يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۵:۲۹
کد خبر: ۴۶۸۱۴
|
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۲
همه مي‌دانند عزت الله انتظامي هنرمندي منظم و سر وقت است به گفته خودش، اين نظم را از تئاتر کسب کرده است؛ هنري که در آن وقت‌شناسي و حاضر شدن بر سر کار در هر شرايطي از ضروريات است. او نه‌تنها در نقش‌هاي بزرگ تئاتري و سينمايي ظاهر شده، بلکه در فعاليت‌هاي فرهنگي و اجتماعي نيز نقشي بزرگ به عهده گرفته است.

به گزارش «شهر» عزت‌الله انتظامي از سال 1320 خورشيدي روي صحنه تئاتر آمده، از اواخر دهه 40 در فيلم‌هاي سينمايي هنري و موفق زيادي بازي کرده و پس از انقلاب مجموعه تلويزيوني بزرگ هزاردستان را از خود به يادگار گذاشته است؛ سريالي که بدون «خان مظفر» ديدني نبود.گاو، هالو، دايره مينا، حاجي واشنگتن، کمال‌الملک، شير سنگي، هزاردستان، اجاره‌نشين‌ها، روسري آبي، هامون و ستاره‌ها تنها گوشه‌اي از فيلم‌هايي است که در آنها نقش‌آفريني کرده است.گفت‌و‌گو با هنرمندي پيش روي شماست که نياز به هيچ معرفي ندارد؛ چرا که علاقه‌مندان بي‌شمارش او را با نقش‌هايش به خوبي مي‌شناسند.

 

شما همواره از عبدالحسين نوشين به عنوان يکي از استادان اوليه خود در راه هنر نام برده‌ايد. نوشين در سال 1326 تئاتر فردوسي را پايه‌گذاري کرد. اگر ممکن است دراين باره توضيح دهيد؟

من پيش از اين که به دانشکده هنرهاي زيباي تهران بيايم، در آلمان در کلاس‌هاي شبانه سينما تئاتر تحصيل مي‌کردم و در کنار آن در کارخانه ريخته‌گري و ذوب آهن نيز کار مي‌کردم. پس از اين که به تهران آمدم، در دانشکده هنرهاي دراماتيک هنرهاي زيباي تهران مشغول شدم و فيلم «گاو» را هم بازي کردم. يک بار نزد دکتر نامدار رئيس دانشکده هنرهاي زيباي تهران رفتم و گفتم آمده‌ام درس بخوانم، اما او حرفم را جدي نگرفت و از اتاق بيرونم کرد.

ساعت 2 همان روز که از دفترش بيرون آمد، مرا ديد که هنوز مقابل اتاقش ايستاده‌ام. گفت: هنوز که اينجا هستي؟ پاسخ دادم: من آمده‌ام درس بخوانم و شما مرا بيرون مي‌کنيد. گريه‌ام گرفت. ديپلم من برق صنعتي در مدرسه آلمان‌ها بود و در دانشگاه تهران قبول نمي‌شد. دکتر نامدار به من گفت تمام فعاليت‌هايي که در مدرسه سينما تئاتر آلمان تا امروز کرده‌اي را در يک نامه بنويس. من هم شروع کردم به نوشتن. نامه را گرفت و شماره تلفنم را خواست و گفت خبرت مي‌کنم. يک هفته بعد به من خبر داد که هيات امناي دانشکده موافقت کرده‌اند که بدون کنکور وارد دانشگاه شوي. فکر مي‌کنم اولين و آخرين دانشجوي دانشکده هنرهاي زيباي تهران بودم که بدون کنکور وارد دانشگاه شدم.

 

خاطره‌اي هم از زمان تحصيل در دانشکده هنرهاي زيباي تهران داريد؟

در آن سال‌ها بهرام بيضايي در دانشکده تاريخ چين تدريس مي‌کرد. به خاطرم هست يک بار زمان امتحان اين درس بر سر کلاس بيضايي نشسته بودم و نمي‌دانستم چه بنويسم. دانشجويي پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب مي‌گفت: ورقه‌ات را بده من برايت بنويسم. در اين زمان، بيضايي گفت: ورقه‌ات را بياور و با صداي بلند گفت من نمره الف را به عزت‌الله انتظامي مي‌دهم. درحالي که ورقه من سفيد بود. بعد از اين که به دانشکده هنرهاي زيبا راه يافتم، 4 سال، تمام مهماني‌ها و جشن‌ها را قطع کردم. آن زمان يک فولکس قراضه داشتم و شب و روزم را در اين فولکس درس مي‌خواندم.

