چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۱:۵۷
کد خبر: ۷۹۳۴۸
|
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۰
آیین نکوداشت فریدون صدیقی با حضور پیشکسوتان و اساتید روز نامه نگاری روز شنبه 18 مرداد در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگسرای ابن سینا، فریدون صدیقی» هفتمین روز از نهمین ماه سال۱۳۲۸ در سنندج به دنیا آمد. او این روزها مصاحبه تدریس می کند اما با نقبی به گذشته کارهای او می توان دریافت که از گزارش نویسان جدی است که در دنیاهای فیلم و ادبیات به ویژه شعر و حتی حوادث نفس کشیده و قلم زده است. این روزنامه نگار طناز که گاهی نمی توان شوخی و جدی را در صحبت هایش از هم تمیز داد اکنون مدیر تحریریه همشهری محله و هم محله ای ما در شهرک قدس(غرب) است. صدیقی پس از مدت ها اصرار رضایت داد که خود سوژه باشد و دیگران از او بنویسند. دختر و همسرش نیز در کنار او نشستند و فرهنگسرای ابن سینا میزبان جمع زیادی از استادان و روزنامه نگاران جوان شد. در پایان نیز «مجید رفیعی» در جایگاه حضور یافت و از جایگاه والای روزنامه نگاران سخن گفت که با قلم خود می توانند یک جامعه را بسازند. سپس هدیه ای به دستان دختر داد تا به استاد تقدیم شود. این جشن درحالی برگزار شد که «هوشنگ گلمکانی»، «احمد توکلی»، «مسعود محرابی»، «علی آقاغفار» و... حضور داشتند و «حسین رحیم خانی» نیز کاریکاتوری را که از استاد کشیده بود به او اهدا کرد.

مهر بی پایان

استاد صدیقی در این مراسم به دوستانش گفت: «من سپاسگزارم. مهرتان در حق من بی پایان است. من شایسته آنچه گفتید نیستم. فکر می کنم شما داشتید درباره یک آدم دیگر حرف می زدید که شکل من بوده احتمالاً. با صدیق تعریف، کامکارها، قطب الدین صادقی و بهروز غریب پور خیلی خاطره داریم. شاعری کردم و بعد داستان نوشتم. این صحبت هایی که دوستان گفتند اصلاً درباره من نیست. من نمی دانم درباره چه کسی صحبت کردند. اصلاً مگر مرد خوب وجود دارد؟ مرد خوب محصول زنان و مادران خوب، پاکیزه، موجه و منزهی است که بسیارند.» وی افزود: «صادقانه می گویم همه آنهایی که درباره من صحبت کردند سزاوارتر از من هستند و سزاوارتر از من هایی هستند که نیستند و هستند.

از شهید یوسف نستوهی تجلیل شود

 "یوسف نستوهی" را ببینید. سال جنگ که دکتر یزدی سرپرست روزنامه کیهان بود جمعی به افغانستان برای حضور در نشست رفتیم. من روزنامه نگاری بلد بودم و یوسف نستوهی سیاست بلد بود. از کیهان و اطلاعات و صدا و سیما در آنجا حضور یافتند. در هواپیمای کوچکی با هم بودیم. برایمان بیفتک آوردند. یوسف، بخشی از آن را برای عصر نگه داشت. به افغانستان که رسیدیم به ما گفت بروید هر کاری می خواهید انجام دهید، بچرخید، بگردید، گزارش تهیه کنید. به هر یک از ما 500دلار داده بودند. او سهم خود را به من داد و گفت برای زن و بچه ات خرید کن. بعد که از آنجا برگشتیم یوسف نستوهی به جبهه رفت و یک هفته بعد شهید شد. او هنوز مقابل چشمم است و دارم او را می بینم. بچه مشهد بود و صورت نرم و نجیبی داشت. پدرش سرایدار یک مدرسه در مشهد بود. به امریکا رفته و درس خوانده و عضو انجمن اسلامی شده بود. صادقانه می گویم که این آدم ها باید تجلیل شوند.»

