به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فرهنگ و هنر؛ در این مستند لیلا رحیمیان از حجاج سال 94 و فرزند یکی از شهدای فاجعه منا که در این فاجعه غم انگیز پدرش را از دست داده ، حوادث آن روز را روایت می کند و در خصوص شهادت ایشان و سایر حاجیان صحبت می کند.
گفتنی است فاجعه منا روز ۲ مهر ۱۳۹۴ برابر با ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵ میلادی و ۱۰ ذیحجه ۱۴۳۶ قمری همزمان با عید قربان در مراسم رمی جمرات در «خیابان ۲۰۴» در منطقهٔ منا،شهر مکه رخ داد و منجر به کشته شدن دست کم ۲٬۲۳۶ زائر شد. بسته شدن گذرگاه شماره ۲۰۴ و ازدحام حجاج دلیل این فاجعه اعلام شدهاست.
تعداد جانباختگان ایرانی در این حادثه ۴۶۴ نفر اعلام شده که تمامی مفقودان حادثه تا تاریخ ۱۶ دی ۱۳۹۴ شناسایی شدند و ۴۲ قربانی دیگر در قبورالشهدای مکه دفن شدهاند.
در این مستند 30 دقیقه ای که «رویای منا» نام گرفته است ؛ علاوه بر روایتهای عینی لیلا رحیمیان که همراه با خانواده، یکی از حاضران در این فاجعه بوده است ، بخش هایی از کتاب "خیابان 204" نوشته زهرا کاردانی نیز ؛ خوانده می شود.
کتاب "خیابان 204" که از انتشارات سوره مهر است، در چهار بخش به شرح فاجعه منا میپردازد. بخشی از روایتها مربوط به شاهدان عینی است که فاجعه منا را از نزدیک دیده و لمس کردهاند، بخش دیگر کتاب از زبان گروه تفحص شهدا است که از همان اولین لحظات مشغول امدادرسانی شده و تا آخرین فرصت به دنبال شهدا بودهاند. بخشهای دیگر کتاب نیز به شرح ماوقع از زبان خانوادههای شهدا و همراهان آنها اختصاص دارد.
کاردانی نویسنده این کتاب، در دومین اثر خود به سراغ ماجرای فاجعه منا رفته و تلاش کرده است تا همانند یک گزارشگر، و گفتوگو با افراد مختلف که به نوعی در این ماجرا حضور داشتهاند، نمایی کلی از این ماجرا ارائه دهد. نویسنده تلاش کرده تا به تمام جزئیات این موضوع بپردازد و برای پرسشهای بسیاری که هنوز در اذهان عمومی باقی است، پاسخی ارائه دهد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
" پسرم دستم را گرفت برویم سوار ماشین بشویم. گفتم: «من رو روستا نبرید. من بی بابات برگشتم، خجالت میکشم.» گفت: «تو که بابا رو نکشتی!» دورم را گرفته بودند. بازوهایم توی دستهایشان بود و میکشیدنم طرف ماشین. میگویم میکشیدنم چون پاهایم راه نمیرفتند. میدانستم حاج غلامعلی، شوهرم را من نکشتهام. اما روی برگشتن بدون او، زنده ماندن بدون او را نداشتم. از فرودگاه مشهد، تا نیشابور و روستای ما قدرِ دو سال طول کشید. تا برسیم چقدر فکر و خیال بافتم! چقدر فکر کردم که همه اینها خواب است! به حاجی فکر کردم. به آن لحظه که تشنه زیر نور آفتاب بوده..."
علاقمندان برای دیدن این مستند می توانند به صفحه فرهنگسرای امید در اینستاگرام به نشانی : farhangsara_omid@ مراجعه کنند.