نصراله افجهاي در گفتوگو با خبرنگار «شهر» درباره هنر اسلامي گفت: طبيعتا هنر اسلامي از صدر اسلام آغاز ميشود و آنچه در ابتدا در آن تجلي ميکند، خوشنويسي و طراحي خط روي بناهاي اسلامي است. وقتي آيات قرآن نازل شد، به هر صورت بايد مکتوب ميشد و اين کتابت ابتدا به دست خلفاي وقت به ويژه حضرت علي(ع) و به خط کوفي نوشته شد و اين همان خطي است که در بناهاي اسلامي بهويژه مساجد و مدارس اسلامي بهصورت خط کوفي بنايي جلوه ميکند.
وي با اشاره به روند ترويج خط کوفي و خطوط مدني و بصري در شهرهاي مهم سرزمين عرب، اظهار داشت: هر ديني از خود نشأتي دارد و آن نشأت در درجه اول از راه خط صورت ميگيرد؛ يعني تمدنها به وسيله خط و دستنوشتهها منتشر ميشوند. هر مذهبي نيز براي خود ريشهاي دارد و مذاهب و تمدنهاي مختلف روي هم سايههايي ميافکنند و تلاقيهايي پيش ميآيد که سبب ميشود اين تمدنها از هم متاثر شوند.
تاثير هنر مذاهب بر يکديگر اجتنابناپذير است
اين خوشنويس ادامه داد: حتي در مذاهب غير اسلامي نيز نشانههايي را در هنر اسلامي ميبينيم. براي مثال از آييني چون بوديسم، تاثير خط چيني را در برخي طراحيها و نقوش و تزئينات انواع هنر اسلامي از جمله در «اسليمي» ميبينيم و با اينکه اين فرهنگ هيچ ارتباطي به مذهب ما ندارد؛ در عمل تاثيرات آن را بر هنرهاي مختلفمان شاهديم.
وي خاطر نشان کرد: البته تاثيرگذاري تمدنهاي مختلف، مذاهب مختلف و در نتيجه هنرهاي مختلف بر يکديگر امري متداول است و اين تاثيرگذاري بر هنر اسلامي را در طرحها و نقوش روبناها در آثار معماري و همچنين در تزئينات گنبدها ومنارههاي مساجد شاهديم. در اين عناصر، طرحهايي هست که در آنها از خط استفاده شده و در لابهلاي خطوط، اسليميهايي را ميبينيم که متاثر از نقوش رايج در مليتهاي مختلف است.
افجهاي افزود: براي مثال نقوش لابهلاي خطوط روبناهاي اسلامي، در تمدن اروپايي هم وجود دارد؛ ولي با ويژگيهاي خاص هنري همان منطقه و همان تمدنها. اما آنچه در همه اين آثار مستتر است و به آنها وحدت ميدهد، زبان گرافيک است. زبان گرافيک يک وسيله ارتباطي است که حتي آن زمان که هنوز خط اختراع نشده بود، تنها راه ارتباطي ميان انسانهاي غارنشين بود و در آن دوره نيز گرافيک در نوع خاص خود معمول بوده است.
اين هنرمند نقاشيخط همچنين اظهار داشت: شايد بتوان گفت گرافيک زودتر از گويش و زبان، ميان انسانها ارتباط برقرار کرده و نقوش و علائمي مشابه دوران انسانهاي غارنشين هنوز هم در ميان ما استفاده ميشود و بهروزترين نوع آن، گرافيک ترافيک است. در ادامه نيز به لوگو برميخوريم که يک زبان بينالمللي است و هر انساني با هر مذهبي ميتواند آن را دريابد.
وي با اشاره به «چليپا» در خوشنويسي ايراني گفت: در زبان ايتاليايي، آنچه ما به آن صليب ميگوييم، چليپ گفته ميشود و کلمه چليپا، تلفظ ايتاليايي همان کلمه صليب است و فرم صليبگونه اين نوع خوشنويسي نيز گوياي همين امر است. اين تغييرات در زمانهاي طولاني و در قرنهاي متمادي ايجاد ميشود و به همين دليل گاه متوجه آن نميشويم.
افجهاي ادامه داد: حال در هنر و بهويژه هنر ديني نيز همينطور است؛ يعني براي مثال تاثيرات هنر مسيحي بر هنر اسلامي يا بالعکس، به قدري ريشهاي و در عمق است که نميتوان آن را تشخيص داد؛ ولي اين تاثيرات را در روبناهاي اسلامي، آرکها و قوسهاي رومي بهوضوح ميتوان ديد.
سليقهها تغيير ميکند نه عقيدهها
اين خوشنويس پيشکسوت افزود: از طرفي هنر اسلامي نيز در هر منطقه و اقليم، ويژگيهاي خاص خود را دارد. بناهاي اسلامي در کشورهاي عربي صفات خاص خود را دارند؛ ولي در عناصر پايهاي چون مناره و گنبد، مشابهتها قطعا وجود دارد. در واقع بايد گفت در تغييراتي که در انواع هنرها شاهد آنيم، اين سليقهها هستند که تغيير ميکنند، نه عقيدهها.
وي تاکيد کرد: سر منشأ همه هنرهاي مذهبي خداوند است و بهويژه در اديان اهل کتاب و پيامبران اولوالعزم، اين اشتراکها بيشتر است. البته به هر حال ما موجوديت آييني چون بوديسم را نيز ميشناسيم و تمدنش را ميپذيريم؛ ولي به آن معتقد نيستيم. اما به هر حال هنر اين اديان و آيينها نيز جدي گرفته ميشوند.
