جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۳:۲۹
کد خبر: ۲۹۰۷۸
|
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۵۶
شب يلدا كه در آيين ايرانيان باستان شب زايش دوباره خورشيد است، يكي از تاثيرگذارترين آيين‌هاي ايراني بر آداب و رسوم ديگر اقوام بوده است.

به گزارش شهر؛ «شب يلدا» يا «شب چله» بلندترين شب سال در نيم‌کره شمالي زمين است كه به هنگام غروب آفتاب از 30 آذر، آخرين روز پاييز، تا طلوع آفتاب در اول دي، نخستين روز زمستان، اطلاق مي‌شود. اين شب در نيم‌کره شمالي با انقلاب زمستاني مصادف است و به همين دليل از آن شب به بعد طول روز بيش‌تر و طول شب کوتاه‌تر مي‌شود. انقلاب زمستاني، يا انقلاب شتوي، در ستاره‌شناسي نام لحظه‌اي است که خورشيد از ديد ناظر زميني در بيش‌ترين فاصله زاويه‌اي با صفحه استوا در آن‌سوي نيم‌کره ناظر قرار دارد. انقلاب زمستاني از ديد ستاره‌شناسي آغاز زمستان است و پس از انقلاب شتوي طول روزها بلندتر مي‌شود. انقلاب شتوي منشا بسياري از جشن‌ها و آئين‌هاي باستاني در فرهنگ‌ها و تمدن‌هاي بشري است. شب يلدا يا شب چله، حنوکا و کريسمس از جمله اين مراسم هستند. «يلدا» واژه‌اي است به معناي «تولد» برگرفته از زبان سرياني که از شاخه‌هاي متداول زبان «آرامي» است. زبان «آرامي» يکي از زبان‌هاي رايج در منطقه خاورميانه بوده‌است. برخي بر اين عقيده‌اند که اين واژه در زمان ساسانيان که خطوط الفبايي از راست به چپ نوشته مي‌شده، وارد زبان پارسي شده‌است. اين واژه همچنين به معناي زايش، زادروز و تولد است. ايرانيان باستان با اين باور که فرداي شب يلدا با دميدن خورشيد، روزها بلندتر مي‌شوند و تابش نور ايزدي افزوني مي‌يابد، آخر پاييز و اول زمستان را شب زايش مهر يا زايش خورشيد مي‌خواندند و براي آن جشن بزرگي برپا مي‌کردند و از اين رو به دهمين ماه سال، «دي» به معناي روز، مي‌گفتند که ماه تولد خورشيد بود. يلدا و جشن‌هايي که در اين شب برگزار مي‌شود، يک سنت باستاني است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزي، بنيان زندگي آنان را تشکيل مي‌داد و در طول سال با سپري شدن فصل‌ها و تضادهاي طبيعي خو داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعاليت‌هاي خود را با گردش خورشيد و تغيير فصول و بلندي و کوتاهي روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظيم کنند. در آثارالباقيه ابوريحان بيروني، ص 255، از روز اول دي ماه، با عنوان «خور» نيز ياد شده‌ است و در قانون مسعودي نسخه موزه بريتانيا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخي منابع ديگر «خرم روز» ناميده شده‌ است. در برهان قاطع نيز ذيل واژه «يلدا» چنين آمده‌ است: «يلدا شب اول زمستان و شب آخر پاييز است که اول جَدي و آخر قوس باشد و آن درازترين شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و يا نزديک به آن شب، آفتاب به برج جدي تحويل مي‌کند و گويند آن شب به غايت شوم و نامبارک مي‌باشد و بعضي گفته‌اند شب يلدا يازدهم جدي است.»

