پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۲۵
رسانه به عنوان ابزاری برای انتقال فرهنگ، هنر و اندیشه های بشری در بین جوامع انسانی شناخته شده است که توسط اصحاب فرهنگ و هنر، برای انتقال و ثبت آثار و آفریده های بشرِ اندیشمند مورد استفاده قرار می گیرد. از مهمترین اهداف و وظایف این رسانه ها می توان به " دریافت نیازهای اساسی جامعه، فرهنگ پذیری، آموزش، اطلاع رسانی، توسعه فرهنگ عمومی، آشنا کردن مردم به اصول زندگی نوین، توجه به وحدت ملی و دینی و..." اشاره کرد.

به عنوان مثال، روزنامه ها یکی از اولین رسانه هایی بودند که به صورت روزانه جدیدترین اخبار و اطلاعات را در حوزه های مختلف فرهنگی، هنری، ورزشی، سیاسی و اقتصادی به اقشار مردم منتشر کرده و می کنند .

در عصر نوین، برخی از صاحب نظران رادیو، تلویزیون، روزنامه ، مجله و... را در جرگه رسانه های سنتی به شمار آوردند، به این دلیل که در این گونه رسانه ها، ارتباط همیشه یک سویه و به شکل خبر به مخاطب منتقل می شود؛ از نظر آن ها مهمترین اشکال در رسانه های سنتی این است که نسبت به درست ‌و غلط بودن اطلاعات نمی توان مطمئن بود و گاهی هم موجب رواج توهم خبری و شایعه در جامعه خواهد شد.

در این گونه رسانه ها، ارتباط بین اشخاص «فرو دست» جامعه بسیار محدود بوده و یا مانع رسیدن نیازهای مردم به شکل حقیقی و آنگونه که واقع شده است می گردد. اما هنوز مردم این گونه ابزار خبر رسانی را به عنوان یکی از موثق ترین وسیله انتقال اخبار و اطلاعات می شناسند و استفاده از آن را جزو مایحتاج اولیه ارتزاق فکری خود می دانند که هر روزه زمانی را برای مطالعه آن اختصاص می دهند.

نا گفته نماند که در شرایط پسا استعماری، واژه ی «فرو دست» به مفهوم «مظلوم» و یا فقیر اقتصادی در نظر گرفته نمی شود، در حقیقت به گروهی که دسترسی هر چیزی به آن ها محدود بوده و یا قرار نمی گیرد، «فرودست اجتماعی گفته می شود.

با ظهــور نظریه های جدیــد علمی، اجتماعی، فلسفی و... مانند نظریه «نســبیت» و یا اصل «عدم قطعیت» ، اندیشمندان و متفکــران علــوم انســانی، ادبــی و هنری به این فکر افتادند كه از مفاهیم سُلب و تغییرناپذیر، گامی فراتر بگذارند و بــا این نظریات جدید که زاده ی عصر مدرن و پست مدرن بود همــگام شــوند.

برخــی از هنرمنــدان حیطــه هنــر چند رسانه ای از جمله «کتی پاترسون»، توانستند مفاهیمی همچون به کارگیری ابعاد دیگری از فضا و زمان را در آثار هنری خود انعکاس دهند. پیش از این آثار هنری در حوزه های مشخصی همچون نقاشی و مجسمه سازی تقسیم بندی می شدند و هر یک از این حوزه ها به عنوان رسانه ای خاص قلمرو خاص خود را تعیین می کردند.

 تقریبا از سال 1960 به بعد یعنی با کمرنگ شدند مرز بین «هنر و نا هنر»، قلمرو رسانه ها نیز دچار دگرگونی شد. یعنی خاستگاه «ابژه هنری/روزمره»، نه خودِ ابژه بلکه در تجربه ی اشخاص جستجو می شد.

از چند دهه ی پیش، یعنی همگام با تغییر و توسعه ای که در علوم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تکنولوژی به وجود آمد، ما شاهد دگرگونی های گسترده ای در زندگی انسان معاصر بودیم که برخی از نویسندگان و پژوهشگران از آن به عنوان «انقلاب رسانه ای» نام بردند.