محور اصلي هنر اسلامي وحدت است
افجهاي گفت: محور اصلي در آفرينش هنر مذهبي بهويژه در اديان توحيدي، وحدت است. همه هنرمنداني که به اين اديان معتقدند و بر اساس اعتقاداتشان به خلق اثر هنري ميپردازند، به اين امر واقفند و همگي به خداوند يگانه اعتقاد دارند. علاوه بر آن در قرآن کريم نيز از آنها به نيکي ياد شده و در زبور و تورات و انجيل نيز پيشبينيهايي از اسلام وجود دارد؛ پس هنر اين مذاهب و اديان نيز از اين امر مستثني نيستند.
وي خاطر نشان کرد: از طرف ديگر شرايط اقليمي و آب و هوا بر هنرهاي مذهبي بهويژه بر معماري ديني تاثيرگذار است و تفاوتهايي ايجاد ميکند؛ اما اصل و ريشه همه آنها وحدت است. ضمن اينکه هنر صادر ميشود، مثل هنر نو که از اروپا به ايران و ديگر کشورها صادر ميشود و اين تاثيرات رواج يک تمدن در يک کشور ديگر است. مثل رواج هنر مدرن در مملکت ما که زبان روز و اجتنابناپذير است و طبعا بر هنر اسلامي ما نيز تاثير ميگذارد.
اين هنرمند درباره تاثيرات مليتها بر هنر يکديگر توضيح داد: حتي در تلاوت قرآن مجيد نيز هر مسلماني با يک لهجه و صوت و در دستگاهي که به تمدن و مليتش مربوط است آن را قرائت ميکند؛ ولي در هر صورت زيباييشناسي آن رسوخکننده است و ديگران در مقابل آن تعظيم ميکنند. حتي وقتي يک عرب قرآن را در دستگاههاي موسيقايي خود قرائت ميکند، براي ما دلنشين است و در بسياري موارد از آن تبعيت ميکنيم و مصرفکنندهاش ميشويم.
هنر اسلامي بايد بر اساس وحدت خلق شده باشد
افجهاي درباره ويژگيهاي بارز هنر اسلامي گفت: البته هنر اسلامي نيز همچون هنر ديگر اديان و مذاهب، ويژگيهاي خاص خود را دارد و اين ويژگيها گاه بسيار هم تعيينکنندهاند. به همين دليل است که نميتوانيم بگوييم هر مسلماني که اثري خلق کند، چون ريشه اسلامي دارد پس نتيجه کارش هنر اسلامي است. هنر اسلامي بايد بر اساس وحدت خلق شده و تاثيرگذار باشد و اگر قرار است نمودي مدرن داشته باشد، اين مدرن شدن بايد چيزي را به آن اضافه کند، نه اينکه از پشتوانه فرهنگي آن بکاهد.
وي همچنين تاکيد کرد: بسياري از آثار هنري در کشورهاي اسلامي خلق ميشوند که به هيچ عنوان به عنوان يک اثر اسلامي پذيرفته نيست. به همين دليل ريشه و اساس يک اثر هنري و فلسفه آفرينش آن تعيينکننده اين است که يک اثر هنري، اسلامي است يا خير. مگر اينکه در يک اثر ابداعي صورت گرفته باشد. براي مثال يک معمار ممکن است در طراحي يک مسجد نوآوري کرده باشد و نتيجه اين نوآوري قطعا قابل تعمق است.
زمان، تعيينکننده ميزان تاثيرگذاري اثر هنريست
اين خوشنويس ادامه داد: ممکن است اين نوآوري عناصر اساسي را حذف کرده باشد و از اين جهت پذيرفته نباشد؛ ولي در هر صورت زمان تعيين ميکند که چنين اثري، در تعالي مخاطبانش تاثيرگذار است يا نه. ممکن است يک اثر، هيچيک از شاخصههاي سنتي هنر اسلامي را نداشته باشد اما هنر اسلامي محسوب شود، به اين دليل که تاثيرگذاري آن با اهداف هنر اسلامي مطابقت دارد.
افجهاي درباره تعصب در حفظ سنتها در هنر اسلامي گفت: بهطور منطقي من نيز حفظ صددرصد سنتها را الزامي نميدانم؛ ولي نوآوري بايد منطقي باشد. براي مثال در آستانه حضرت معصومه(س) در قم، يک بخش را به بخش قديمي اتصال دادهاند و اين هنر مدرن و سادهشده را به هنر کلاسيک وصل کردهاند؛ ولي بين اين دو بخش، يک مفصل ميانه قرار دادهاند. يعني بخشي که تلفيقي از هنر مدرن و کلاسيک است و آن دو بخش را به هم وصل کرده است. اين سبب ميشود، از تزئينات بخش قديمي به يکباره وارد فضاي مدرني نشويم که در نهايت سادگي ساخته شده است؛ بلکه از يک مفصل عبور ميکنيم.
وي ادامه داد: ولي از طرف ديگر بقعهها و آرامگاههايي مثل آرامگاه نادر، بابا طاهر و خيام، با طراحي مدرن کار شده و اين در ظاهر خوب است؛ ولي چون طراحي آنها درست و اساسي نيست، خيلي زود از آن خسته ميشويم. ولي طراحي درست، محکم و ماندني است و با مخاطبانش ارتباط پايداري را برقرار ميکند.
در همين زمينه بخوانيد:
هنري که براي اسلام خلق شود هنر اسلاميست
هنر و معنويت اسلامي از ديدگاه نصر