چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۳:۲۹
کد خبر: ۸۰۶۸۰
|
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۷
میرشکاک در دهمین نشست باشگاه کتاب فرهنگسرای انقلاب اسلامی عنوان شد
یوسفعلی میر شکاک در نقد کتاب «آه با شین» عنوان کرد: «شعرا می توانند هر چیزی را که نمی شود بر زبان آورد در شعرهای خود ذکر کنند و از «دیوار ممیزی» هر چقدر هم که قطور باشد رد شوند. اما در نثر همین حرف ها را مطرح کردن و از دایره ممیزی گذشتن کار سختی است که آقای مزینانی در این کتاب توانسته این کار را انجام دهد.»
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در این نشست که دوشنبه 13 بهمن برگزار شد، بخش هایی از کتاب «آه با شین» توسط لیلا زارع یکی بازیگران سینما و تلویزیون بازخوانی شد. سپس در ادامه این مراسم؛ «محمد کاظم مزینانی» نویسنده کتاب، «یوسفعلی میرشکاک» و «ابراهیم حسن بیگی» به عنوان نویسنده و منتقد در این جلسه حضور یافتند و «حمید باباوند» نیز به عنوان مجری و کارشناس این نشست را مدیریت کرد.

سوالات شخصی زمینه خلق آه با شین

در ابتدای برنامه، «حمید باباوند»؛ مجری و کارشناس این پرسش را مطرح کرد که که چرا به سراغ نوشتن  این کتاب و کتاب قبلی خود به نام «شاه بی شین» رفتید؟ مزینانی در پاسخ به این پرسش گفت: «زمانی که انقلاب شکل گرفت من 14 الی 15 سال بیشتر نداشتم. قدری که بزرگتر شدم. همیشه این سوال در ذهن من وجود داشت که انقلابی که همه برای شکل گیری آن سختی کشیدند چه بود؟ هر چه بزرگتر می شدم این سوالات، ابعاد بیشتری به خود می گرفت. یا اینکه شخصیت شاه چی بود؟ چه نوع آدمی بود؟ لذا من به دنبال پاسخ و کشف این سوالات بودم. بنابراین شروع به مطالعه کردم و از این و آن پرسیدم. حتی کاخ شاه را دیدم. لذا معتقدم بیشتر یک سوال شخصی بود که در نتیجه منجر به نوشتن این دو جلد کتاب شد که اولی در مورد شاه بود و دومی در مورد یک آدم انقلابی.»

مزینانی در پاسخ به مجری برنامه که پرسید آیا باز هم در حال و هوای انقلاب کتاب خواهید نوشت یاد آور شد: «این یک مجموع سه گانه است که اولی «شاه بی شین»، دومی «آه با شین» و سومی هنوز معلوم نیست کدام«شین» است که دست از سرمن برنمی دارد! ولی فعلا در حال نوشتن جلد سوم آن هستم.»

وی در پاسخ به این که با نوشتن این  دو جلد کتاب، از فضای ادبیات کودک فاصله گرفتید و چقدر مایل هستید که دوباره به این فضا برگردید؟ اظهار داشت: «فضای کودک و نوجوان خیلی متفاوت از بزرگسالان است. چون شما برای کودکان آگاهانه تر قلم می زنید و مخاطب برای شما مشخص است. حتی می توانید سن آنان را هم تشخیص دهید. ولی دنیای بزرگسالان دنیای عمیق تری است. البته دنیای کودک و نوجوان، پاکی و صفای خاصی دارد که قابل مقایسه با دنیای بزرگسالان نیست. اگر فرصت شد به فضای کودک هم خواهم پرداخت.»

نمود تقدیر تاریخی انسان ایرانی در آه با شین

یوسفعلی میرشکاک نویسنده و منتقد این مراسم در مورد نویسنده و اثر پیش رو گفت: «آقای مزینانی با دوگانه ای که نوشتند، باری که من سالها احساس می کردم روی دلم سنگینی می کند را برداشتند. چون توقع داشتم این نسل رمانی پدید بیاورد که جذاب، قابل خواندن و از تکنیک درستی برخوردار باشد و شعار ندهد و از همه این ها مهمتر؛ رمانی باشد که قابلیت بیان حرفهای نو را برای انسان ایرانی امروز داشته باشد و همچنین مفید باشد. آنچه که من در هر دو کتاب ایشان دیدم می توانم بگویم که رمان اول به نوعی «شعر» ایشان و کتاب دوم (آه با شین) «نثر» مزینانی است. درهر دو کتاب، تقدیر تاریخی انسان ایرانی مطرح است.»

