پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر/ دیدن و تجسم صحنه و لحظه رضایت سلبریتیها در مواجهه با پدیده های سیاسی و اجتماعی برای هر مخاطبی میتواند جذاب باشد. علت واکنش نشان دادن بی فکر و تامل را باید در موج سواری افراد جستجو کرد،همان هایی که در لحظه اعدام آماده تماشا هستند.
بخشی از این میل به گسترش ابتذال و جوگیری، به دلیل علاقه توده به ابتذال است که با نظر پراکنی و کامنت های «بهنوش بختیاری»ها و «مهدی هاشمی»ها «حمید فرخ نژاد»ها «رامبد جوانها» و دیگر شاخ های سلبریتی شکل میگیرد.
گروهایی از آدمها که روزانه برای خود نظرهایی غیر کارشناسی در مورد جامعه،عشق، سیاست و مسائل مختلف ارائه میدهند، اجتماعی مسموم که در یک پیوستار شور_انزوا ،تایید - تکذیب ، خاطره - مخاطره تولید می کنند که برای جامعه سمی مهلک است .
به زعم بوردیو در این «میدان» به وجود امده ،روانشناس ،هنرمند و سلبریتی تقلبی و دروغین ساخته میشود که برای ارتزاق،شهرت و دیگر دلایل شخصی به یک نقاب برای جبران معنای وجودی خود و مردم پناه می برند .
داعیه این و آن می شوند ،حامی افراد می شوند و اظهار نظر های هیجانی می کنند و در نهایت انتخابی که توامان با شور و تفاخر و خود بزرگ بینی و خودنمایی است تن به هرعمل احمقانهای می دهند.این خطرناکترین چرخه هویت یابی دروغین آدمها است، آدمهایی که در زمان خودنمایی گاهاً احمقانهترین انتخابهای ممکن را میکنند.
انسانهای قلیلی را میتوان یافت که از این شور و نیاز و تمنا عبور کرده و با خود صادق باشند. تلاش درتخلیه هیجانات عاطفی و آنی به هر قیمتی با توسل به اعمال و اَکت های بی اندیشه ، بسیار خطرناک است.
به زعم فروید «لغزش های زبانی» در گفتگوها و اظهارنظرهای روزمره تماما ریشه در ناخودآگاه دارد.«بهاره رهنما»هایی که در تلاشند تا فَکت و حقیقتی را به زعم خویش صادر کنند را میتوان فهمید که چطور ناگهان به اصل خویش یعنی «بردگی مغز» بر می گردد،وقتی که با لایک کردن ها،همراهی ها و دیده شدن ها «ارضا و راضی» می شوند .
برای نمونه این روزها تعداد زیادی از سلبرتیها اعتراض خود را به جنگ روسیه اعلام کردهاند. اما ویدیو «مهدی هاشمی» در این بین منحصر به فرد و عجیب است. او شیشه مشروب روسی را پس از اعلام نظرش به زمین پرتاب کرده و آن را میشکند.
آقای هاشمی به خاطر خاطراتی که ساختید ما نگران شما هستیم.بهتربود این عمل شتابزده را انجام نمی دادید، قدری هیجان را کنترل می کردید و به آسیب ها و عواقب خود می اندیشید که مجبور نشوید در ویدیویی دیگر «واقعه» را خرابتر کنید و یک «فاجعه» بسازید .
نمی شد قدری ریسک این عمل را در نظر میگرفتید که اکنون بخواهید از این فاجعه مجازی روند دیگری بسازید .جبر و فشار توجیه تان در نگاه و بیان شما موج می زند اما کاش چنان نمی کردید که حالا مجبور شوید داستانی کذایی بسازید .ویدئوی دوم بیشتر توهین به شعور مخاطب بود تا شفافسازی، سلطان صاحبقران!
شما اگر قدری اندیشه می کردید از همه ممیزی ها و ممنوعه ها و جبهه گیری های غیر منطقی آگاه می بودید که این واکنش ها نه تنها کارساز نیست که برانداز است .آیا نمی دانستید نتیجه چنین نظر ابتدایی چیزی نیست جز اصلاح و توجیه نیست.
حمید فرخ نژاد نیز در اعتراض به جنگ اکراین ،جایزهای را که برای یک فیلم ضد جنگ از روسیه و جشنواره مسکو دریافت کرده بود در قالب ویدیو و «حرف» به آنها باز می گرداند. ایا این رفتارهای پوپولیستی به کار مردم اکراین و یا به گوش دولتمردان روسیه می رسد . چه لزومی دارد وقتی ما سوپر استارهایمان جایی فراتر از مرزهای خودمان ندارند این واکنش جز خرید محبوبیت هواداران به چه کاری می اید؟
همچنین بهنوش بختیاری در اینستاگرامش می نویسد:« کاش میشد چهرهام فقط برای همسرم بود. گاهی وقتها افسوس میخورم که بازیگرم!» خانم بازیگر این حسرت ها و پشیمانی برای فالورهای شما نیز هست .شماهایی که خدمت به شوهر را به خدمت به مردم ترجیح داده اید چه خوب است الان یک تغییر شیفت دهید و به خدمت به خانواده کنید و فضای مجازی و فالورهایتان از چهره محبوبتان در سینما و تلویزیون محروم کنید. باشد که هم شما رستگار شوید هم چهره های دیگر ادامه دهنده راه پر حسرت و پربار شما باشند .
تقصیر از آن ماست .کسانی که به دست خودمان در هنر جای دادیم، روزی برای تبلیغ شال و چای ،روزی حمایت از اکراین ، برهه ای برای گرانی ، زمانی برای حمایت از کارگران و روسای جمهور و گاهی برای حمایت از سگ ها و گربه ها قد علم می کنند و بال بال میزنند،یادتان بیاید که هر ذوق زده ای را از خیابان وارد قاب هنر کردن، دستآوردش می شود این،چه کاشتیم که امروز توقع برداشت داریم؟
دریوزههای دُگم اندیش ،که دچار توهمی خودشیفته اند و معتقدند که دیگران فهم ودرک ندارند.از هر سوژه ای بهره می برند ،گالری ترتیب می دهند ، آلبوم می سازند ،ویدیو میگیرند و تنها «شور و شعور بی اندیشه» خود را نمایان می کنند. جای «فکر» را با «عمل» جا به جامی کنندو در این میان چه اندیشه های سترگ و بسیاری در خیال و گمنامی شکل نمی گیرد و از میان می رود و یا مردم اقبالی به آن ندارند و یا دسترسی نمی یابند .
.. و ما مردم ،چه عشق ها که نگفته در دل هایمان قرار گرفت،چه خشم هایی که فرو خورده شد،چه حق هایی که از سر ترس و ضعف از میان رفت .