به گزارش شهر به نقل از روابط عمومي سومين جشنواره بينالمللي هنرهاي تجسمي فجر، ميزگرد هنر انقلاب اسلامي که يکي از برنامههاي همايش علمي سومين جشنواره بينالمللي هنرهاي تجسمي فجر بود، شب گذشته با حضور کارشناسان اين عرصه عبدالمجيد حسينيراد، ايرج اسکندري، احمد رضا دالوند و مرتضي گودرزي ديباج در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شد.
در ابتداي اين نشست حسينيراد که مديريت جلسه را بر عهده داشت، از کارشناسان حاضر در اين نشست درخواست کرد تعريف خود را از هنر انقلاب اسلامي بيان کنند.
گودرزي ديباج گفت: هنر انقلاب اسلامي مقولهاي است گسترده و با اينکه هنوز مدت طولاني از بروز و ظهور آن نگذشته بحثهاي بسياري در اين زمينه رخ داده است، متأسفانه برخي با تعصب و تأکيد بسيار از اين امر سخن گفتهاند و برخي ديگر ناشناخته آنرا انکار کردهاند. درهر حال سخن گفتن پيرامون جرياني که هنوز زنده است دشوار مينمايد.
وي افزود: آنچه ما هنر انقلاب ميناميم در عرصه هنرهاي تجسمي به شکل صميمانهتر، گستردهتر و صادقانهتر گزارشي است از آنچه که در اعماق انقلاب اسلامي ايران رخ داده است. اين هنر متأثر از انقلاب اسلامي بوده که به آن پاسخ داده و همراه با جو فرهنگي آن رشد کرده است، از اينرو برههاي بسيار مهم از تاريخ کشور را در خود دارد.
مدير مرکز هنرهاي تجسمي حوزه هنري اظهار کرد: اما هنر انقلاب اسلامي که در ميانه جنگ تحميلي به اوج خود رسيده بود پس از آن با افت و خيز بسياري همراه بوده و به جهت کمي و کيفي افت داشته است. تا جايي که کتاب هاي بسياري عليه هنر انقلاب داريم که هنوز جوابي براي آنها نداريم.
در ادامه اين نشست، دالوند به بيان نظرات خود پيرامون هنر انقلاب پرداخت و گفت: قصد دارم دو روي يک سکه را به شما نشان دهم، هنر در انقلاب و انقلاب در هنر. هنرمندان بسياري را داريم که عاجزند از اينکه هنرمند انقلابي باشند و هرگز نميتوانند با مضامين اجتماعي دست به خلق اثر بزنند.
وي افزود: هنر سراسر روياست و اتفاقاتي چون انقلاب و جنگ عواملي غير هنري هستند که در جامعه به خلق اثر هنري ميانجامند و اين امر مرهون وجود هنرمندان است. اين هنرمندان در دو رويکرد دست به خلق اثر هنري ميزنند که در جامعه ما هم همين اتفاق افتاده است. يکي رويکردي که صريح به بيان شور انقلابي ميپردازد و رويکرد ديگر در لفافه و تلويحي و در نقاب و پوشيده منظور خود را بيان کرده و آشکارا سخن نميگويد.
اين هنرمند اظهار کرد: مرز مشخص و روشني بين دو رويکردي که بيان کردم وجود دارد، اما هنر انقلاب ما تفاوتهاي آشکاري با هنر انقلاب در ديگر کشورها دارد، متأسفانه هنر انقلاب را رها کرده و به سمت انتزاع رفتهايم، آن هم انتزاعي که برخورد و تعريف درستي از آن نداريم! انتزاع گالريهاي تهران دکوراتيو است.
دالوند ادامه داد: آثار نقاشي انقلاب اسلامي ايران جزو رويکرد اول هستند، هنرمندان آن زمان خيلي کم سن و سال بوده اند، اما با اين حال از ايماژهاي خوبي استفاده کرده و کارهاي بزرگي کرده اند. ما مدام از گذشته مي گوييم اما حالا چه داريم! هميشه از خودم ميپرسم نسل دوم هنرمندان انقلاب کجا هستند؟
وي با تأکيد بر اينکه از مسير اصلي خارج شدهايم گفت: ميکي موس را همه مردم کشور ما ميشناسند و ترکمنان قالي و قاليچه از طرح آن ميبافند، تي-شرتها و لوازمالتحرير کودکان ما باطرح ميکي موس هستند اين يعني آمريکا توانسته به همه دنيا ايماژ و تصوير بفروشد. ما چه داشتهايم تا در برابر اين کار آمريکا انجام دهيم. مدام از يورش فرهنگي غرب ميگوييم در حاليکه هيچ کاري براي مقابله با آن انجام نميدهيم.
