبت می‌کرد و خاطره‌ای را از رشادت‌های سردار دلها بیان کرد. او می‌گفت که در یکی از عملیات‌ها داعش آتش زیادی را به سر ما می‌ریخت و اصلا نمی‌دانستیم که چه کار کنیم. ناگهان یاد یکی از دلاوری‌ها و شجاعت‌های حاج قاسم افتادم. ایشان در یکی از جنگ‌ها و در چنین شرایطی که داعش آتش زیادی را به سر ما می‌ریخت، ناگهان سوار بر موتور شد و با ترفندی خود را به بالای خاکریز رساند.

او خطاب به نیروها گفت که شما لشکر امام حسین(ع) هستید؛ از چه می‌ترسید؟! همین جمله ایشان و شجاعتی که به خرج داد باعث شد که نیروها جان گرفته و دوباره به دشمن حمله کنیم و پیروز شویم. آن روز هم همین اتفاق افتاد. یاد حاج قاسم افتادم و خودم را به بالای ساختمان نیمه‌کاره‌ای که اطرافمان بود رساندم و شروع به اذان گفتن کردم؛ همین رجزخوانی باعث شد تا روحیه بگیریم و پیروز شویم.

حجت الاسلام مهدیار در بخش دیگری از صحبت‌های خود ضمن اشاره به زهیر بن قین یکی از شهدای کربلا گفت: زهیر بن قین یکی از شهدای کربلا است که می‌تواند درسی برای ما باشد. او در ابتدا نمی‌خواست با امام حسین دیدار کند اما بعدا به ایشان پیوست و حتی در شب کربلا خطاب به اباعبدالله می‌گفت که دوست دارم برای شما کشته شوم، دوباره زنده شوم و باز هم برای شما کشته شوم و این کار هزار بار رخ بدهد.

در بخش دیگری از این برنامه سیدعلی رکن‌الدین شاعر آیینی جوان شعرخوانی کرد. او سروده عاشورایی خود را چنین خواند:

من آن نیم که خزان و بهار گریه کنم
چو ابر با تشر روزگار گریه کنم

مخواه روشنی بزم این و آن باشم
که شمع باشم و در شام تار گریه کنم

نخواستم که به داغی کنم گریبان چاک
گلاب باشم و روی مزار گریه کنم

من عاشقانه سرایم ولی نمی‌خواهم
در التهاب رسیدن به یار گریه کنم

ز درد و غصه دنیا مگو که می‌خندم
بگو حسین که من زارزار گریه کنم

**

نافع بن هلال می‌گوید در سیاهی شام بودم
کربلا پشت خیمه‌های حسین پاسبان شب دهم بودم

در میان خیام می‌گشتم، نور فانوس‌ها نمایان بود
هر کسی در میان خیمه‌ خویش گرم تسبیح و ذکر قرآن بود

در میان سیاهی آن شب، شبهی از سپیده را دیدم
دست بردم به قبضه شمشیر جلو رفتم، سوال پرسیدم: کیستی؟

نیمه شب چه می‌خواهی؟ نام خود را بگو و الا من…
گفت: نافع! حسین زهرایم؛ گفتم ای جان فدایت، آقا

من فکر کردم که از سپاه شریر به شبیخون درآمده پستی
گفت: نافع! خدات خیر دهد که نگهبان این حرم هستی

گفتم آقای من چه می‌کردی؟ دیدمت خم شدی تو چندین بار
مطلبی هست با غلام بگو، امر داری به دوش من بگذار

گفت: نافع! ببین بیابان است، بوته تیغ‌دار بسیار است
عصر فردا که ما شهید شدیم، حرمی در بلا گرفتار است

عصر فردا به خیمه می‌آیند، عصر فردا فرار باید کرد
خاک این سرزمین پر از خار است، چاره‌ای را سوار باید کرد

دخترانم غروب فردا را می‌دوند از جفای مردمِ ترس
بدنم زیر تیغ‌ها اما دل من پیش دخترانم هست

گفت: نافع! کنون که نیمه شب است، راه صحرا بگیر و جانت را ببر از این بلا
که بیعت ما بیش از اینها برت امانت راد،

گفتم آقای من کجا بروم؟ جان ناقابلی که من دارم،
برگ سبزی است تحفه نافع بیش از اینها به تو بدهکارم

نافع بن هلال روز دهم دست‌هایش جدا ز پیکر شد
از نسیم گلوی خونینش دشت کرب‌و بلا معطر شد…

پس حمید بن مسلم ازدی بعد از آن راوی مصیبت بود
گفت: بعد از حسین، کرب و بلا صحنه بدترین جنایت بود

عصر روز دهم، شفق خون شد، مادیان، خون به یال می‌آمد
در پی چند آهوی زخمی گله گله شغال می‌آمد

می‌دویدند با دل مضطر، دختران حرم، پریشان حال
کاش راوی دروغگو باشد، در عبارات غارت خلخال

کاش راوی دروغگو باشد در همان خط که گفت معجر را
این گزارش دروغ باشد کاش، برد از گیسویی گل سر را

پس حمید بن مسلم ازدی بر مصیبات دحر پایان داد
گفت: آن روز دیدم از ترسش دختری زیر بوته‌ها جان داد…

دختر دردانه‌ات به اشک بشوید بر سر تو گر کسی شراب بریزد
در غم او بی‌حساب اشک بریزید، چون گنه خلق بی‌حساب بریزد

در پایان این مراسم، امیرحسین یوسفی، مداح اهل بیت به ذکر مصیبت و روضه‌خوانی پرداخت.
مطالب مرتبط
نظر شما