اين معمار در گفتوگو با خبرنگار شهر درباره معماري ملي گفت: امروز در هيچيك از هنرها، در دورهاي نيستيم كه بتوان چيزي را به عنوان هنر ملي نامگذاري كرد. براي مثال ما نميتوانيم آثار نقاشان 30 و 40 سال گذشته را ملي بدانيم. امروز در اثر ارتباطات گسترده هنرها از يكديگر متاثرند و جهانيشدن پديدهاي غير قابل اجتناب است. از اين رو چيزي تحت عنوان معماري ملي وجود ندارد و اگر هم بخواهيم چنين عنواني داشته باشيم، يك چيز باسمهاي از آب درميآيد.
وي تاكيد كرد: چسباندن اين عناصر به معماري، آنرا بسيار بازاري، عوامانه و در واقع كيچ ميكند؛ ضمن اينكه استفاده از اين عناصر بهصورت كليشهاي، بسيار هم پرهزينه است و دست عدهاي افتاده است كه آنرا براي منافع خود تبليغ ميكنند.
صارمي با طرح اين سوال كه اصلا هويت ما چيست، اظهار داشت: هويت اكثريت دستاندركاران ما كه بيشترشان جوانان هستند، هويت يگانهاي نيست كه بتوان روي آن انگشت گذاشت. هويت ما چندگانه و چندپاره است و البته اين بسيار هم خوب و مفيد است. در گذشته هم همينطور بوده است. عجيب است كه برخي به دنبال هويت واحدي در گذشته هستند تا بتوانند آنرا ادامه دهند؛ در حاليكه ما هميشه سر راه فرهنگهاي مختلف قرار گرفتهايم و اين باعث شكوفايي فرهنگ ما شده است.
اين معمار ادامه داد: تركيب فرهنگ ما با فرهنگ غرب در دوره قاجار و همچنين تركيب آن با فرهنگ چيني در دوران مغول، باعث خلق آثار هنري بسيار ارزشمندي شده است. در اين ميان تنها چيزي كه نزديككننده اهالي اين فرهنگ چندگانه است، زبان ماست كه آن هم تركيبي است. البته نوعي از خلق و خوي ايراني هست كه خيليها به دنبالش هستند. خوي گرم و همراه با لطافت و نشاط، خوي ايراني است.
اين عضو انجمن مفاخر معماري ايران درباره حفظ بافتهاي سنتي، با دستهبندي بافتهاي سنتي در ياران، گفت: بافتهاي قديمي شهر ما چند نوعند. بعضيها خيلي قديمياند، مثل يزد و بخشهايي از اصفهان و كاشان و بافتهاي واقعا باارزشي هستند كه بايد با چنگ و دندان نگهشان داشت. اين بافتها بيشتر معماري قاجاري و در بخشي در اصفهان نيز معماري صفوي دارند و بسيار بسيار با ارزشند. بخش ديگري از اين بافتهاي قديمي نيز هستند كه ارزش فرهنگي و هنري چنداني ندارند و بافت فرسوده محسوب ميشوند كه البته قدمت چنداني هم ندارند.
وي افزود: يكي از كارهايي كه متاسفانه نتوانستيم مانع آن شويم، تخريب اين بافتها بوده و متاسفانه بسياري از آنها را از دست دادهايم. بر خلاف همه جاي دنيا كه بافت سنتي شهرهايشان را حفظ ميكنند، تغيير كاربري ميدهند و از آنها براي جذب توريست استفاده ميكنند، ما آنها را از دست دادهايم. مركز تهران بافت قاجاري دارد و زمان پهلوي اول ساخت و سازهاي بسيار زيبايي داشته كه امروزه حدود 80 درصد آنها تخريب شده است. مثل محله اودلاجان، كنار ناصر خسرو، مدرسه مروي و خيابان لالهزار.
صارمي اظهار تاسف كرد و گفت: اينها فاجعههاي جهاني است. تفاوت معماري با هر نوع هنر ديگر اين است كه نگهداري از آن بسيار مشكل است و وقتي خراب شود، ديگر نميتوان آن را بازآفريني كرد. اين فاجعه شبيه به فاجعه از بين رفتن جنگلهايمان است. البته لااقل درخت را ميتوان دوباره كاشت؛ ولي بنايي را كه ميراث يك فرهنگ بوده است، نميتوان دوباره كاشت.
وي تاكيد كرد: نميتوان اين بافتها را بافت فرسوده ناميد و از دستشان خلاص شد. اين مثل اين است كه وقتي پدر و مادرمان فرسوده ميشوند، آنها را دور بياندازيم. آيا كسي با پدر و مادر فرسودهاش چنين كاري ميكند؟
اين معمار و مولف همچنين درباره تغيير كاربري بافتهاي سنتي اظهار داشت: تغيير كاربري، حداقل كاري است كه ميتوان براي حفظ اين بافتها كرد و به مراتب بهتر از تخريب است. وقتي حمام را چايخانه ميكنند، حداقل از بين نميرود. هرچند كه ميتوان مثل حمامهاي تركيه، از اين حمامها در جايگاه خودشان استفاده شود و توريست جذب كند. حمامهاي قديمي ما از زيباترين مكانهايي هستند كه ميتوانند مورد استفاده قرار گيرند.
علياكبر صارمي در سال 1322 در زنجان بهدنيا آمد. در سال 1347 در دانشكده هنرهاي زيباي تهران مدرك كارشناسيارشد و پس از آن با راهنمايي استادش لوئي كان درسال 1355 در دانشگاه پنسيلوانياي امريكا مدرك دكتراي معماري گرفت.
وي در سال هاي 54 و 55 در دانشگاه شهيد بهشتي و طي سالهاي1363 تا 1376 در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت. همچنين در سالهاي 1355 تا 1359 موسس، مدير گروه معماري و استاديار دانشگاه فارابي بوده و از سال 1370 تا كنون دانشيار دانشگاه آزاد اسلامي است.
از تاليفات صارمي ميتوان «طرحهايي از ايران»، «گذر و درنگ» و «تار و پود و هنوز» نام برد. از آثار وي نيز ميتوان به مجموعه فرهنگي در چهارراه تخت جمشيد تهران-بينال ونيز 1982، مجموعه مسکوني جلفاي اصفهان برنده اول mimar - ژنو 1991، پروژه باغ صفه اصفهان-معماري و هنر ايران زمستان 1366 و خانه ميرمشهدي، خانه شمال، خانه عباسآباد، خانه ابراهيمي، انستيتو پاستور، هنرهاي تجسمي کرج، برج بلور تبريز و سفارتخانه ايران در آلباني اشاره کرد.