در این گونه رسانه های جدید، مخاطب توانست با بهره برداری از سرعت اطلاعات در پردازش، آنالیز و انتقال آن به دیگران بهره جوید. در اوایل قرن بیستم نظریاتی مانند تابش اجسام، دوگانگی موجی- ذره ای ذرات مادی و نور، نسبیّت ِ عام و خاص، پیوستار زمان و مکان چهار بعدی، اصل عدم قطعیت و وجود مکمل های متناقض، جهان دیگری را تصویر می کرد؛ جهانی که در تشریح پدیده های آن قطعیتی وجود نداشت. رسانه های جدید نیز باید می توانست در چارچوب این نظریات جوابگوی نیازهای معنایی و بصری نو در هنر باشد.

نقـش حیاتی رسانه های هنری در زندگی بشر، موجب شد تا انسان امروز برای شناخت ابعاد دیگری از «هستیدن» مثل زیبایی شناسی ابعاد گوناگونی از زمان، مکان، رنگ، نور،... نیازمند شناخت بهتر و وسیع تری از رسانه های نوین باشد، تا آن جا که بعضی از جامعه شناسان و پژوهشگران، درباره ی تأثیرپذیری هنر از رسانه و عمومی شدن و بازتولیـد پـذیری مکـانیکی اثـر هنـری، نظریـات قابل توجهی ارائه کردند.

در عصر نوین، رسانه و هنر نیز تعریفی نو پیدا کرد. در این عصر صدا، نورپردازی، فیلم برداری، وب و اینترنت، ... نام هنر به خود گرفت؛ به عنوان مثال، هنر صدا، هنررنگ پردازی، نورپردازی،... نیز در گروه هنرهای چند رسانه ای جای داده شد، زیرا در عصر جدید چند رسانه ای،انتقال مفاهیمی مثل مفاهیم اجتماعی، سیاسی، فلسفی،...به زبان هنری روایت می شوند.

به عنوان مثال «ادوارد لوســی اســمیت» از اصطلاحی به نام «هنر چند رسانه ای» نام می برد که در قرن بیستم برای هر ترکیب از رســانه های دیجیتــال، تصاویر، گرافیک، صدا، ویدئو، انیمیشن و متون نوشتاری مورد استفاده قرار می گیرد؛ این هنر را می توان بــه هنرهایــی مبتنــی بــر رســانه های دیجیتــال و غیردیجیتــال تفکیــک کــرد.

در میــان گرایش هــای هنــر چند رسانه ای، «رسانه ی چیدمان»، در ارتباط با انواع دیگر هنرها، فرآیند خلاقانه را فراســوی اســتودیوها و در فضای جامعه وسعت می بخشد. در این نوع از هنر، «چیدمان» به شــیوهای متفــاوتی فضــا را به چالش می کشـد. یعنی در چنین حالتی حجــم بســیاری از آثــار هنــری، بــا این نگاه طراحی می شوند که دیدن آن در جای اصلی ضرورت نداشته باشد.

در عصر حاضر هنر به شکل گسترده ای از رسانه های نوین تأثیر پذیرفته و تبدیل به هنری تعاملی شده است، تا جایی که خود را به عنوان یک هنر رسانه ای و بر پایه تعاملات اجتماعی مخاطبین خود را مهم می داند؛ هنرمند امروز نیز با کمک فن آوری های نوین رسانه ای، دیگر مخاطب آثـار خود را به صورت منفعل و مجهول الهویه نمی خواهد، بلکه می خواهد او نیز نقشی پویا و فعال در فرایند خلـق و سودمندی اثرش داشته باشد.

