پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۴۰
حیدر بابا روایتی از فرهنگ کهن ایران زمین مضامین اشعار شهریار سرشار از صفا و صمیمیت است حتی درد و رنج‌های آن،همدل و همدرد در کنار هم به خوشی زندگی می‌کنند؛ این روایتی از فرهنگ کهن این دیار است.
 محمد حسین فرزند آقا سید اسماعیل موسوی معروف به حاج میر آقا خشکنابی در تبریز چشم به جهان گشود. وقایع نهضت مشروطیت در تبریز باعث شد پدرش او را به روستای خشکناب ببرد. محمد حسین دوران کودکی اش را در آغوش طبیعت و روستا سپری کرد که منظومه جاویدان حیدر بابا مولود خاطرات تلخ و شیرین شاعر است.

نوستالژی در اصطلاح به معنی دلتنگی و حسرت انسان نسبت به گذشته است و به چیزهایی اطلاق می‌شود که اینک آنها را از دست داده است. در شعر شاعران معاصر غم غربت و حسرت به گذشته و دلتنگی ناشی از آن به صورت‌های گوناگون به چشم می‌خورد.

این نوستالژی در اشعار شهریار نمایان است و مباحثی مانند دور شدن از روستا، زندگی ماشینی، غم دوری از بستگان و از دست دادن آنها و غم دوری از معشوق در بیشتر اشعار او دیده می‌شود. شهریار در منظومه حیدربابا به وفور از ایام خوش گذشته با حسرت و اندوه یاد می‌کند و از روزهای تلخ و شیرینی می‌گوید که در روستا می‌گذرد و از دوران کودکی که از صبح تا شام در کوه و دشت بودند.

الله نه خوش غمسیز یاشاردیق هریان / ‏ گلدی شیلاخ آتوب آشاردیق

مضامین اشعار حیدربابا سرشار از صفا و صمیمیت است حتی درد و رنج‌های آن نیز. همه در کنار هم به خوشی زندگی می‌کنند، همدل و همدرد. شهریار در کنار زندگی روستایی از زندگی ماشینی و شهرنشینی می‌گوید که چهره زندگی را آلوده کرده است.

شهریار در حیدربابا، اندوه دل برخاسته از گذر شتابناک عمر را با حلاوت خاطرات کودکی چنان هنرمندانه در می‌آمیزد که در عمیق‌ترین لایه‌های احساس آدمی تأثیر سحرآمیزی می‌گذارد و با بهره‌گیری باورمندانه از عناصر طبیعت و ارائۀ تصاویر زیبا از آداب و رسوم روستا و نقل خاطرات کودکی، خواننده را به گذشته‌های دور زندگی بر می‌گرداند.آنگاه با استفاده از ظریف‌ترین تعابیر و اصطلاحات زبان ترکی، گذر عمر را چنان زنده تصویر می‌کند که هر انسانی را عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌دهد.

خیلی از خاطرات تلخ و شیرین استاد از کودکی تا به امروز در منظومه حیدربابا نهفته است. خواندن اشعار حیدربابا به ناگاه تو را به کوچه پس کوچه‌های خاطرات زندگی ات پرت می‌کند و باعث می‌شود برای رهایی از روزمرگی‌های زندگی ماشینی به دیوان اشعارش پناه ببری تا بلکه دل نا آرامت برای دقایقی هم که شده آرام شود و از خویشتن خویش رهایی یابی. آری لالائی حیدر بابا را نجوای شبانه ات می‌کنی تا نرم نرمک خوابت بگیرد و لختی بیاسایی. به روزگار کودکی ات وصل شوی. آنگاه حسرت سراسر وجودت را فرا می‌گیرد و بارانی می‌شوی از اشک.

کاش قایدوب بی‌رده اوشاق اولیدیم / ‏بیر گل آچوب اوندام صورا سولیدیم

باری، حیدر بابا نقاشی سحرآمیز گذشته ماست که روح زندگی در آن دمیده است. حیدربابا برشی از تاریخ زندگی شاعر و واگویه های اوست قصه‌ای پر غصه که اغلب غم دارد و صد البته شادی. حیدربابا روایتی از آداب و رسوم و فرهنگ فولکلور کهن سرزمین ماست که سینه به سینه به ما رسیده است.
به نقل از مهر
نظر شما