رمان شکل یک پازل را دارد

ابراهیم حسن بیگی دیگر منتقد این نشست گفت:«این اولین اثری است که من از یک دوست شاعرم خواندم. این کتاب از نظر مسائل ساختاری و تکنیکی در طول مدتی که به عنوان یک منتقد این اثر را مطالعه می کردم بی نظیر بود. هر چه جلوتر می رفتم متوجه می شدم که آقای مزینانی کار بزرگی کرده است و من چون خودم نویسنده هستم می دانم که اینگونه نوشتن چقدر مشکل خواهد بود. این رمان در عین حالی که از «ساختار» خیلی قوی ای برخوردار است. اما شاید کتاب خیلی «خوشخوانی» برای افراد عادی نباشد. شاید خواندن این رمان قدری سخت باشد چرا که رمان شکل یک پازل را دارد که باید خودِ خواننده این حوادث را کنار هم قرار دهد و شکل واقعی اثر را در ذهنش بسازد.»

وی یاد آور شد: «معتقدم بهترین نوع داستانویسی داستانی است که نویسنده بخشی از داستان را بنویسد و بخش دیگر آن را بگذارد تا خواننده در ذهنش بنویسد. یعنی هر چه خواننده با داستان کلنجار برود و نقاط خلاء داستان را پُر کند یا پازل های بهم ریخته را خودش مونتاژ کند و به نوعی درگیر داستان شود و صرفا نظاره گر داستان نباشد این داستان در ذهن خواننده، ماندگار تر خواهد شد. این همان روشی است که اروپائیان چند قرنی است انجام دادند و ما ایرانیان هم، چند مدتی است از آن  پیروی می کنیم. این روشِ تکنیک نویسی است که شاخه های مختلفی دارد. در نوشتن رمان هر چه نویسنده سعی کند یک بخشی از مسئولیت درک مطلب و نوشتن را به خواننده واگذار نماید این اثر موفق تر خواهد بود. کاری که آقای مزینانی در این کتاب به خوبی انجام داده است. این کتاب بخشی از تاریخ معاصر ما را به تصویر کشیده است و نویسنده آن حالت خوانسالاری و پادشاهی را به جایی رسانده که امروز، آخرین نسل پادشاهی را که ما در کتاب آهِ باشین می بینیم یک آدم کراکی و بی خاصیت و بیماری به نام «کاوه» است که از این نسل باقی مانده است.»

آه با شین من را یاد  فیلم های علی حاتمی می اندازد

این نویسنده و منتقد خاطر نشان کرد: «آقای مزینانی موضوعی را انتخاب کردند که انصافا موضوع آسانی برای نوشتن نیست. نویسنده وقتی به بخش تاریخی داستان اشاره دارد به سخت ترین بخش تاریخی یعنی دوره قاجار اشاره می کند. واقعا نوشتن در مورد قاجار سبک خاصی می خواهد. در حوزه فیلمسازی، موفق ترین فیلمساز در مورد تاریخ مرحوم علی حاتمی بود که با وسواس و دقت نظر تصاویر عصر قاجار را خلق می کرد و همین کار را هم آقای مزینانی در کتابش انجام داده است. وقتی من کتاب «آه با شین» را می خواندم احساس می کردم که مشغول دیدن فیلمی از علی حاتمی با همه جزئیاتی که علی حاتمی خلق می کرد هستم. ما نویسندگان اینقدر ریزبین در داستان ها نیستیم مخصوصا این نوع داستان ها که آدمی را کلافه می کند. بنابراین این همه دقت به جزئیات در کمتر نویسنده ای دیده می شود. چرا که بیشتر نویسنده ها خودشان را اسیر حوادث و ماجراهای اکشن تاریخی می کنند و از جزئیات غافل می شوند.»