تاريکي نماينده اهريمن بود و چون در طولاني‌ترين شب سال، تاريکي اهريمني بيشتر مي‌پايد، اين شب براي ايرانيان نحس بود و چون فرا مي‌رسيد، آتش مي‌افروختند تا تاريکي و عاملان اهريمني و شيطاني نابود شده و بگريزند. مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشيدن، شادي و پايکوبي و گفتگو به سر مي‌آوردند و خواني ويژه مي‌گستردند. هرآن‌چه ميوه تازه فصل که نگاهداري شده بود و ميوه‌هاي خشک در سفره مي‌نهادند. سفره شب يلدا، «ميَزد» Myazd نام داشت و شامل ميوه‌هاي تر و خشک، آجيل يا به اصطلاح زرتشتيان «لُرک» Lork که از لوازم اين جشن و وليمه بود، به افتخار و ويژگي «اورمزد» و «مهر» يا خورشيد برگزار مي‌شد. در آيين‌هاي ايران باستان براي هر مراسم جشن و سرور آييني، خواني مي‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نيايش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان و برسم، برآورده‌ها و فرآورده‌هاي خوردني فصل و خوراک‌هاي گوناگون، خوراک مقدس مانند «ميزد» نيز نهاده مي‌شد. ايرانيان گاه شب يلدا را تا دميدن پرتو پگاه در دامنه کوه‌هاي البرز به انتظار باززاييده‌ شدن خورشيد مي‌نشستند. برخي در مهرابه‌ها كه نيايشگاه‌هاي پيروان آيين مهر بودند، به نيايش مشغول مي‌شدند تا پيروزي مهر و شکست اهريمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعايي به نام «ني يد» را مي‌خوانند که دعاي شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب يلدا را خورروز (روز خورشيد) و دي‌گان مي‌خواندند و به استراحت مي‌پرداختند و تعطيل عمومي بود. خورروز در ايران باستان روز برابري انسان‌ها بود. در اين روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده مي‌پوشيدند تا يکسان به نظر آيند و کسي حق دستور دادن به ديگري نداشت و کارها داوطلبانه انجام مي‌گرفت نه تحت امر. در اين روز جنگ کردن و خونريزي حتي کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم با ايرانيان نيز مي‌دانستند و در جبهه‌ها رعايت مي‌کردند و خونريزي به طور موقت متوقف مي‌شد و بسيار ديده شده که همين قطع موقت جنگ به صلح طولاني و صفا تبديل شده‌ است. در اين روز بيشتر از اين رو دست از کار مي‌کشيدند که نمي‌خواستند احيانا مرتکب بدي شوند که آيين مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشيد گناهي بسيار بزرگ مي‌شمرد. ايرانيان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاريکي و سرما مي‌نگريستند و در خورروز در برابر آن مي‌ايستادند و عهد مي‌کردند که تا سال بعد يک سرو ديگر بکارند. در حدود چهار هزار سال پيش در مصر باستان جشن «باززاييده‌ شدن خورشيد»، مصادف با شب چله، برگزار مي‌شده‌ است. مصريان در اين هنگام از سال به مدت 12 روز، به نشانه 12 ماه سال خورشيدي، به جشن و پاي‌کوبي مي‌پرداختند و پيروزي نور بر تاريکي را گرامي مي‌داشتند. همچنين از 12 برگ نخل براي تزيين مکان برگزاري جشن استفاده مي‌کردند که نشانه پايان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.

در يونان قديم نيز، اولين روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشيد بوده‌ است و آن را خورشيد شکست‌ناپذير، ناتاليس انويکتوس، مي‌ناميدند که از ريشه کلمه «ناتال» برگرفته شده‌است و معني آن، ميلاد و تولد است. ريشه‌هاي يلدا در جشن ديگر مرسوم در يونان نيز باقي مانده‌است از مهم‌ترين اين جشن‌ها مي‌توان به جشن «ساتورن» اشاره کرد.

در قسمت‌هايي از روسيه جنوبي، هم‌اکنون جشن‌هاي مشابهي به‌مناسبت چله برگزار مي‌شود. اين آيين‌ها شباهت بسياري با مراسم شب چله دارد. پختن نان شيريني محلي شبيه به موجودات زنده، بازي‌هاي محلي گوناگون، کشت و بذرپاشي به صورت تمثيلي و بازسازي مراسم کشت، پوشانيدن سطح کلبه با چربي، گذاشتن پوستين روي هره پنجره‌ها، آويختن پشم از سقف، پاشيدن گندم به محوطه حياط، ترانه‌خواني و رقص و آواز و مهم‌تر از همه قرباني کردن جانوران از آيين‌هاي ويژه اين جشن بوده و هست. يکي ديگر از آيين‌هاي شب‌هاي جشن، فالگيري بود و پيشگويي رويدادهاي احتمالي سال آينده. همين آيين‌ها در روستاهاي ايران نيز کم و بيش به چشم مي‌خورند که نشان از همانندي جشن يلدا در ايران و روسيه دارند.

يهوديان نيز در اين شب جشني با نام «ايلانوت» به معناي «جشن درخت» برگزار مي‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نيايش مي‌پردازند. همچنين آشوريان در شب يلدا آجيل مشکل‌گشا مي‌خورند و تا پاسي از شب را به شب نشيني و بگو بخند مي‌گذرانند و در خانواده‌هاي تحصيل کرده آشوري تفال با ديوان حافظ نيز رواج دارد.

