جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۵۵
کد خبر: ۵۶۱۷
|
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۸۸ - ۱۵:۱۵
در همايش «روزنه‌اي به رنگ »مطرح شد:
سهراب سپهري شاعر نقاشي بود كه به بعد معنا بيش از هر چيز ديگر توجه مي‌كرد.
به گزارش خبرنگار شهر دكتر حبيب‌‌ا... آيت‌الهي در همايش روزنه به رنگ كه امروز دهم آذر‌ماه در موزه هنرهاي معاصر برگزار شد با بيان اين مطلب گفت: در آفرينش هنري سه بعد از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.بعد ابزاري كه مبناي هنر را در برمي‌گيرد، سرشت و ذات هنرمند كه موجب انتخاب شكل و رنگ مي‌شود و ديگر بعد معنايي كه به دو بعد ديگر معنا و مفهوم مي‌دهد اگر چه در هنر معاصر ما كه تقليدي از غرب است گاه اين بعد معنايي فراموش مي‌شود. او در ادامه بيان كرد: اما سهراب سپهري پيش از آنكه شاعر باشد، نقاش و بيش از نقاش بودن يك شاعر معنا‌گرا بود.هرجا نمي‌توانست احساسش را با كلمه بيان كند به نقاشي روي مي‌آورد و آنجا كه نمي‌توانست معنا و مفهوم مورد نظر را با رنگ و فرم به مخاطب منتقل كند به شعر و فرهنگ منظوم ما پناه مي‌برد. آيت‌الهي سپهري را پلي ميان شرق و غرب دانست و افزود: پايه‌هاي اين پل بر فضاي معلق تكيه دارند. او هنر غرب را مي‌شناسد اما از سرچشمه جوشان شرق دور الهام مي‌گيرد. به خوبي با عرفان ايراني و شرقي آشنا است و از آن بهره مي‌برد. اسماعيل آذر نيز به تاثير فريدون توللي، نيما يوشيج و فريدون مشيري بر سهراب اشاره كرد و افزود: سهراب در دفتر اول از شعر سنتي جدا مي‌شود، در دفتر دوم از اواطف دروني خود سخن مي‌گويد در دفتر سوم در دل را به روي خود باز مي‌كند در چهارمين دفتر اندوه به شعرش راه‌ مي‌يابد. آغاز اوج‌گيري او را در دفتر پنجم مي‌توان ديد در ششمين دفتر پيرو رابرت فراست است ، هفتمين دفتر به دعوت او از علاقه‌مندان مي‌ماند و هشتمين دفتر بازگوكننده نگراني‌هاي اوست. وي از امرسون شاعر آمريكايي ياد كرد و گفت: اين شاعر تعالي گراست و اين تعالي گرايي را از شعر ايرانيان به ارث برده است. دكتر طهماسبي نيز به ويژگي‌هاي سوررئاليسم اشاره كرد و افزود: توجه به لحظه‌هاي خلسه، آرمان شناخت كامل عالم هستي، آفرينش اسطوره جديد، عصيان بر عليه مدرنيته و تمدن از ويژگي‌هاي سوررئاليسم است كه در شعر و نقاشي سهراب ديده مي‌شود. وي در ادامه بيان كرد: غالبا سوررئاليست‌ها با الفاظ بازي مي‌كنند، معناي دور از ذهن مي‌تراشند، از استعاره‌ها و نمادهايي بهره‌ مي‌برند كه بيانگر فرديت شاعر است و جامعيتي ندارد و اين ويژگي‌ها در بعضي از اشعار سهراب از جمله مجموعه ما هيچ ما نگاه به چشم مي‌خورد. از ديگر مواردي كه مي‌توان به آن اشاره كرد اين است كه شعر سوررئاليستي بيشتر فلسفي است تا شاعرانه باشد. البته مكتب سوررئاليسم ميراث ارزشمندي هم براي دنيا داشته است و ظرفيت‌هاي جديدي را در ادبيات خلق كرده است. طهماسبي همچنين به تاثير سهراب از مكتب امپرسيونيسم اشاره كرد و گفت: در اين مكتب بر حواس و تجربه تكيه مي‌شود البته سهراب هنرمندي تركيب‌گرا است و هنري سنتي ايران و شرق دور را مي‌شناسد اگر چه با هنر مدرن غرب هم بيگانه نيست. او زبان حال را برگزيده نه زبان قال را و از جريان سيال ذهن بهره برده است. خانم نصرت‌زادگان نيز به نقد تطبيقي بين سهراب و رابرت فراست و والت ويتمن پرداخت و گفت: در همه آثار ادبي مضامين مشتركي وجود دارد چرا كه ادبيات به بيان وجوه مشترك ميان انسان‌ها مي‌پردازد و از كهن الگوهاي مشترك بهره مي‌برد. او در ادامه بيان كرد: سهراب از دنياي كنوني مي‌گريزد اگر چه به زندگي بدبين نيست آوايي كه او را فرو مي‌خواند يك كهن الگوست و عرفاني كه سهراب از آن سخن مي‌گويد با آنچه در ادبيات كلاسيك بدان اشاره شده كاملا متفاوت است. مدرس‌زاده با تاكيد بر طبيعت‌گرايي سهراب به ويژه در شعر صداي پاي آب بيان كرد: طبيعت جزو جدا‌نشدني شعر شاعران ماست. منوچهري ، نظامي و سعدي به آن اشاره كردند اما نگرش سهراب به طبيعت متفاوت با شاعران ديگر است. او برخورد كليشه‌اي با طبيعت نداشته است. وي به انتقاد شاملو از سپهري اشاره كرد و افزود: شاملو همواره مي‌گفت: من شيپور بيداري مي‌زنم و سپهري لالايي خواب مي‌خواند در حالي كه رويايي كه سهراب از آن سخن مي‌گويد متصل به لامكان است. طبيعت‌گرايي او ادامه و تكرار و تجربه‌هاي است كه تنها به او تعلق دارد. مدرس‌زاده به هنجار گريزي سهراب اشاره كرد و گفت: او خلاف تمام هنجارها حركت مي‌كند از شهر مي‌گريزد و به طبيعت پناه مي‌برد. نگاه او به طبيعت پر از حيرت است و در حسرت يافتن جايي فراسوي دنياي مادي‌ است. بسامد واژه ديدن در شعر او بسيار زياد است چرا كه فرم و رنگ را خوب مي‌شناسد.
نظر شما