جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۵۷
کد خبر: ۶۰۱۸۶
|
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۴
در حال حاضر سينماي ايران دوره اي بين ظهور فيلمسازان جديد و توانا و افول فيلمسازان فرتوت را پشت سر مي گذارد و اميدهاي تازه اي در اين عرصه به چشم مي خورد.

به گزارش خبرنگار فرهنگي شهر، هميشه فيلمسازاني در بين كارگردانان جشنواره وجود دارند كه اولين بارشان است كاري را به طور مستقل به روي پرده مي‌برند؛ گرچه حتما در آثار ديگري در عرصه سينما، تجربه‌هاي زيادي داشته‌اند اما ذهنيت‌ اغلب افراد بر اين است كه نمي‌توان خيلي روي اين آثار حساب كرد. در هر صورت اين سال‌ها آثاري كه در بخش نگاه نو جشنواره به روي پرده رفته‌اند خلاف اين را ثابت كرده‌اند و علاوه بر اين حتي از آثار پيشكسوتاني كه نامي براي خودشان دارند پيشي گرفته‌اند؛ در واقع برخي از اين فيلمسازان قديمي فقط همان يک اسم از هيبت آثار شاخص شان برايشان مانده است.

 
فيلمسازان مطرح سينماي ايران طي اين چند سال هربار که فيلم ساختند و تماشاگران را منتظر و مشتاق ديدن آثارشان گذاشتند هر بار نااميدکننده تر از قبل ظاهر گشتند و در همين جشنواره امسال هم آثار برخي فيلمسازهاي قديمي به منتقدين ثابت نمود که ديگر هيچ انتظاري نبايد از بعضي از اين فيلمسازها داشت.
   
البته عوامل ديگر از جمله بازيگراني هم در عرصه سينما وجود دارند که چنين رويه اي داشته‌اند. در واقع درست است که برخي بازيگران در  چندين آثار خوب درخشيده اند اما به نظر مي رسد اين دسته از بازيگران بهتر است هميشه در همان يک شخصيت خاص كه فرو رفته‌اند ايفاي نقش کنند چون در تيپ مشخص درجا مي زنند و قدمي به جلو برنمي دارند؛ در نهايت اين دسته بازيگران چون به ورطه تکرار مي افتند، مخاطب هم از ديدنشان کسل مي شود. در آخر هم  بعد از مدت ها اين بازيگران لاجرم کنار گذاشته مي شوند. در اين ميان بازيگراني هم وجود دارند كه به قول معروف تازه كارند و براي اولين بارشان است كه به طور جدي روي پرده سينماها ديده مي‌شوند اما كارشان به اندازه‌اي خوب ديده مي‌شود كه آينده روشني براي آنها مي‌توان پيش‌بيني كرد.

     
در اين گزارش آثار فيلم‌ اولي‌ها آورده مي شود كه در ادامه مي‌خوانيد.  

 
از جمله فيلمسازان جواني كه توانست با يك قصه تكراري ـ قصاص ـ در سينما نگاه نويي به اين سو‍ژه داشته باشد بهروز شعيبي کارگردان  فيلم «دهليز» است. دهليز با نوع روايت خود توانست مخاطب را پاي فيلم بنشاند. با توجه به استقبال مخاطبان و جذاب بودن اين فيلم، احتمال زيادي دارد که بتواند در اكران عمومي هم مخاطب خوب و  فروش مناسبي داشته باشد.  

  «دهليز» بهروز شعيبي


«دهليز» دو سيمرغ از جشنواره براي نقش مكملي زن (هانيه توسلي) و همچنين به عنوان بهترين فيلم (سيدمحمود رضوي) دريافت كرد.
  در واقع اين فيلم نويد كارگرداني خوب را در سينماي ايران مي‌دهد.  

 
«تنهاي تنهاي تنها» احسان عبدي پور
 
فيلم ديگري كه در جشنواره همه را غافلگير كرد فيلم بوشهري 
«تنهاي تنهاي تنها» بود؛ همه تصور مي‌كردند كه شاهد يك فيلم سفارشي خواهند بود اما آنچه ديدند خلاف ذهنيتشان بود. «تنهاي تنهاي تنها» اثري با در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامي مي باشد و منتقدين آن را اثري صلح طلبانه ارزيابي کرده اند.   

خسته نباشيد محسن قرايي
 
از جمله فيلم‌هايي كه مورد توجه اهالي رسانه و منتقدين قرار گرفت فيلم «خسته نباشيد» محسن قرايي است كه اين فيلم با حمايت حوزه هنري ساخته شده است.
 