استاد روزنامه نگاری تأکید کرد: «از افرادی باید تجلیل شود که سزاوارتر از من هستند. بچه های جوانی که هنوز کار می کنند یا کار کردند و رفتند. صادقانه می گویم نسلی که امروز آمده پدیده و نخبه های جدی دارد. صادقانه عرض می کنم آرزوی بلند و همیشگی من این است که وقتی از یک روزنامه یا یک استاد تجلیل می شود به جای آن 10روزنامه منتشر شود و فرصت کار برای صد نفر فراهم شود. امنیت شغلی و حرفه ای، تکثر و هم افزایی در رسانه ها ایجاد شود. برای من شایسته و بایسته این است که خوانندگان ما زیاد شوند.» او افزود: «آرزو می کنم که روزنامه های ما به سوی کثرت پیش روند. صدای ما بلندتر شود و بیشتر خوانده و دیده شویم. اینهمه روزنامه نگار اما تیراژ کمتر از یک میلیون نسخه، دردناک است. امیدوارم همه تصمیم گیران نظام رسانه ای ما فرصت و مجال بیشتری به ما دهند که بیشتر کارآفرین باشیم و به توسعه رسانه ها کمک کنیم. من فکر می کنم که وظیفه رسانه ها هم افزایی دلبستگی هاست. کار روزنامه نگار این است که زغال را به الماس تبدیل کند نه الماس را به زغال.»

راه رفتن در باغ گل

«یونس شکرخواه» استاد روزنامه نگاری در این مراسم گفت: «من خیلی خوشحالم که کاشف دنیایی بودم که حقیقتاً تا امروز نه به مرزهایش رسیده ام و نه همه جوانبش را کشف کردم. هنوز که این بزرگوار را می بینم واقعاً با همه وجود به وجد می آیم. این بزرگوار به من خیلی چیزها یاد داده. تکنیک و روزنامه نگاری و متن را از او آموخته ام. من ممکن است از او کم آموخته باشم ولی اصلی ترین نکته ای که از او یاد گرفتم این بود که می توان بدترین دشمن ها را بهترین دوست ها تبدیل کرد. درس بزرگی است و تن سپردن به آن دل بزرگ و دریایی می خواهد. به من یاد داد که با یک گل به وجد نیایم. در باغ راه بروم. به من یاد داد که به هر کس نزدیک می شوی فکر کن برادر و خواهر خودت است. با خیلی وقت ها با هم خندیدیم یا با هم گریه کردیم. اما همیشه وجه مشترکمان این بود که غم را همینجا دفن کنیم. اگر لبخندی داریم به بیرون ببریم. من شاگرد خوبی نبودم اما اینها را از او یاد گرفتم.»

خوشحال از تداوم همکاری

«جلال خوش چهره» استاد روزنامه نگاری با لبخندی بر لب گفت: «ابتدا می خواهم به دوستانم بگویم که دلتان بسوزد که من همچنان شاگردی استاد صدیقی را می کنم. همکاری با ایشان به من آموخت که همچنان شاگرد باشم و سلوک اخلاقی یک روزنامه نگار شش دانگ را یاد بگیرم. صدیقی و امثال او مثل شکرخواه و فرقانی و دیگر دوستانم به من آموختند و خوشبختانه تجربه کردم که برای کار در مطبوعات صرفاً وارد تحریریه شدن نیست یا مسئولیت بگیرم و مدعی شوم. البته برای این کار باید از سرباز صفری شروع کرد. من سال هاست افتخار دارم که کنارش شاگردی می کنم و از او می آموزم. فریدون صدیقی برای من الگو شد و من سعی می کنم این الگویم را در برای دیگر یارانم در مطبوعات تبلیغ کنم.»

با هم در فراز و فرودها

دکتر «مهدی فرقانی»، رئیس دانشکده خبر در این مراسم گفت: «برای من صدیقی یک اسوه است. سخن گفتن درباره فریدون برای من سهل و ممتنع است. به تعبیر خودش، هزار سال است که با هم دوست هستیم. با هم زندگی و کار کردیم. غصه و حرص خوردیم؛ خندیدیم و همه فراز و فرودها را با هم طی کردیم. هنوز هم وقتی دل هر کدام از ما می گیرد با یک گفت وگوی تلفنی دنیایمان را عوض می کنیم. در عین حال وجه ممتنع کار نیز به وجود می آید. آنقدر شخصیت فریدون صدیقی زوایای ناشناخته و گوشه های پنهان دارد که هرچه جلوتر می رویم می توانیم پاره ای از آنها را کشف کنیم و نه همه آنها.»

