پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۱:۳۷
قصه ها قادرند انتخاب هایمان  را رقم بزنند و ما را به رفتارهای خاصی برانگیزانند .انسان در کنار همه  ابعاد خویش موجودی قصه گوست. به کمک داستان انسان به تجربه اش معنا می دهد، هویت را تعریف می کند و قالبی را برای رفتارش می سازد و چون این گونه به داستان و روایت خو گرفته گاهی قصه هایی که برایش تعریف می کنند به جانش می نشیند .

با قصه نگاه و نگرش آدمی تغییر می کند و چون کنشگری  فعال او دائما به عمل و اکشن فرا خوانده می شود .آدمی همیشه محسور قصه هاست .قدرت قصه ها در تسخیر ذهن و رخنه در قلب وصف ناشدنی است .بی توجهی به قصه ها کم توجهی به زندگی است .

نادیده گرفتن قصه ها نه تنها موجب محرویت رنگ شور و هیجان می شود بلکه بهترین سرنخ درباره چگونگی رفتار مردم را از بین می برد چرا که انسان حیوانی قصه گوست، وقتی در دورهمی ها به فرزند چیزی یاد داده می شود ،در محل کار درباره مسائل صحبت می کند؛ وقتی در جمع  خانواده و دوستان از یکدیگر خبر می گیریم، در واقع وارد حیطه قصه گویی شده ایم .

سرگرمی های محبوب هر آدمی، فیلم ها، رمان ها ،موسیقی ها و رویدادهای ورزشی است. اخبار و روزنامه ها مجموعه ای از قصه هایند .متون دینی مملو از قصه  اند.قصه مانند هوایی است که استثمام می شود چون آدمی تا به زبان بگشاید بی شک به وارد حیطه قصه گویی می شود .

پژوهشگران ادبیات ،هنر و موسیقی اذعان دارند که روایت به نوعی با معنای انسان بودن عجین است. قصه ها در ذهن وعمل ما بازی می کنند.قصه ها ابزارهای شناختی مایند .ما جهان را به واسطه ی قصه هایی که درباره اش می گوییم در ک می کنیم. ما با قرار دادن رویدادها در رمزگان اشنایی قصه، نظمی بر تجربه هایمان حاکم می کنیم و کاری می کنیم که نتیجه طبیعی موقعیت ها و عاملیت ها به نظر برسد .

از سویی، قصه محرکی اثر گذاراست .احساسات و روایت ها چنان عمیق درهم تنیده اند که حرف زدن از احساسات بدون حرف زدن از روایت دشوار است .
از سوی دیگر،قصه ها به تجربه ها معنا می بخشند ،رویدادها وقتی معنا دارند که بشود انها را در روایت بزرگ تری درباره خودمان یا جهان مان بگنجانیم .محال است بتوانیم بدون قصه گفتن بگوییم چه کسی هستیم، حتی فراخوان های اجتماعی و سیاسی هم به داستان نیاز دارند .

 قصه ها هویت می سازند.ما می توانیم خود را بازیگر اصلی روایت خود زندگی نامه ای خویش  ببینیم .قصه ها،کنش های مان هستند وقتی کاری می کنیم تا حد زیادی نقش بازی می کنیم ما قصه را مانند نمایشنامه ،بازی می کنیم و به شیوه هایی عمل می کنیم که در متن قصه معنا دار یا با هویت شخصیت مان سازگار باشد .

انسان با قصه هایی که دیگران می گویند برانگیخته می شوند، قصه خوب می تواند ذهن را تسخیر کند، مجذوب کند و ما را به دنیاهای دیگر ببرد. قصه ها می توانند به وجدمان بیاورند ،باورهایمان را تغییر دهند و منافع مان را تعریف کنند؛ قصه ها می توانند ما را چنان در خود غرق کنند که خودمان را بازیگران  آن قصه ببینیم .

 قصه ها می توانند مسئله برساختن خیر جمعی را حل کنند.قصه ها خلق می شوند تا به اشتراک گزارده شوند ،با کمک روایت های مشترک، اجتماع می تواند منافع مشترک خود مدارش را در حوزه هایی مثل امنیت ،حفظ منافع ایدئولوژیک و میهن دوستانه  را تشخیص دهد .

با همه این ها ،موهبت روایت همیشه بی خطر نیست، روایت هم مثل همه ابزارهای قدرتمند خطرناک است وقتی دنبال پاسخ هایی جمعی  برای مشکلات هستیم ، فهم قدرت روایت و به کار گیری محتاطانه و سنجیده اش اهمیت بیشتری می یابد .

با نگاهی به کتاب روایت و کنش های جمعی /: فردریک دبلیو میر/مترجم: الهام شوشتری زاده


نظر شما