پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۴:۵۷
کد خبر: ۸۷۲۷۴
|
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۲
با تفسیر داستان مکر خرگوش مثنوی معنوی و حضور کریم سلگی
هفتمین نشست ادبی بشنو از نی در فصل بهار عصر روز دوشنبه ۱۷ خردادماه ۹۵ با حضور کریم سلگی و جمعی از علاقه‌مندان به ادبیات و شعر برگزار شد.
هفتمین نشست ادبی بشنو از نی در فرهنگسرای گلستان برگزار شدبه گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در این نشست در ابتدا سلگی ضمن تعریف قصه مکر خرگوش از داستان نخجیران مثنوی معنوی مولوی برای شرکت‌کنندگان، در خصوص تفسیر و محتوای آن به ایراد سخن پرداخت.

وی درباره این داستان گفت: در واقع مولوی می‌خواهد بگوید نباید حرف نخجیران را می‌پذیرفت و تن به توکل جبرگرایانه می‌داد بلکه باید با تلاش خودش طعمه خویش را صید می‌کرد.

نخجیران با ستایش از شیر و دادن وعده‌های شیرین، راه را هموار نشان داده بودند ولی حرف‌های آن‌ها خالی از معنی و حقیقت بود. این گونه لفظ‌ها و نام‌ها که تهی از حقیقت و معناست در واقع دام‌هایی هستند که انسان را اسیر خود می‌کنند ولی چه می‌توان کرد که انسان همواره فریب این الفاظ شیرین را می‌خورد و همان طور که آب در ریگ فرو می‌رود عمر ما نیز در این ظواهر و الفاظ شیرین اما تهی از حقیقت هدر می‌رود.

او در ادامه افزود: در واقع مولانا به مضمونی عارفانه اشاره دارد. او می‌گوید مردمان بر دو گونه‌اند: بعضی مانند ریگ‌هایی هستند که از آنها آب (که مایه حیات است) به بیرون می‌تراود. این چنین آدم‌هایی که از خود رسته‌اند و به حق پیوسته‌اند، همان مردان حق هستند که بسیار نادر و کمیاب‌اند. انسان باید به دنبال چنین مردان حقی برود و از آن‌ها مدد بگیرد. اما گونه دیگر از مردمان مانند ریگ خشک هستند  که حرف‌های آن‌ها عمر انسان را هدر می‌دهد، کسانی که خود به حقیقت دست نیافته‌اند و باعث گمراهی دیگران‌اند. 

سلگی اضافه کرد: کسی که به دنبال کسب حکمت از مرد حکیم و عارف باشد به تدریج خود منبع حکمت می‌شود و دیگر نیازی به تحصیل علوم ظاهری و اسباب یادگیری معمولی ندارد. چنین سالکی تا پیش از آن که خود به منبع حکمت تبدیل شود حکم لوح حافظ را دارد یعنی باید معارف و دانستنی‌ها را در خود حفظ کند، اما وقتی از این مرحله گذشت و به منبع حکمت بدل شد دیگر نیاز ندارد چیزی از معارف را در خود حفظ کند بلکه او به لوح محفوظی تبدیل می‌شود که همه اسرار در آن ثبت است و هرگز محو نمی‌شوند. در این حالت عقل او به جای این که معلم و راهنمای روح باشد، از روح بهره می‌گیرد و محظوظ می‌شود. همان گونه که جبرئیل در شب معراج به پیامبر اکرم (ص) گفت من اگر از این حد فراتر روم، می‌سوزم، عقل نیز از این حد جلوتر نمی‌رود و روح به سیر خود ادامه می‌دهد. 

این مولوی پژوه در ادامه یادآور شد: مولانا معتقد است باید در مقابل نعمت‌های خداوند شاکر باشیم و در برابر سختی‌ها و مشکلات صبور باشیم. اما کسی که این گونه نیست از روی تنبلی و کاهلی خود را جبری می‌کند و به این وسیله از قبول مسئولیت و تلاش شانه خالی می‌کند. در حالی که سرانجام چنین تفکری هلاکت است و برای تاکید کلام خود به حدیثی از پیامبر (ص) متوسل می‌شود که فرموده‌اند: هرکسی تظاهر به رنجوری کند به واقع در اثر همین تمارض مریض می‌شود و در نهایت خواهد مرد.

این کارشناس شعر گفت: در این داستان هم‌چنین مولانا معنی دیگری از لغت جبر ارائه می‌دهد که به معنی شکسته‌بندی یا بستن رگ پاره است و می‌گوید تو که پایت را در راه خدا به کار نبرده‌ای و نشکسته‌ای تا نیاز به شکسته‌بند داشته باشی چرا بیهوده دم از جبر می‌زنی و پای خود را بسته‌ای و کاری نمی‌کنی؟

وی اضافه کرد: اگر سالک در راه حق پایش بشکند، خداوند برای او مرکبی هم چون براق (اسب پیامبر در سفر معراج) می‌فرستد تا او با سرعت بیشتری به راه خود ادامه دهد. چنین سالکی اگر تا کنون به یادگیری دین مشغول بود و به عبارتی حامل دین بود از این پس محمول می‌شود و با مشیت الهی به پیش می‌رود. او تا کنون فرمان خدا را می‌پذیرفت ولی اکنون به مقامی رسیده است که مقبول درگاه حق شده است و فرمان خداوند را به دیگران می‌رساند. دیگر ستارگان و افلاک بر او اثر ندارند بلکه اوست که بر اختران حکم می‌راند.

سلگی در بخش دیگری از این نشست تصریح کرد: مولانا می‌گوید اگر باور نمی‌کنی انسان می‌تواند به مرتبه‌ای برسد که حتی بر اختران حکم براند، پس در معجزه شق‌القمر پیامبر (ص) نیز شک داری. برای ایمان به چنین معجزاتی باید ایمان خود را تازه کنی و به ایمان لفظی و زبانی بسنده نکنی. در حالی که آن چه در درون تو نهان است و دم به دم تازه می‌شود، هوای نفس است که قفلی بر دروازه ایمان است و تا زمانی که امر این گونه باشد به ایمان و اعتقاد درست دست نمی‌یابی.

او در پایان تصریح کرد: مولوی می‌گوید توای انسان که اسیر هوای نفسی، به جای این که خودت را تأویل کنی و بشناسی، حرف بکر و سخن تازه‌ی قرآن را مطابق میل خود تأویل و تفسیر کرده‌ای. در نتیجه معانی بلند و روشن قرآن با تأویلات تو که بر پایه هوای نفس است، به صورت معانی پست و کج در آمده است. 

گفتنی است در بخش پایانی این برنامه، نشست پرسش و پاسخ کارشناس و شرکت‌کنندگان برگزار شد.


نظر شما