جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۹:۳۳
کد خبر: ۱۳۲۲۵۷
|
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۸
سارا لطفی دبیر کانون کتابخوانان سراج در نشست " دانای بی زبان" درباره رمان «بیوتن» نوشته رضا امیرخانی بیان کرد: «بیوتن» سفرنامه‌ای سیاحتی انتقادی است و آنقدر با جزئیات روایت شده که خواننده خود را در فضای داستان حاضر می‌بیند. بررسی و تحلیل این رمان نشان می­‌دهد «بیوتن» اگرچه مستقیماً به حوزه ادبیات دفاع مقدس مربوط نمی‌شود، به دلیل انتخاب شخصیت اول داستان از طیف بازماندگان جنگ از یک سو و حضور خاطرات جنگ در گفتار، کردار و کنش‌­ها از سویی دیگر و سیما، و نام شخصیت­‌ها و عنوان داستان از سویی دیگر ذیل ادبیات دفاع مقدس قابل تفسیر و تبیین است.
«بیوتن» سفرنامه‌ای سیاحتی انتقادی است / داستان ذیل ادبیات دفاع مقدس قابل تفسیر استبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، سارا لطفی  در برنامه‌ای با عنوان «دانای بی‌زبان» روز شنبه 6 خرداد ماه  که در کتابخانه سراج برگزار شده بود به معرفی و نقد کتاب «بیوتن» اثر رضا امیرخانی پرداخت و در ابتدای صحبت‌های خود گفت: «بیوتن» یکی از آثار موفق در زمینه جنگ و دفاع مقدس است که با قلم شیوای امیرخانی روایت شده است. «بیوتن» داستان ارمیا رزمنده‌ای است که تا آخر جنگ جبهه بوده اما شهید نشده و حالا بعد از جنگ هر سه شنبه سراغ دوست شهیدش، سهراب می‌رود. دوستانی که با هم قرار گذاشته بودند با هم شهید شوند اما حالا قبر ارمیا خالی است. در یکی از همین سه شنبه‌ها با دختری به نام آرمیتا یک ایرانی مقیم آمریکا آشنا می‌شود.
وی ادامه داد: ارمیا که بعد از اولین دیدارش با آرمیتا فکر می‌کند که او همان کسی است که دنبالش بوده، به تدریج و طی دیدارهای بعدیشان که باز هم در همان قبرستان است با یکدیگر در روز عید فطر قرار ازدواج می‌گذارند، اما ارمیا برای زندگی با آرمیتا، باید بلند شود برود آمریکا زندگی کند و این شروع داستان است.
او تاکید کرد: این رمان که در یک سال هشت بار تجدید چاپ شد؛ با توجه به مسائل ساختاری، زبانی و سبکی از یک سو و رویکرد اجتماعی انتقادی به جنگ و آسیب‌­های روانی و زیستی آن از سویی دیگر، هم توجه جامعه علمی و دانشگاهی را موجب شده و هم تأمل منتقدان رمان جنگ و جریان‌شناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس را در پی داشته است.
این دبیر کانون کتابخوانان سراج با بیان اینکه «بیوتن» سفرنامه‌ای سیاحتی انتقادی است و آنقدر با جزئیات روایت شده که خواننده خود را در فضای داستان حاضر می‌بیند تصریح کرد: بررسی و تحلیل این رمان نشان می­‌دهد «بیوتن» اگرچه مستقیماً به حوزه ادبیات دفاع مقدس مربوط نمی‌­شود، به دلیل انتخاب شخصیت اول داستان از طیف بازماندگان جنگ از یک سو و حضور خاطرات جنگ در گفتار، کردار و کنش‌­ها از سویی دیگر و سیما، و نام شخصیت‌­ها و عنوان داستان از سویی دیگر ذیل ادبیات دفاع مقدس قابل تفسیر و تبیین است.
او افزود: شخصیت و شخصیت­‌هایی که با یک تأویل ادبی و فلسفی از ایران جان به آمریکای تن هبوط کرده­‌اند و با توجه به این تحول درونی و برونی، از گفتمانی کاملاً شرقی و سنتی به گفتمانی دیگر در افتاده و ناخواسته این دو نیمه وجودی آنها (سنتی و مدرن، شرقی و غربی، دین و تجدّد، جنگ و صلح، زیارت عاشورا و علامت سجده واجب با آمدن نام دلار و ...) در تعامل و در مواردی تقابل هم قرار گرفته‌­اند.

