جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۲۹
کد خبر: ۱۰۰۲۳۰
|
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۸
یادداشت

نقش فرهنگ در ایجاد همبستگی میان اقوام ایرانی

امیرعباس مفرد
موضوع قومیت‌ها در سرفصل منافع ملی هر کشور جایگاه مهمی را داراست. در عصر حاضر یکی از الزامات توسعه در جمهوری اسلامی ایران برای تحقق سند چشم‌انداز بیست ساله، تکیه بر همبستگی و اتحاد ملی و مشارکت عمومی برای همگرایی قومیت‌ها، مذاهب، اقلیت‌ها و گروه‌های قومی است. در این چارچوب تقویت کارکرد فرهنگی اجتماعی اقوام و اقلیت‌ها می‌تواند در قالب توانمندسازی اقوام و فرصت سازی برای آنها و نظارت و هدایت بر فعالیت آنها، فرصت مناسبی برای تحقق اتحاد ملی در جامعه اسلامی پدید آورد. ضمن اینکه شناسایی نقاط کور و تهدیدزا و فراوری اقوام و گروه‌های قومی می‌تواند ضریب امنیتی اقوام ایرانی حول منافع ملی را اعتلا بخشد و طرحی نو از اتحاد ملی اقوام ایرانی با هویت اسلامی نمایش بگذارد.
 
امروزه جایگاه قومیت‌ها در تثبیت یا تغییر روند وحدت ملی با شناخت فرصت‌ها یا تهدیدات فرا روی اقوام مستقر در ساخت سیاسی یک کشور پذیرفته شده است. در این راستا زبان قومی، اقتصاد محلی، ادیان و مذاهب مختلف و حتی خرده‌فرهنگ‌های قومی می‌تواند فرصت مطلوبی از حضور اقوام در تحقق وحدت ملی به نمایش بگذارد و در عین حال هر یک می‌تواند منبعی برای تهدید اقوام علیه امنیت ملی کشور تعریف شود. 

در مناطق ایران که اقوام مختلفی سکونت دارند، به نظر می‌رسد که این اقوام می‌توانند هم منبع چالش باشند و هم فرصت‌هایی را برای رشد و توسعه کشور فراهم آورده و منبع قدرت محسوب شوند. در بعضی از کشورها که دارای شکاف‌های ناحیه‌ای شدیدی هستند با استقرار اقوام گوناگون در بخش‌های حاشیه‌ای کشور، درجه واگرایی و ضریب آسیب‌پذیری بالا می‌رود. گروه‌های جمعیتی و قومی مناطق پیرامونی و حاشیه‌ای ایران از حیث تجانس با بخش مرکزی ایران، وضعیت‌های متفاوتی دارند و رفتار سیاسی آنها نیز تا اندازه‌ای تابع نسبت تجانس آنها با بخش مرکزی و میزان مداخله نیروهای تحریک‌کننده خارجی بوده است. اقلیت‌هایی که در هر سه متغیر قومیت، زبان و مذهب فاقد تجانس لازم با بخش مرکزی‌اند، بیشترین درجه تفاوت نسبت به بخش مرکزی را دارند.

رفتار سیاسی و خودمختاری طلبی اقوام مناطق پیرامونی در یک قرن اخیر، عمدتاً بر دوره‌های گذار و گسل-های سیاسی و انتقال از نظمی به نظمی دیگر در ساختار سیاسی کشور منطبق است؛ یعنی هر زمان که اقتدار دولت مرکزی، تحت تأثیر عوامل داخلی یا منطقه‌ای و جهانی ضعیف شده، به شکلی که توان اداره امور را از دست داده است، نیروهای سیاسی گریز از مرکز فعال شده و نوعی خودگردانی محلی- منطقه‌ای را در دوره خلا قدرت برقرار ساخته‌اند. بالعکس با ثبات و قدرتمند شدن دولت مرکزی و نیز مساعد شدن فضای سیاسی منطقه و جهان، دوباره کنترل این مناطق به دست دولت مرکزی افتاده است و جنبش‌های فعال واگرا جایگاه خود را از دست داده‌اند.

در حوزه مسائل قومی کشور می‌توان راهکارها و پیشنهادهایی ارائه کرد که آنها را در ادامه می‌خوانید: 
- اولویت یابی منافع ملی با در پیش گرفتن راهبرد همبستگی ملی و مشارکت عمومی
- توزیع عادلانه ثروت ملی در سطح کشور
- توسعه ارتباطات و تقویت برنامه‌های تلویزیونی در مناطق مرزی برای گسترش روحیه و غرور ملی 
- افزایش رایزنی فرهنگی میان اندیشمندان اسلامی حوزه علمیه قم و نجف با علمای اهل تسنن 
- تقویت زیرساخت‌های فرهنگی و ترویج فرهنگ هم‌گرایی میان اقوام ایرانی 
- پرهیز از هر گونه نفی و یا انکار واقعیت وجودی اقوام و خرده‌فرهنگ‌ها و اقلیت‌ها و یکسان انگاری فرهنگی
- جلوگیری از ایجاد احساس محرومیت نسبی در میان اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی 
- بهره‌گیری از فکر، توانمندی و خلاقیت‌های نخبگان قومی در اداره امور مناطق قومی 
- تمرکززدایی در حوزه اقتصادی و توجه بیشتر به توسعه اقتصادی در مناطق قومی 
- تقویت و توسعه روابط دو جانبه با کشورهای همسایه با توجه به وجود تشابه فرهنگی-زبانی ایران با کشورهای همسایه
نظر شما