به گزارش خبرنگار اجتماعي «شهر»، پارک هفتاد هکتاري ارم در غرب تهران بزرگترين شهربازي فعال در پايتخت است. متاسفانه اين پارک نيز مانند ديگر شهربازيهاي کشور فاقد امکانات به روز است. براي کلانشهري مانند تهران، شهربازياي هفتاد هکتاري، بيشتر شبيه يک شوخي است؛ شوخي تلخي که واقعيت هم دارد. در سالهاي اخير تنها خبرهايي که از شهربازيهاي شهر شنيدهايم موضوعاتي مبني بر غيراستاندارد بودن و پلمپ شدن شهربازيهاي کوچک گوشه کنار شهر بوده است و گويا هيچ کس هم احساس کمبود نميکند.
شهربازي چه کارکردي دارد؟
شهربازي، تنها محلي براي تفريح نيست، بلکه به عنوان يک مفهوم نيز شناخته ميشود؛ مفهومي که خود را در پديدههاي مختلف نشان ميدهد. يکي از کارکردهاي اين محل تخليه هيجان و هراس شهروندان است. پديدههاي فرهنگي ديگري چون فيلم و ادبيات در ژانر وحشت نيز ميتواند چنين کارکردي براي مخاطب خود داشته باشند.
هيجان، سن، مکان و زمان نميشناسد
اگر نگاهي به صفحه حوادث روزنامهها بياندازيم متوجه رفتار افرادي ميشويم که به دنبال هيجان موجب خطر براي خود و ديگر شهروندان شدهاند و حوادث ناگواري را رقم زدهاند. کورس گذاشتن خودروها و تک چرخ زدن موتورها در اتوبانهاي شلوغ شهر، حوادث چهارشنبه آخر سال نيز از اين دست رفتارها هستند. حتي گاهي استقبال از دعوا و گلاويز شدن با ديگران هم يک نوع هيجانخواهي است.
افرادي که هيجانخواهي بالايي دارند معمولا از سوي عامهي مردم ناسالم خوانده ميشوند و مستحق برخورد قهري هستند.
اما بر اساس ديدگاه تحليل رفتار متقابل «اريک برن» ساختار شخصيت در فرد از سه بخش تشکيل شده است. کودک، والد و بالغ. کودک مجموعه هيجانات و احساسات است و شخصيت والد ارزشهاي ما، فرهنگ و سنت ما و مجموعه خوب و بد، بايدها و نبايدها را در بر ميگيرد. و بالغ معرف مجموعه اطلاعات و منطق هر انسان است.
هيجان در ارتباط با کودک درون است و در واقع وقتي ميخواهيم کودک درون خود را رها کنيم ترمزهاي ارزش روي عملکرد را بر ميداريم. تخليه هيجان سن و مکان و زمان ندارد و در هر شرايطي نياز به تخليه هيجان داريم.
در جامعه شهري سطح هيجانات ناشي از فشارهاي شغلي و حرفهاي و فشارها ارتباطي باعث ميشود که حالت دلزدگي و افسردگي در انسان به وجود آيد. ساخت پارکها، مکانهاي ورزشي، شهربازي و مکانهايي که فرد در آن احساس آرامش ميکند و يا خيزشي در انسان به وجود ميآورد ميتواند از اين افسردگي جلوگيري کند.
به عنوان مثال در حالت عادي فرد نميتواند فرياد بزند. اما هنگامي که در شهربازي قرار ميگيرد بدون اينکه زير سوال برود هيجان خودش را به صورت زياد تخليه ميکند. در مقابل رفتار ناهنجاري که جواني با موتورسيکلت کارهاي آکروباتيک انجام ميدهد نيز به نوعي هيجانات خود را تخليه ميکند. اما در حرکت دوم ما شاهد ناهنجاري هستيم.
هيجانات سرکوب شده ريشه اختلالات رواني
در انسانها واکنشهاي هيجاني متفاوت است. اين واکنشها گاهي دير و عميق و گاهي زود بروز ميکنند. انباشت انرژي هيجانزا هنگامي است که ناکامي و پرخاشگري تراکم پيدا کند که اين موضوع مشکل زا ميشود. نقش تخليه هيجان در خانواده، جامعه و در مسائل اقتصادي مثال سوپاپ زودپز است که عامل فشار درون آن را تخليه ميکند.
شيوههاي زيادي براي تخليه هيجانات وجود دارد مانند ورزش، گردش پارک، بازي با آب، بادبادک هوا کردن، گلکاري، شهربازي، ماهيگيري که هيجانات را آرام تخليه ميکند.
بايد توجه داشت که در زمينه هيجانات افراد دو دستهاند. هيجانخواه بالا و هيجانخواه پايين. براي دسته نخست تخليه هيجاناتي بايد چاشني ترس را به همراه داشته باشد مانند چتر سواري از ارتفاع.
متاسفانه افراد هيجانخواه بالا در هنگام انحراف به سمت مواد مخدر، الکل و قمار روي ميآورند تا به نوعي هيجانات خود را بروز دهند. در صورتي که ميتوان با گسترش ورزشهاي مختلف هيجاني پاسخ نياز اين افراد را از راه صحيحي تخليه کرد.
برخورد يا پيشگيري؟
صحيحترين رفتار مقابل ناهنجاريها شناسايي علت است. نميشود صورت مساله را در جامعه پاک کرد. بلکه بايد با توجه به آسيبها در ساخت و توسعه فضاهاي مورد نياز جامعه اقدام کرد.
آيا 70 هکتار شهربازي براي 12 ميليون جمعيت کافي است؟ آيا در شهربازيهاي کشور تأسيسات و وسايل کافي وجود دارد؟ آيا هر ساله وسيله جديدي به آنها اضافه ميشود؟
واقعيت آن است که دستگاههاي شهربازيهاي ايراني، عموماً دست دومي است که از شهربازيهاي کشورهاي مختلف خريداري ميشود و سالها است که دستگاه جديدي در اين محل ها نصب نشده است.
اين کمبودها باعث شده شهربازي نتواند کارکرد ويژه خود را در کلانشهرها داشته باشد.
کارکردي که اگرچه به ظاهر تنها صداهاي جيغ و شادي و تفريح خانوادهها است اما در باطن خود موجب پيشگيري از رفتارهاي ناهنجار زيادي در آينده خواهد شد.