به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، رمان «بیکتابی» نوشته محمدرضا شرفی خبوشان با حضور نویسنده، محمد حنیف و محمدرضا گودرزی در پنجاه و نهمین نشست «ترنم قلم» در فرهنگسرای گلستان نقد شد.
این رمان که در ۲۶۰ صفحه و توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده، در گونه رمانهای تاریخی میگنجد و ماجرای کتابداری به نام «لسان الدوله» را در زمان مظفرالدین شاه قاجار روایت میکند و به این نکته میپردازد که ایرانیها در طول تاریخ به کتاب و نسخههای خطی اهمیت میداده اند.
در ابتدای این نشست نقد و بررسی، محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده رمان، صفحاتی از کتاب را خواند و گفت: این رمان مربوط به دوره مشروطه، به توپ بستن مجلس و حرکت مردم در دوره قاجار است. من برای نوشتن این کتاب، حتی به سراغ نسخههای خطی رفتم و منابع دیگر را دیدم.
نویسنده رمان «بیکتابی» همچنین گفت: شغل من، معلمی است و این معلم بودن به درد نوشتن میخورد. عشق اصلی من نوشتن است. من ادبیات خواندهام و ادبیات هم درس میدهم و رشته من به کار نوشتن کمک میکند.
محمد حنیف در بخش دیگری از نشست «ترنم قلم» در نقد رمان «بیکتابی» گفت: من میخواهم هم به محتوای اثر و هم ساختار آن بپردازم و گفتههای خود را با چند پرسش آغاز میکنم: آیا «بیکتابی» تاریخی است؟ آیا هدف از خلق آن مرور بخشی از تاریخ مشروطه و غارتگری فرهنگی در دوره قاجار است؟ آیا هدف نویسنده، مقابله با قطعی نگری در سیاست است؟ آیا خبوشان میخواسته جنگ آزادی و استبداد را به خواننده نشان دهد؟ آیا اثر، کنایهای است به صاحبان قدرت و از گرفتار آمدن جامعه بیکتاب در دام ضحاکان میگوید؟ آیا نویسنده بر آن است تا اعتراض کتاب را به گوش مخاطبان برساند که چرا محتوا را نادیده میگیرند؟
این منتقد ادبی در ادامه بیان کرد: نویسنده رمان «بیکتابی» در پی پاسخ دادن به همه این پرسشها بوده اما توانسته یک داستان خواندنی و جذاب با نثری شیوا و دلنشین و متناسب با آن دوره تاریخی خلق کند.
حنیف گفتههای خود را با این پرسش ادامه داد که آیا این اثر را میتوان یک کتاب تاریخی دانست و افزود: میرزا علی خان، کتابدار ولیعهد مظفرالدین میرزا بوده که همراه او به تهران میآید و با نشستن مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت، میرزا علی خان هم رییس کتابخانه سلطنتی میشود. آن زمان بیش از ۱۵ هزار کتاب در کتابخانه وجود داشته که وقتی بعد از ۱۱ سال، میرزا قلی خان ریاست را تحویل میدهد، فقط ۵ یا ۶ هزار جلد در کتابخانه باقی مانده بود.
این منتقد به بخشهای دیگری از «بیکتابی» اشاره و بیان کرد: وقتی مظفرالدین شاه، بعد از فرمان مشروطه فوت میکند و محمد علی شاه و بعد احمد شاه قاجار بر سر کار میآیند، غارت میراث فرهنگی در مملکت بالا میگیرد. پس از مظفرالدین شاه، میرزا قلی خان یا همان لسان الدوله زندانی میشود و در دوره احمدشاه مورد بازجویی قرار میگیرد که چرا کتابها را برده و با آنها چه کرده است؟ همچنین در این رمان به شیخ احمد تربتی، به عنوان اولین کسی که به خاطر جرائم مطبوعاتی احضار و کشته میشود، اشاره شده است.
حنیف با اشاره به بازآفرینی اسطوره ضحاک گفت: نویسنده در این رمان، اسطوره ضحاک را بازآفرینی کرده و به صورت نمادین در کنار یک واقعه تاریخی به آن پرداخته است. در کل از نگاه من، روند حرکت داستان خوب بوده و رمان، در مجموع کار خوب و درخوری است.
محمدرضا گودرزی هم در ادامه بیان کرد: مشخص است که نویسنده تحقیق کرده، هم درباره مسائل تاریخی و هم موضوعات فنی. او حتی جزییات را هم مطرح کرده است. اما ۹۰ درصد کتاب، فلاشبک است و این، حرکت داستان را کند میکند. البته اینکه زمان در رفت و برگشت است، ویژگی خوب و مثبت کتاب به شمار میآید.
این منتقد ادبی با بیان اینکه نقطه قوت کتاب، لحن درست آن است، اضافه کرد: توصیفات جالبی نیز در کتاب آمده و ماجراها نشاندهنده تسلط راوی بر تاریخ است. اما به نظر من این کتاب داستان است، نه رمان. همچنین نویسنده در این داستان گفته ضحاک در درون هر انسانی هست و این نکته هم قابل تأمل است.