نخستين روز زمستان در نزد خرمديناني که پيرو مزدک هستند نيز سخت گرامي و بزرگ دانسته مي‌شود و از آن با نام «خرم روز» يا «خره روز» ياد مي‌‌شود و آيين‌هايي ويژه در آن روز برگزار مي‌شود. اين مراسم و نيز سالشماري آغاز زمستان هنوز در ميان برخي اقوام ديده مي‌شود که نمونه آن تقويم محلي پامير و بدخشان در شمال افغانستان و جنوب تاجيکستان است. در خطه شمال و آذربايجان رسم بر اين است که در اين شب خوانچه‌اي تزيين شده به خانه تازه‌عروس يا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربايجان در سيني خود هندوانه‌ها را تزئين مي‌کنند و شال‌هاي قرمزي را اطرافش مي‌گذارند. درحالي که مردم شمال يک ماهي بزرگ را تزئين مي‌کنند و به خانه عروس مي‌برند.


سفره مردم شيراز مثل سفره نوروز رنگين است. مرکبات و هندوانه براي سرد مزاج‌ها و خرما و رنگينک براي گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خواني جزو جدانشدني مراسم اين شب براي شيرازي‌هاست. البته خواندن حافظ در اين شب نه تنها در شيراز مرسوم است، بلکه رسم کلي چله‌نشينان شده‌است. همداني‌ها فالي مي‌گيرند به نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق مي‌نشينند و پيرزني به طور پياپي شعر مي‌خواند. دختر بچه‌اي پس از اتمام هر شعر بر يک پارچه نبريده و آب نديده سوزن مي‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتيبي که نشسته‌اند شعرهاي پيرزن را فال خود مي‌دانند. همچنين در مناطق ديگر همدان تنقلاتي که مناسب با آب و هواي آن منطقه‌است در اين شب خورده مي‌شود. در تويسرکان و ملاير، گردو و کشمش و مِيز نيز خورده مي‌شود که از معمول‌ترين خوراکي‌هاي موجود در اين استان‌هاست.

در شهرهاي خراسان خواندن شاهنامه فردوسي در اين شب مرسوم است. در اردبيل نيز رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم مي‌دهند که زياد سخت نگيرد و معمولاً گندم برشته يا «قورقا» و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچي و کشمش مي‌خورند.

در گيلان هندوانه را حتما فراهم مي‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نمي‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» يکي ديگر از خوردني‌هايي است که در اين منطقه در شب يلدا رواج دارد و به روش خاصي تهيه مي‌شود. در فصل پاييز، ازگيل خام را در خمره مي‌ريزند، خمره را پر از آب مي‌کنند و کمي نمک هم به آن مي‌افزايند و در خم را مي‌بندند و در گوشه‌اي خارج از هواي گرم اطاق مي‌گذارند. ازگيل سفت و خام، پس از مدتي پخته و آبدار و خوشمزه مي‌شود.

 آوکونوس در اغلب خانه‌هاي گيلان تا بهار آينده يافت مي‌شود و هر وقت هوس کنند ازگيل تر و تازه و پخته و رسيده و خوشمزه را از خم بيرون مي‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سينه‌کش آفتاب مي‌خورند. در گيلان در خانواده هايي که در همان سال پسرشان را داماد يا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقي براي خانواده نوعروس مي‌فرستند. در اين طبق ميوه‌ها و خوراکي‌ها و تنقلات ويژه شب چله به زيبايي در اطراف آراسته مي‌شود و در وسط طبق هم يک ماهي بزرگ، معمولا ماهي سفيد تازه و خام همراه با تزيين سبزيجات قرار مي‌گيرد که معتقدند باعث خير و برکت و فراواني روزي زوج جديد و همچنين سلامت و باروري نوعروس مي‌‌شود.

مردم کرمان نيز تا سحر انتظار مي‌کشند تا از قارون افسانه‌اي استقبال کنند. قارون در لباس هيزم‌شکن براي خانواده‌هاي فقير تکه‌هاي چوب مي‌آورد. اين چوب‌ها به طلا تبديل مي‌شوند و براي آن خانواده، ثروت و برکت به همراه مي‌آورند.

برگرفته از ويكيپدياي شب يلدا/ ويكيپدياي انقلاب زمستاني/ ويكيپدياي آداب و رسوم ايرانيان باستان




نظر شما