«خسته نباشيد» را مي توان به عنوان يکي از آثار فاخر ملي در سينماي ايران محسوب نمود.  

يک فيلم زنانه با روايتي رئال
 
«اشيا از آنچه اشيا از آنچه در آينه مي‌بينيد به شما نزديکترند» از ديگر فيلم هاي مهم جشنواره سي و يکم بود که اثري مهم و البته نه چندان ماندگار خواهد بود. فيلم هرچند مي توانست از ريتم بهتري برخوردار باشد اما کارگردان عملکرد قابل قبولي داشته و نرگس آبيار کارگردان اين فيلم توانسته به خوبي از پس ساخت اين سينمايي بلند برآيد و يک فيلم زنانه با جزئيات دقيق از زندگي يک زن طبقه فقير را به تصوير کشيده و دچار افراط نيز نشود. گلاره عباسي به عنوان بازيگر نقش نخست اين فيلم نيز فرصت لازم را يافت تا نشان دهد خارج از قاب تلويزيون و بر پرده سينما نيز حرف هايي براي گفتن دارد.


برخي فيلم ها سکوي پرتاب مي شوند
 
نازنين بياتي بازيگر فيلم «دربند» نيز هرچند در جشنواره دست خالي ماند اما در مقابل پگاه آهنگراني بازي تاثيرگذاري انجام داد و بي شک مورد توجه کارگردانان براي نقش هايي که معصوميت بخشي از آن است، قرار خواهد گرفت. مارتين شمعون پور بازيگر فيلم قاعده تصادف که او را بيش از اين به عنوان آهنگ ساز در تئاتر مي شناختيم نيز شايد بهترين بازيگر فيلم بهنام بهزادي باشد. او با بازيش در فيلم قاعده تصادف در نقش يک جوان که شديدترين موقعيت ها را با آرامش پشت سر مي گذارد نشان مي دهد توانايي هايش بيش از شکل دهي به موسيقي نمايش ها است.   


فيلم هايي با امضاي اساتيد
 
در مقابل اين پديده ها اما بسياري از چهره هاي پرسابقه به شدت پسرفت داشته اند. داريوش مهرجويي بزرگ ترين سينماگري بود که متضرر شد و فيلمي که به جشنواره سي و يکم آورد، يکي از بدترين ساخته هايي است که امضاي استاد در پايش ثبت شده و البته شايد بهتر باشد نقد مفصل اين فيلم فاقد داستان و ساختار منسجم را به زمان اکرانش که بعيد نيست چندان دير و دور نباشد، موکول کرد. با اين حال، يک چهره از مهرجويي نيز بيشتر آسيب ديد و او کسي نبود، جز حامد بهداد.  

 
حامد بهداد در جشنواره سي و يکم با دو فيلم حاضر بود. بهداد در فيلم «فرزند چهارم» وحيد موسائيان نقش يک پزشک را به ضعيف ترين شکل ممکن بازي مي کند و مخاطب به هيچ عنوان نمي تواند با او يک ارتباط منطقي را برقرار کند؛ اما ضعيف تر از اين نقش آفريني را مي توان از او در فيلم مهرجويي مشاهده کرد. بهداد در «چه خوبه که برگشتي» آنچنان تصنعي نقش يک پزشک پير از فرنگ برگشته را ايفا مي کند و آنچنان اضافه وزن تصنعي برايش تعريف شده که تماشاگر در همان سکانس نخست، او را پس ميزند. بهداد که علي الظاهر به واسطه کارگرداني مهرجويي با او همراه شده و دومين همکاري اش با داريوش خان است، نتوانسته شانه به شانه عطاران پيش آيد و حداقل انتظارات را نيز برآورده نکرده است.   

  بهداد که به واسطه نقش هاي پرتشنج و رفتارهاي عصبي شهرت يافته، با حضور ضعيف در اين دو فيلم نشان داد مرد بازي در فيلم هايي با کارکترهاي آرام نيست و اگر نتواند از پس چند نقش بعدي اش نيز همچون همين دو نقش بر آيد، او به عنوان بازيگر در صنعت بي رحم سينما تمام مي شود و به عنوان يک تيپ براي نقش هاي عصبي و نامتعادل محل رجوع خواهد شد؛ هرچند شايد خود بهداد نقش بعدي اش را در چنين فضايي انتخاب کند و به نقش هاي عصبي بازگردد که در اين صورت نيز در اصل ماجرا تفاوتي نمي کند. در مجموع مي توان گفت جشنواره سي و يکم داراي فرصت ها و تهديدهاي مشخصي بود و طبيعتاً چهره هاي پرسابقه بيشتر در معرض تهديد قرار دارند.  

نظر شما