دالوند گفت: مسئله اين است که اين هنرمندان جواني که آثار بسيار قدرتمندي را در دوران انقلاب اسلامي عرضه کردند در حال حاضر کجا هستند؟ چه مي کنند؟ و مديران فرهنگي کشور چه کرده اند که ديگرشاهد حضور اين گروه در جامعه نيستيم؟ فراموش نکنيم نگاه انقلابي جشن گرفتن براي يکديگر نيست.
در ادامه اين ميزگرد اسکندري به بيان خاطراتي از روزهاي قبل از پيروزي انقلاب پرداخت و گفت: اوايل پيروزي انقلاب اسلامي يک القاء ايدئولوژي رخ داد و ما نقاشان جوان نقاشيهايي از تظاهرات و مشت و فرياد کشيديم. بعد که منتقدين گفتند هنر انقلاب شکل سوسياليستي داشت، آنها که آغازگر اين هنر بودند رفتند و شدند هنرمند انتزاعي و تغزلي. ما مانديم و جرياني که آنها ايجاد کرده بودند!
همچنين دالوند گفت: در دنيا ديگر متن مرجع نيست بلکه تصوير به عنوان مرجعي مهم محسوب ميشود. تا به حال هنرمندان حرف مديران هنري را گوش دادند و ديگر وقتش رسيده آنها حرف هنرمندان را گوش کنند تا هنر از گلخانهاي بودن نجات يابد. در حال حاضر گرايشات هنري موجود در جامعه جويبارهايي است که معلوم نيست به کجا برود و هنرمندان هستند که بايد مسير را تعيين کنند.
حسينيراد از گودرزي ديباج درباره افت و خيز هنر انقلاب اسلامي که به آن اشاره کرده بود، سوال کرد. وي گفت: تاريخ ثابت است و هر گاه جو و فضايي ايجاد شده هنر بر اساس مظاهر آن جو تغيير کرده و هنرمندان هر عصر خودآگاه و ناخودآگاه به جريانهاي جامعه عکس العمل نشان ميدهند.
گودرزي ديباج اظهار کرد: آبشخور هنرمند، جامعه و محيطش است. هنرمندان بسياري آثار خوبي دارند که در زمينه هنر انقلاب نيست، ما اين هنرمندان را انکار نمي کنيم چرا که جزو پازل فرهنگي کشور و افتخارات ما محسوب مي شوند.
وي افزود: هنر انقلاب اسلامي کارفرما نداشت، ساده، صريح و بي تکلف بود با متريالي ساده و قابل فهم براي همه مردم. هنر انقلاب ما نسبت به همه دنيا کاملا ويژه است، شهادت را لطيف نشان ميدهد و وصلش مي کند به کربلا. بعدتر شاهد آثاري چون موشهاي سکهخوار اثر کاظم چليپا و پلههاي ترقي اثر حسين خسروجردي هستيم که به جامعه تذکر ميدهند، اما با گذر زمان اين جريان افت کرد و هنرمندان ديگر نسبت به جريانهاي روز عکس العمل نشان نميدهند.
اين هنرمند ادامه داد: هنرمند انقلاب جو را همراه خود نميبيند يک گام عقب ميرود تا جا پاي محکم پيدا کند پس فقط از مسائل مذهبي ميگويد و مسائل گذشته را بيان نميکند، اما آيا در حال حاضر تحول و اتفاقي رخ نميدهد که هنرمند از آن حرف بزند؟
گودرزي ديباج اظهار کرد: از ديگر عوامل اين افت را مي توان مديريت کشور دانست. متاسفانه جريان هنري کشور را رياست ميکنند نه مديريت. اگر اين مسير ادامه پيدا کند تاريخ قضاوت خوبي از ما نخواهد داشت. اسکندري درباره شکل گيري حوزه هنري گفت: توقع داشتيم حوزه هنري بشود ربع رشيدي اما گروه پژوهشي نداشتيم و نشد، اگر درست برخورد کرده بوديم به سراغ انديشههاي بزرگان درباره هنر اسلامي ميرفتيم اما الان بعد 30 سال ميبينيم مسيري که رفتيم ربطي به هنراسلامي ندارد.
حسيني راد در پايان گفت: ربع رشيدي مديريت داشت و ما هنوز با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي اين مديريت را برجامعه هنري کشور نداريم.