مزینانی عمیق تر از جلال آل احمد به مسایل نگاه کرده است

سپس «یوسفعلی میرشکاک» با اشاره به اینکه کتاب «آه با شین» جایزه جلال آل احمد را دریافت کرده است افزود: «اگر قرار باشد جایزه ای که به نام یک نویسنده تعیین می شود را فقط به آثاری بدهند که شبیه آثار همان نویسنده باشد پس همان بهتر که آن جایزه را به همان نویسنده اصلی بدهند و جایزه را سر مزار جلال بگذارند! چون اگر قرار باشد ما یک جلال آل احمد دیگری داشته باشیم جز یک کپی، چیز دیگری نخواهیم داشت.»

این نویسنده و منتقد یاد آور شد: «شعرا می توانند هر چیزی را که نمی شود بر زبان آورد در شعرهای خود ذکر کنند و از «دیوار ممیزی» هر چقدر هم که قطور باشد رد شوند. اما در نثر همین حرف ها را مطرح کردند و از دایره ممیزی گذشتن کار سختی است که آقای مزینانی در این کتاب توانسته این کار را انجام دهد. توانمندی که ایشان در طرح مسائل مطرح شده دارند قابل تقدیر است. آقای مزینانی حتی عمیق تر از جلال آل احمد به مسائل نگاه کرده است. در کتاب اول؛ «تقدیر تاریخی» قدرت مطرح است که چگونه ظهور می یابد و چگونه به زوال می رسد. نویسنده کاری به این کار ندارد که تقویم چه تقویمی است بلکه نویسنده می خواهد یک چیزی را بیان کند که انسان جهان سومیِ خاورمیانه ای ایرانی، کیفیت ظهور و زوالش این است. در کتاب آهِ باشین با زوال انسان ایرانی روبرو هستیم. من در شازده و پسرش و نوه و نتیجه اش، خودم را می بینم. در سراسر رمان آهِ باشین ما شاهد  رویکرد پنهان نویسنده درمسائل مختلف هستیم. کانون این شجره ای که در رمان رشد می کند و به دور دست های این سرزمین می رسد درختی است که از کویر سبز می شود. خیلی هوشیاری در موضوع نهفته است. درختی که از دل کویر بیرون بزند به محض اینکه با بی آبی روبرو شود به دل کویر برخواهد گشت. خاندان سالار همین شکلی هستند یعنی از یک بستر کم آب و بی آب بر می آیند و تلاش می کنند که خودشان و جامعه را دگرگون کنند اما در هیچ عرصه ای به موفقیت نمی رسند و تنها چیزی که برای قهرمان کتاب – مسعود – می ماند این است که تمنای دگرگون کردن حوالت تاریخی و تقدیر را دارد. اما همه فرصت هایش می سوزد. آیا نویسنده می خواهد به ما بگوید که امکان دگرگونی این حوالت وجود ندارد؟ این پرسشی است که باید نویسنده پاسخ بدهد.»

وی ادامه داد: «در هر دو رمان ، وقتی که قدرت مطرح می شود یا کسانی که می خواهند این قدرت را دگرگون کنند محکوم به زوال هستند. یکی زیر تیغ جراحی نابود می شود و دیگری از منقل شازده تا کراکی شدن «کاوه» نابود می شود. این سرنوشت تراژیک را یک نفر باید آیینه ای از آن می ساخت و روبرو ما قرار می داد و کاظم مزینانی این کار را به خوبی برای ما انجام داده است. نوشته شدن همین دو رمان آن هم توسط یک شاعر که از قبل مشق نویسندگی هم نکرده و حتی چند قصه کوتاه هم ننوشته و یک مرتبه یک شاهکار خلق می کند این نشان می دهد که تقدیر اقتضاء می کرده که چنین نویسنده ای پدید بیاید. شاعری که ما فکر نمی کردیم نویسنده بشود ناگهان بهترین رمان را می نویسد وآبرویی برای نسل انقلاب می شود.»

«ابراهیم حسن بیگی» نیز در پاسخ به سوال مجری که پرسید «آه باشین» در کدام قالب داستان می گنجد اظهار داشت: آثار این دست را خیلی سخت است که در یک قالب خاص ارزیابی کنیم. این رمان حتما رئال نیست اما می توان گفت که این رمان پوششی است برای مطرح کردن برخی از نمادهایی که نویسنده به آن استناد کرده است. این رمان ها معمولا رمان های ماندگاری هستند و متعلق به عصر خاصی نیستند و می تواند در همه عصرها و برای همه نسل ها این ماجرا اتفاق بیافتد. یعنی «قدرتی» وجود داشته که از فتحعلی شاه آغاز می شود و در انتها به فروپاشی می رسد. این نوع موضوعات ، موضوع های ماندگاری در ادبیات و هنر خواهند بود و به موضوعات «جهان شمول » معروفند و معمولا بعضی از نویسندگان غربی که آثار ماندگاری دارند انگشت روی اینگونه موضوعات عام انسانی می گذارند و از ساختارها و تکنیک های خاص تری استفاده می کنند و صرفا اینکه داستان را در قالب رئال بیاورند و تعریف کنند نیستند. این رمان از این نظر قابل ارزش است.»

