پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۴۹
کد خبر: ۱۳۵۹۰۳
|
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۴
اولین نشست اعضای باشگاه کتابخوانی نوجوانان کتابخانه فرهنگسرای عطار نیشابوری گپ و گفتی صمیمانه با گلعلی بابایی ، نویسنده و پژوهشگر ادبیات شفاهی جنگ برگزارشد.
گپ و گفت دهه هشتادیها با« گلعلی بابایی»به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، این برنامه با حضور اعضای باشگاه کتابخوانی کتابخانه عطار نیشابوری در برنامه« توشبیه کدوم کتابی» به منظور آشنایی بیشتر نوجوانان با شخصیت و شیوه های کاری پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات شفاهی جنگ استاد گلعلی بابایی  در روز سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت 16 در دفتر کار نویسنده واقع در انتشارات 27 بعثت برگزار شد.

 در ابتدای این دیدار استاد بابایی به معرفی خود پرداخت و گفت: من متولد 1339 هستم وقتی انقلاب شد 16 سال و وقتی جنگ شروع شد 17 یا 18 ساله بودم . یکی از درس های مورد علاقه ی من از دوران راهنمایی و دبیرستان " انشا " بود . همیشه موضوعات انشاء در مدرسه را دوست داشتم و سعی می کردم خوب و خاص بنویسم . قدیم ها مثل الان نبود که وسیله نقیله در اختیار همه ی خانواده ها باشد و بعضا سفر چند سال به چند سال رقم می خورد ، اما اگر سفری هم با خانواده پیش می آمد حتما یادداشت می نوشتم ، آن هم بصورت روزمره . بعدها که انقلاب شد ، به علت شرایط زیستی که داشتم یادداشت نگاری می کردم . من عضو فعال مسجد جواد الائمه در خیابان سی متری جی ، منطقه 10 بودم . از مساجد فعال قبل و بعد از انقلاب . مرحوم فرج الله سلحشور ، بهزاد بهزاد پور ، شهید حبیب غنی پور ، حسین یاری و ... همه از رفقا و هم دوره من در مسجد بودند و هستند . مسجد کتابخانه بسیار خوبی داشت و مسئولین فعال و خوب تر . ما به غیر از استفاده از فضای کتابخانه همیشه اردوهای اطراف تهران بودیم و رسم نوجوانی می کردیم.

 در ادامه سارینا زکی بخش، یکی دیگر از اعضای فعال باشگاه در خصوص نگارش اولین کتاب و تجربه نویسندگی پرسید و این پژوهشگر تاریخ شفاهی جنگ ادامه داد : سال 59 که وارد جنگ شدم ، طبق عادت همیشگی از همان روز اول در پادگان دوکوهه ، شروع کردم به یادداشت نویسی . هر اتفاقی را یادداشت می کردم . مثلا امروز رفتیم آموزشی ، امشب راهپیمایی طولانی ، امشب خشم شبانه و توی خط هم،  عملیات را، خط به خط در دفترچه های کوچک می نوشتم و این نوشتن ها را تا پایان جنگ ادامه دادم . جنگ که تمام شد ،برای مرور خاطراتم سراغ یادداشت هایم که برای خود بایگانی کرده بودم ، می رفتم . تجدید خاطره ای می شد از رفقا و شهدا و دوباره بایگانی می کردم . تا اینکه دوستان حوزه هنری فهمیدند چنین یادداشت هایی وجود دارد و اقدام کردند برای چاپ کردن اینها و اولین کتاب من با عنوان " نقطه رهایی " که متشکل از همین یادداشت های جنگ بود ، چاپ شد و بخش دیگر یادداشت ها در کتاب غربت هور به چاپ رسید و به این شکل وارد حرفه نویسندگی شدم .

محمد امین الهیاری دیگر نوجوانان حاضر در این جلسه در خصوص پژوهشگری و تاریخ شفاهی پرسید که آقای بابایی پاسخ دادند: یکی از دروسی که شما در مدارس می خوانید ، درس شیرین ، دوست داشتنی و عبرت آموز تاریخ است. . اگر کسی از تاریخ پیشینیان خویش بی خبر باشد ،خیلی ضرر می کند . برای همین در مقطعی از زندگی احساس کردم توجه به تاریخ بعنوان وظیفه ای بر دوش من است و شروع کردم به نوشتن تاریخ جنگ . و الحمدالله تاکنون 45 عنوان کتاب از خاطرات رزمنده ها ، از کارنامه عملیاتی لشکر ، زندگی نامه های شهدا تا نیروهای بسیجی نوشتم .
اسحاق عبدالمالکی نوجوان دیگر حاضر در جمع به واژه تقریظ بر روی کتاب های استاد اشاره کرد و خواست تا نسبت به این واژه اطلاعات بیشتری بشنود . بابایی در جواب این سوال افزود : تقریظ یعنی شما کتابی را می خوانید و بعد برداشت خودتان را از آن کتاب در ابتدا یا انتهای کتاب که جای خالی دارد ، می نویسید . مثلا مقام معظم رهبری وقتی کتاب هم پای صاعقه من را خواندند ، تقریظ مفصلی نوشتند. ولی سه خط آخرش خیلی جالب بود. آقا نوشته بودند: در  روزها و شب هایی از آذر 1386 صفحه به صفحه ، کلمه به کلمه مطالعه و نیوشیده شد . مطالعه که مطالعه است . نیوشیده یعنی خواندن همراه با لذت . و بعد تاکید داشتند این کتاب باید رایج دست خانواده ها باشد .
در ادامه این جلسه سینا افروغ از آقای بابایی خواست تا بگویند شبیه کدام یک از کتاب های خود هستند ؟  و ایشان با لبخندی توام با تعمق گفت: من کتاب های زیادی در خصوص شهدا نوشتم .شهیدانی چون همت ، احمد متوسلیان . محسن وزوایی ، حبیب غنی پورو حتی  عملیات والفجر مقدمانی و کانال کمیل که مربوط به شهید ابراهیم هادی است . اما خودم شبیه دو کتاب نقطه رهایی و غربت هور هستم و همیشه آرزو داشتم کاش می شد در شمایل شهید همت بودم .
 در این گپ و گفت صمیمانه، نوجوان های باشگاه کتابخانه هدیه و لوح سپاسی را که خود نوشته بودند و دسته جمعی امضا کرده بودند را به استاد هدیه دادند و آقای بابایی با رویی گشاده ضمن توصیه نوجوانها به خواندن روزمره کتاب افزودند : از شما دوستان نوجوانم می خواهم هر روز کتاب بخوانید حتی به اندازه یک صفحه و زیاد بنویسید و پاره کنید . متاسفانه فضای مجازی این روزها فرصت فکر کردن و تجربه کردن را از شما گرفته است . تلاش کنید روزانه یادداشت نویسی کنید و تجربه های نوشتن را بنوشانید .
در پایان این دیدار صمیمانه دهه هشتادیها ، دریافت کتاب آرمان عزیز ، به نگارش و پژوهش مجید محمد ولی به عنوان هدیه ای از طرف بابایی بود که مقرر گردید نویسنده این کتاب در برنامه بعدی باشگاه کتابخوانی نوجوانان کتابخانه عطار نیشابوری حضور داشته باشند.
نظر شما