پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۴۲
کد خبر: ۱۳۳۲۸۰
|
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۹
فریبا عنابستانی در نشست ادبیات کهن کتابخانه اشراق عنوان کرد:
فریبا عنابستانی می‌گوید: الگوی داستان رزم سهراب و گردآفرید یکی از بهترین الگوهای تقابل سازی میان دو شخصیت است. از یک سو، دختری که سرشار از احساس ارزشمندی است. در زندگی اصول و استانداردهای خاص خود را دارد. به خویشتن خویش و باورهای ملی‌اش متعهد است و در مقابل، پسری که متأثر از خامی و ناپختگی، با وجود قدرت بدنی بسیار، خودکم بینی و بی ارزشی‌اش در برابر دختر دیده می‌شود.
داستان رزم سهراب و گردآفرید یکی از بهترین نمونه‌های تقابل‌سازی دو شخصیت استبه گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی فرهنگ وهنر ، فریبا عنابستانی در نشست «شاهنامه خوانی» که برای نوجوانان در محل کتابخانه اشراق برگزار شده بود در ابتدای صحبت‌های خود گفت: داستان کوتاه گردآفرید و سهراب از زیباترین داستان‌های شاهنامه است.گُردآفرید نخستین شیرزن حماسه ملی ایران است. گردآفریدِ دلربا و چالاک با این که در شاهنامه حضوری کوتاه دارد و شکست هم می‌خورد، بسیار برجسته است و یکی از گیراترین زنان شاهنامه است. وی را می‌توان مانند فرانک، ارنواز و شهرناز، نمونه زن اصیل ایرانی دانست. او در جنگاوری نیز بی‌همتاست.
وی سپس بیان کرد: در رهسپاری سهراب از توران به ایران، هنگامی که وی در جستجوی پدرش رستم است، با او آشنا می‌شویم. در مرز توران و ایران، دژی به نام سپیددژ هست. گُژدَهَم که یک ایرانی سالخورده است، بر آن فرمان می‌راند و همواره در برابر دشمن پایداری سرسختانه‌ای می‌ورزد و با این کار، دل همه ایرانیان را به آن دژ امیدوار می‌سازد.
این کارشناس ادبی ادامه داد: گژدهم پیر، پسری خرد به نام گُستَهَم دارد، و دختری به نام گردآفرید. سهراب ناچار است پیش از درآمدن به خاک ایران از این دژ بگذرد. در نبرد میان سهراب و هژیر، فرمانده دژ، سهراب بر او پیروز می‌گردد. سهراب، نخست می‌خواهد او را بکُشد، اما سپس او را اسیر کرده راهی سپاه خود می‌کند. آگاهی از این رویداد، دژنشینان را سراسیمه می‌سازد، اما گردآفرید چنان این را مایه ننگ می‌داند که بر آن می‌شود خود به نبرد او رود.
عنابستانی عنوان کرد: سهراب در پی چالش آن شیرزن به رزمگاه درمی‌آید و آن دو به پرخاش و نبرد درمی‌آیند. سهراب در برابر باران تیر گردآفرید، ناچار سپرش را به کار درمی‌آورد. وی جنگ‌کنان نزدیک گردآفرید می‌شود و نیزه او را می‌گیرد. با نیزه جامه جنگی او را می‌درد، گردآفرید شمشیر می‌کشد و با فرود آوردن آن نیزه سهراب را می‌شکند.
او اضافه کرد: سرانجام می‌بیند که توان رویارویی با سهراب را ندارد و می‌کوشد سوی دژ بگریزد. اما سهراب به او می‌رسد و کلاه‌خودش را برمی‌گیرد. تازه می‌بیند که آن پیکارگر نه مرد، بلکه دختری زیباروی است. گردآفرید به نیرنگ دست می‌یازد و به سهراب می‌گوید که خوب نیست رزمندگان ببینند که وی در نبرد با یک دختر به چنین کوشش و رنجی گرفتار آمده و به او پیشنهاد می‌کند که همراهش به درون دژ برود و دژ در چنگ اوست.

عنابستانی افزود: سهراب که خیره او شده، در دام شگرد گردآفرید می‌افتد. گردآفرید او را تا در دژ می‌آورد، سپس با چابک‌دستی بسیار به درون دژ می‌جهد و در را می‌بندد. سهراب بیرون می‌ماند. گردآفرید به بالای دژ می‌رود و ریشخندکنان فریاد می‌زند: «ترکان ز ایران نیابند جفت!» سپس به اندرز به او می‌‌گوید که بهتر است پیش از آن که رستم به آنجا برسد، همراه سپاهش به توران برگردد.
این کارشناس ادبی پس از روایت داستان با بیان اینکه الگوی داستان رزم سهراب و گردآفرید یکی از بهترین الگوهای تقابل سازی میان دو شخصیت است اظهار کرد: از یک سو، دختری که سرشار از احساس ارزشمندی است. در زندگی اصول و استانداردهای خاص خود را دارد. به خویشتن خویش و باورهای ملی‌اش متعهد است. برای خود ارزش قائل است و اجازه نمی‌دهد کسی او را دست کم بگیرد و در مقابل، پسری که متأثر از خامی و ناپختگی، با وجود قدرت بدنی بسیار، خودکم بینی و بی ارزشی‌اش در برابر دختر دیده می‌شود و او را از درون و برون دچار شکست می‌کند.

نظر شما