این نویسنده و منتقد اضافه کرد: «من بارها شنیدم که برخی ها معتقدند رمان «آهِ باشین» رمان انقلاب است و پشت کتاب هم نوشته اثر برتر چهارمین دوره داستان انقلاب، باور کنید من زمانی که این رمان را می خواندم منتظر بودم که یک رمانی راجع به انقلاب بخوانم و فکر می کردم در مورد انقلاب است ولی من به دو دلیل می خواهم بگویم که این رمان را به موضوع انقلاب محدود نکنیم. اول این که ممکن است این اتفاقات، یک روز عزیز باشند و فردا ممکن است دیگر عزیز نباشند. مسائل سیاسی در طول تاریخ همواره تغییر می کند اما در این رمان بحث «تاریخ انسان» مطرح است نه بحث یک رویداد یا تغییر یک رژیم، از نقطه نظر دوم اینکه ما باید ملاک هایی را برای تشخیص یک اثر انقلابی در نظر بگیریم یعنی تعریف کنیم که این اثر با چه شاخصه ای جزو آثار انقلاب اسلامی محسوب می شود.

کاوه بهمن، امیر حسن انبارداران و مجید استیلی چند نویسنده ای که در جمع حاضرین حضور داشتند از انتشار این کتاب بسیار زیبا و خوب ابراز خرسندی کردند. یکی از حاضرین در مورد نثر و طنزی که در این اثر وجود داشت مطالبی را عنوان کرد و این نوع طنز را که از دل استبداد بیرون آمده بود را مورد ستایش قرار داد

در ادامه این مراسم برخی از سوالات حاضرین در جلسه مطرح شد. مزینانی در پاسخ به این سوال که برخی از کلمات کتاب سنگین هستند که برای فهمیدن آنان نیاز به درک کلمه و مراجعه به لغات نامه وجود دارد، پاسخ داد: «شما هنگامی که داستان می نویسید اگر بخواهید از کلام و زبان معمولی و دستمالی شده استفاده کنید داستان بُعد زیبا شناسانه ای پیدا نخواهد کرد. طنین کلام و هیمنه کلام و ظرافت های کلمه ها  باید مهندسی شوند. چون معتقدم که زبان فارسی ظرفیت فوق العاده ای برای داستان نویسی دارد و حیف است که استفاده نشود. البته این بد نیست که خواننده برای درک برخی از کلمات، قدری سختی بکشد و به دنبال معنای آن بگردد.»

یکی دیگر از حاضرین از یوسفعلی میرشکاک پرسید هنگامی که من این رمان و جلد قبلی آن را می خواندم به نوعی به نظر می رسید که نویسنده این کتاب، شاه را در اثر خود ستایش کرده است و خواننده شاه را در این کتاب دوست دارد، وی پاسخ داد: «قرار بر این است که در هنر، هنرمند بتواند مخاطب را به کاراکتر خود علاقه مند کند. کار هنرمند همین است. اگر هنرمند نتواند کاراکتر خود را وادار کند که در دل مخاطب نفوذ کند کاری از پیش نبرده است. یکی از نقاط عمده ضعف ادبیات ما این است که برخی از نویسندگان شخصیتی را خلق کردند اما بعد از چند صفحه، خواننده نسبت به او بی اهمیت می شود. کاراکترها باید با خواننده چالش داشته باشند.»

در پایان این نشست، باشگاه کتاب فرهنگسرای انقلاب اسلامی از محمدکاظم مزینانی، نویسنده «آه با شین» و منتقدان این اثر تقدیر کرد و میهمانان این مراسم تابلو یادبود نقد و بررسی کتاب «آه با شین» را امضا کردند و پس از آن با مخاطبان نشست عکس یادگاری گرفتند.
نظر شما