یار و یاور همیشگی

"عباس یاری" روزنامه نگار گفت: «امشب شبی دوست داشتنی و خاطره انگیز برای ما ناشران مجله فیلم است. من تشکر می کنم از 32سال دوستی، همراهی و همکاری و پشتیبانی که فریدون صدیقی طی همه این سال ها از مجله فیلم داشت؛ حسن بزرگ او این است که با تک تک ما جداگانه دوست و رفیق بود و هر بار ما با مشکلی مواجه می شدیم شاید یکی از اولین کسانی بود که با او تماس می گرفتیم و فریدون همیشه در تمامی این سال ها یار و یاور و همراه ما بود. من به نمایندگی از مسعود و هوشنگ و تمامی کسانی که طی این 32سال در مجله فیلم مطلب نوشتند از جناب صدیقی بزرگوار سپاسگزاری و قدردانی کنم. همیشه از مصاحبت با او لذت می برم. او علاوه بر دوستی سهم استادی دارد. سهم او در شکل گیری انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی بسیار مؤثر بود و من می توانم بگویم که اگر فریدون نبود انجمن شکل نمی گرفت یا سال ها دیرتر اتفاق می افتاد."

یک خاطره کلاسیک

دکتر «حسن نمکدوست» گفت: «فریدون صدیقی خودش یک خاطره است. یک خاطره کلاسیک. روزنامه نگاری که در رمان ها، نمایشنامه ها و فیلمنامه ها مشاهده می کنید. قد بلند، موهایی تا حدودی آشفته، عینک می زند، کم حرف است، تیزبین و صبور است، آدم از چشم هایش متوجه می شود که خیلی چیزها را می داند و همیشه اندوه دارد که چرا نمی توانم خیلی چیزها را بگویم. فریدون صدیقی برای همه ما یک دوستا بسیار عزیز و خاطره است. او خاطره، یاد و حافظه ای است که همه ما به آن احتیاج داریم."

یک جغرافیا

دکتر «مجید رضاییان» خطاب به مهمانان گفت: «بر همه روشن است که در تاریخ روزنامه نگاری ما برخی یک جغرافیا یا یک نقطه عطف می سازند.  افرادی که یک جغرافیا می سازند خیلی کم هستند. آنان آدم هایی از بین روزنامه نگاران هستند که نقطه عطفی ساخته اند؛ آنان خط هستند؛ امتداد دارند. به همین دلیل پس از دوره ای باید آن فرد را با جغرافیای خودش بشناسیم. گمان می کنم کسی تردید نداشته باشد که فریدون صدیقی خط و نقطه نیست. یک جغرافیاست."

دیدار آن قامت بلند

حجت الاسلام «محمدرضا زائری» نویسنده کتاب های «پدر، پسر، روح القدس»، «ضامن آهو»، «کیمیای عفو»، «ذوالفقار» و صاحب امتیاز ماهنامه خیمه است.

وی با حضور در این برنامه گفت: بچه که می خواهد راه بیفتد دست های مادر را که از پشت او را گرفته است نمی بیند. شاگردی که در حال سرمشق نوشتن است شاید آن لحظه متوجه گرمای دست بزرگ تری که دست کوچک او را گرفته تا مشق را یادش بدهد نشود. اما وقتی زمان می گذرد، روزگار را می بیند و سرد و گرم را می چشد، دیگران را امتحان می کند، بعد پشت سرش را نگاه می کند و آن قامت بلند را می بیند. من امشب به احترام آن قامت بلند به اینجا آمده ام نه با نقشه و کارت دعوت بلکه با راهنمایی دلم آمدم؛ آمدم که بگویم استاد دوستت دارم.

نظر شما