لطفی با بیان اینکه در «بیوتن» تقابل سنت و مدرنیسم مکرر دیده می‌شود اظهار کرد: تقابل دو نیمه سنتی و مدرن ذهن ارمیا که مذهب و فرهنگ دو پای ثابت آنند و در این بین هر کجا که سرگشته و خسته می‌شود با دوست دوران جنگش، سهراب، درد دل می‌کند. هر چه به آخر داستان نزدیک‌تر می‌شویم این دو نیمه سنتی و مدرن به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شوند تا جایی که خود ارمیا می‌گوید« فکر می‌کنم دو نیمه سنتی و مدرن هر دو یک چیز می‌گویند اما با دو زبان متفاوت».
وی با تاکید بر تمایز «بیوتن» از رمان‌های مشابه عنوان کرد: آن چیزی که مجموعه رمان­‌های امیرخانی به ویژه رمان «بیوتن» را از رمان‌­های مشابه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس متمایز می­‌سازد مشخصه­‌های فنی و تکنیکی رمان، رسم­‌الخط ویژه و در مواردی منحصر به فرد، تکنیک اتصال و انفصال در املاء و انشاء واژه­‌ها، گویش و لهجه­‌های مختلف در یک رمان، استفاده و استخدام خاص از آیات قرآنی و خوانش‌­های هنری و بلاغی آن، دیدگاه انتقادی درباره مسائل سیاسی و اوضاع ایران پس از جنگ، استفاده از تقابل‌ها در ابعاد مختلف در زبان و بیان، نگاه متفاوت به آموزه‌­های دینی و عنوان رمان در کنار ابعاد محتوایی متن است که بررسی ابعاد و زوایای مختلف آن نیاز به تأمل بیشتری دارد.
سارا لطفی در میانه نشست بخش انتخابی زیر از رمان «بیوتن» را به عنوان آشنایی با سبک و زبان امیرخانی خواند.
سیلور من یعنی مرد ِ نقره‌ای. بی‏‌حرکت که بماند با یک مجسمه‌ی فلزی هیچ تفاوتی ندارد. تازه خودش را که تکان بدهد، دست ِ بالا مثل ِ یک آدم آهنی می‏‌شود. موی نقره‌ای، صورت ِ نقره‌ای، لباس ِ نقره‌ای، کفش ِ نقره‌ای، دست ِ نقره‌ای.

فقط دودوی مردمک چشم‌های خاکستری‏ش هستند که نوعی از حیات را در او نشان می‌دهند؛ تازه اگر آن پلک‏های سنگین ِ نقره‌ای بگذارند...
بچه‌های کوچک، اگر چه بارها او را دیده‌اند، اما باز هم از دیدن او جا می‏‌خورند. آرام نزدیک‏ش می‏‌روند. به یکی دو قدمی‏ش که می‏‌رسند، سیلورمن بدن ِ خشک ِ خودش را تکانی می‌دهد. بچه‌ها جیغ می‏‌زنند و فرار می‏‌کنند به سمت پدر و مادرشان. پدر و مادری که لب‏خند به لب ایستاده‌اند و اطوار ِ بچه‌شان را سِیر می‏‌کنند. بعد سیلورمن یکی از دکمه‌های کنترل از راه دور ضبط ِ صوت دو باندی ِ نقره‌ای‏ش را پنهانی فشار می‏‌دهد. صدایی خشن از یک حنجره‌‌ فلزی در می‏‌آید که:
- یک سیلور کوارتر کسی را نکشته است، اما به یک سیلورمن زنده‌گی می‏‌بخشد.
مادر دست در کیف می‌‏کند و سخاوت‏مندانه یک سکه‌ ربع ِ دلاری ِ نقره‌ای رنگ به کودک می‏‌دهد تا برود و بیاندازد در کاسه‌ گدایی ِ مرد ِ نقره‌ای. کاسه‌ نقره‌ای کنار ِ بساط سیلورمن است؛ کنار ِ چند روزنامه‌ نقره‌ای، یک ساک دستی ِنقره‌ای و یک ضبط صوت دو بانده‌ی نقره‌ای... سیلورمن دکمه‌ دیگری را فشار می‌‏دهد:
- گاد بلس یو!
پدر و مادر می‌‏خندند و دست ِ بچه را می‌‏گیرند و از سیلورمن فاصله می‏‌گیرند. پدر به بچه یاد می‌‏دهد که این هم روشی است برای پول درآوردن. کمی فکر می‌‏کند. پوزخندی می‌‏زند، نیم‏‌نگاهی به مادر می‏اندازد و می‏‌گوید البته شاید هم برای پول از دست دادن... بعد به کودک اشاره می‏‌کند که 25 سنت از قلک‏ش را باید به مادر بدهد. کودک برمی‌‏گردد و لب ور می‌‏چیند و غم‏ناک به سیلورمن نگاه می‏‌کند. سیلورمن نیز انگار منتظر همین نگاه بوده است، با چشمان ِ بی‌‏روح‏ش زل می‏زند به کودک.
هر روز ده‌‏ها بار این ماجرا در جی.اف.کی. تکرار می‌‏شود. ده‌‏ها بار را که در 25 سنت ضرب کنیم، می‏‌فهمیم که چندان چیز ِ دندان‏‌گیری هم جمع نمی‏‌شود، اما ده‏‌ها بار را اگر در نگاه ِ کودکان ضرب کنیم، می‌‏فهمیم که...

نظر شما