در هنر تعاملی، مخاطب در آفرینش و هویت بخشی به یک اثر نقش مهمی ایفا می کند، او در جایگاه یک اثر جدید با هنرمند شریک می شود و خود در مقام آفرینندگی، نظام های «رمزگانی» متعددی می سازد. در این جا هنرمند به عنوان گردآورنده ی مواد، مصالح و نقطه آغازین یک ایده نقش خود را در کنار مخاطب می پذیرد؛ او همچون مخاطب در فرآیند ساختن متن هنری در لحظاتی سازنده و نظاره گر است و نقش خود را به مخاطب واگذار می کند.

با ظـهور رسـانه های نوین، «رسانه و ارتباطات» نقش بسیار مهمی در هویت بخشی به آثار هنری بر عهده گرفتند، تا جایی که ماهیت زندگی انسان معاصر را تحت تاثیر اطلاعات و داده های خود قرار دادند. این گونه رسانه ها به دلیل برخورداری از ویژه گی هایی چون فن آور بودن، سرعت انتقال اطلاعات و در دسترس همگان بودن و سهولت استفاده، در لایه های عمیقی از زندگی انسان معاصر نفوذ کرده است و ابعاد ارتباطات انسانی را به اشکال نوین و دیگرگونی هدایت کرده است.

البته هنر جدید نیز به عنوان یکی از ابزارهای ارتباط دهنده ی در زندگی انسان معاصر، از این تأثیرپذیری رسانه ای بی بهره نبوده است . با کمک رسانه های نوین، مخاطبان به یکی از متعامل ترین و مکمل ترین بخش از آثار هنری تبدیل شده اند. در سال های پایانی قرن بیستم و با ظهور هنر عکاسی و صنعت سینما، شاهد تغییر و دگرگونی های اساسی ومهمی در شیوه ی پیام رسانی بوده ایم.

در همان سال ها، والتر بنجامین در نوشته های خود، فیلم و عکاسی را نمونه بارزی از «رسانه جدید» دانست که «باز تولید پذیری هنر» را ممکن ساخته و آن را به اشتراک همگانی می گذاشت. رسانه به عنوان یک هنر جدید، بر پایه تعاملات اجتماعی مخاطب شکل گرفته است. رسانه های نوین، با استفاده از فن آوری، به ویژه فن آوری دیجیتال، این امکان را به کاربر می دهد که خود را نه در قالب یک مخاطب ساده، بلکه به عنوان یک متعامل در دنیای مجازی پیدا کند.

در دنیای رسانه ای جدید، هر بیننده به کمک امکانات فن آورانه ی نو، توانسته است خود را در جایگاه یک عنصر فعال و آفریننده قرار دهد. این گونه هنر با استفاده از رسانه های نوین [و دیجیتال]، توانسته است در ابعاد وسیع و گسترده ای تعاملی شدن خود را به شکل یک ماهیت اجتماعی تر و کاربردی تر تثبیت کند.

منابع:

نظریه و نقد پسااستعماری. آزاده شاهمیری. نشر علم.تهران 1389

سرگشتگی نشانه ها. ژان بودریار و...ترجمه ی مانی حقیقی، انتشارات تهران مرکز

نقش رسانه ای هنر در هویت بخشی به زنان فرودست: صدیقه پورمختار ، سید محمد مرندی و شمس الملوک مصطفوی. فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ تابستان 1397

تأثیر رسانه های نوین بر تعاملی شدن هنر جدید؛ زهرا رهبرنیا. مجله جهانی رسانه، پاییز و زمستان 1394 انتشارات دانشگاه تهران

مبانی هنر- نظریه و عمل: اوکویرک، استینسون و دیگران. نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها.

اهمیت فضا و زمان در هنر چند رسانه ای برای تعامل مخاطب و هنرمند: در آثار چند رسانه‌ایِ کتی پاترسون : راضیه مختاری دهکردی. نشریه هنرهای زیبا-هنرهای تجسمی

مرگ مؤلف در نظریه های ادبی جدید: دکتر حسین پاینده. فصلنامه ی فرهنگستان نشانه شناسی کاربردی: فرزان سجودی. نشر علم، تهران 1390

*کارشناس هنری
نظر شما