شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۱۹
کد خبر: ۴۷۳۵۴
|
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۰ - ۱۳:۵۵
قدم در خيمه گاه خورشيد
از بلوار کشاورز که به سمت حجاب مي رفتم فکر مي کردم بايد از نمايشگاهي معمولي مثل بسياري از نمايشگاه هاي ديگر، گزارش تهيه کنم به همين دليل هم سعي مي کردم زودتر بروم تا گزارش را تهيه کنم و برگردم ، به مقابل «خيمه خورشيد» رسيدم کارم شروع شده بود!

وارد خيمه که شدم تابلوهاي حاشيه ديوارها توجهم را جلب کرد ، کار اصلي بر عهده همين «حاشيه ها» بود . نوشته ها هوشمندانه انتخاب شده بودند ، از همان ابتداي نمايشگاه توانستند حتي مخاطب عجولي مانند من را هم جذب کنند . از همان ابتدا مي فهمي که قرار است داستان «غربت» را بخواني، متوجه مي شوي که طراحان خيمه با مخاطب تعارف نداشته اند همان اول مي روند سراغ اصل مطلب؛ سر حسين (ع) در کربلا بر ني نشد ، ما بين «ديوار و در» سبط الرسول(ع) را سر بريدند!

نمايشگاه را غرفه غرفه درست کرده بودند که بدون ديدن غرفه قبلي نمي توانستي بعدي را بفهمي ، جلوه هاي زيباي صوتي و نورپردازي هاي هدفمند پيام را مخاطب القا مي کرد . در غرفه اي يزيد مست شراب نشسته بود و صداي قهقهه ي شيطاني اش در فضا مي پيچيد حس مي کردم واقعاً به عمق تاريخ رفته ام و او را در مقابلم مي بينم يعني حسين (ع) را مجبور کرده بودن با اين شخص بيعت کند؟! صداي امام شهيدم(ع) در گوشم مي پيچيد : «الا و ان الدعي ابن الدعي قد ركزني بين السله و الذله و هيهات منا الذله»

به غرفه اي رسيده اي که مسلم در آن به کوفه وارد شده است ، مردم دور او جمع شده اند چقدر شاد به نظر مي رسد، قدم هايت ياريت نمي کند جلوتر بروي ،مي داني در غرفه هاي بعدي چه خواهي ديد ، کاش تاريخ به قدم هاي من وابسته بود تا هرگز جلوتر نمي رفتم ....

سخناني از ابي عبدالله (ع) در قسمتي از نمايشگاه قرار داده و اهداف قيام عاشورا از آنها استخراج شده است ، چه اهداف والايي «أريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنکر....»

جلوتر که مي روي ياران امام (ع) معرفي مي شوند . جالب است براي اولين بار اين اسم ها را مي بينم! قاسم بن حبيب ازدي، عبدالرحمن و عبدالله بن عروه غفاري، خزيمه کوفي، زهير بن بشر ، قارب .....

نمي گويم بعد از اين چه مي بينيد؛ خودتان روضه را بخوانيد . شش ماهه، مشک آب، سر شکسته، «سري به نيزه بلند است در برابر زينب....»

اين بخش از «خيمه خورشيد» بدجور دلم را لرزانده بود ، راستش را بگويم جاهايي بغض اذيتم مي کرد ، ماکت ها و تابلو نوشته ها خوب بلد بودند روضه بخوانند !

به انتهاي مسير که رسيدم باز هم علائم راهنما به ادامه راه دعوتم مي کردند ، سر حسين (ع) بر ني رفته بود ديگر چه بايد مي ديدم؟! ظاهراً قصه پر غصه کربلا ادامه دارد .

از خيمه عاشورا وارد خيمه اي ديگر شدم ، فضا آشنا بود برايم . قمقمه ، پلاک، چفيه ....

انقلاب حسيني تمامي ندارد ، حتي اگر 1400 سال هم بگذرد بالاخره يک خميني خواهد آمد که نگذارد «علم» بر زمين بيفتد ! «ما بايد متوجه اين معنا باشيم که اگر قيام سيد الشهدا عليه السلام نبود امروز ما نمي توانستيم پيروز شويم، انقلاب اسلامي ايران، پرتوي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است.»

در و ديوار خيمه عاشورا و انقلاب اسلامي پر است از اين معنا! وقتي وصيت نامه و خاطرات گلگون کفنان انقلاب خميني را مي خواني خوب متوجه مي شوي که خون سرخ حسين (ع) از پي نسل ها و عصر ها چگونه مي جوشد و از گرمي نمي افتد!

در اين «خيمه خورشيد» بايد بيايي و ببيني که شور حسين است، چه ها مي کند.....

نظر شما