 

آن زمان ازدواج هم کرده بوديد؟

بله. سه پسرم را هم داشتم. در تئاتر هم کار مي‌کردم. اما واقعا عشق و علاقه وافري به درس خواندن داشتم. وقتي فارغ‌التحصيل شدم نزد دکتر شهابي که معلم زبان آلماني‌ام بود رفتم و به او گفتم مي‌خواهم در رشته فلسفه در مقطع کارشناسي ارشد ادامه تحصيل دهم، اما او به من گفت: به جاي اين کار برو و هنرت را ادامه بده. به هر حال راي مرا براي ادامه تحصيل زد و من دنبال حرفه بازيگري‌ام را گرفتم، اما هنوز هم فکر مي‌کنم در راه هنر هر چقدر که آدم بخواند کم است. اعتقادم اين است همه کساني که مي‌خواهند به انجام کارهاي هنري بپردازند ضرورت دارد به دانشگاه بروند و کلاس‌هاي بازيگري نمي‌تواند جاي تحصيلات آکادميک را دراين زمينه پر کند. امروز هم مطالعه من وحشتناک است. من در همه جا يک کتاب دارم. بالاي سرم موقع خواب، پشت ميز کارم و اگر بي‌ادبي نباشد حتي در روشويي هم يک کتاب دارم و حواسم به همه آنها هم هست که تا کجا رسيده‌اند. البته الان کتاب خوب کم چاپ مي‌شود.

 

بيشتر چه کتاب‌هايي مي‌خوانيد؟

از رمان‌هاي نويسندگاني چون صادق هدايت، اسماعيل فصيح و... خوشم مي‌آيد و کتاب‌هايشان را مطالعه مي‌کنم. به طور کلي ادبيات سنگين را دوست دارم. تصورم براين است که تحصيلات و سواد لازمه کار هنري است و آنهايي که در راه هنر قدم برمي‌دارند بايد تا زماني که زنده هستند بخوانند و بياموزند. چون روزبه‌روز هنر به سمت نو شدن مي‌رود و پيشرفت مي‌کند و هنرمند بايد درجريان تمام اين پيشرفت‌ها باشد.

 

يک خاطره‌اي از تحصيل شما در دانشکده هنرهاي زيباي تهران وجود دارد و آن اين است که استاد حميد سمندريان نقل کرده بود وقتي شما به عنوان شاگرد به اين دانشکده رفتيد او اعلام کرده بود به هيچ وجه در جايگاه استاد نمي‌تواند مقابل شما قرار گيرد.

بله.سمندريان مي‌گفت که من نمي‌توانم به تو درس بدهم که البته اين مساله نشان از لطف و بزرگواري او داشت. استاد سمندريان که تحصيلات تئاتري خود را در آلمان به پايان رسانده است يکي از بهترين استاداني است که افتخار شاگردي ايشان را داشته‌ام.

 

امروز سطح مطالعه را بين جوانان چطور مي‌بينيد؟

کمرنگ است، اما من هر کسي را مي‌بينم که مي‌خواهد کار هنري انجام دهد به او مي‌گويم حتما هنر را از طريق آکادميک نيز دنبال کند و لااقل ليسانس بگيرد. البته خيلي‌ها هم هستند که ليسانس دارند اما آن بازيگري را ندارند. ببينيد، هنر آن چيزي است که از شما خلق شده باشد. به نظرم بازيگر بايد نقش‌هايي را که قرار است آنها را بازي کند، خوب درک کند و شخصيت و کاراکتر را بشناسد و حتي مطالعه‌اي روي گذشته آن نيز داشته باشد.

 

 

اگر ممکن است درباره موزه تئاتر هم بگوييد که برخلاف موزه سينما تا امروز خبري از تاسيس و راه‌اندازي آن نيست؟

ما خيلي تلاش کرديم اين کار انجام شود. با وجود اين که سابقه تئاتر از سينما بيشتر است. قرار بود قديمي‌ترين تئاتري را که در لاله‌زار واقع است (تئاتر تهران) و در حال حاضر در دست جهاد دانشگاهي است به موزه تئاتر اختصاص دهند که ندادند. به نظر مي‌رسد تاسيس موزه تئاتر دغدغه مسوولان نيست.

 

 

منبع: جام‌جم

نظر شما